سایتنگار| برمودا و رقص آذری و قیمت کلاشینکف
گزیده اخبار از سایتهای مختلف
هفت صبح| گزیدهای از اخبار حوزههای مخلتف را از رسانههای خبری میخوانید:
تبیان نوشت: یک آگهی خرید اسلحه باعث شد پیگیر موضوع شویم و به سراغ تلگرام رفتیم، جایی که دیدن کانالهای زیاد فروش اسلحه دور از انتظار نبود!
با شمارههایی که اعلام کرده بودند، تماس گرفتیم؛ مردی با لهجه کُردی جوابمان را داد: «دارم، هر مدلی بخواهید دارم، اصلا چقدر میخواهید هزینه کنید؟» طبق گفته فروشنده با مبلغ ۴ تا ۹ میلیون تومان میتوانیم بهراحتی اسلحه شاهکش داشته باشیم! آنهم با فشنگی جفتی ۶۰هزار تومان. البته مدلهای دیگری هم دارند؛ کلاش از ۱۸ میلیون به بالا موجود است، مینیکلاشها گرانترند و از ۲۷ میلیون فروش میروند، اینجا حتی لامای اسپانیایی و برتای ایتالیایی هم دارد که به ترتیب ۱۸ و ۹ میلیون تومان قیمت دارند.
رسیدن اسلحه به دست خریدار هم اصلاً سخت نیست، اگر مسیرتان به کرمانشاه نمیخورد، برایتان ارسال میکنند، باید پیشپرداخت ۲.۵ میلیونی بدهید، کرایه راه که بیشتر از یک میلیون تومان است را هم بپردازید و تا ۳ روز هم به دستتان میرسد؛ مبلغ باقیمانده را هم بعد از تحویل واریز میکنید.
دنیای اقتصاد نوشت: جمعیت تبعه افغان در محله سعادتآباد تهران به شکل چشمگیری افزایش پیدا کرده است.
تعداد مشتریان «مهاجر افغان» در برخی فروشگاهها و مغازههای مواد خوراکی و غذایی این محله لوکس تهران، در برخی ساعات روز از تعداد شهروندان تهرانی جلو میزند.
افغانهای ساکن در سعادتآباد، در برجسازیهای مسکونی اطراف میدان کاج سعادتآباد، مشغول به کار هستند. این محله برخلاف عمده نقاط شهر، با حجم قابلتوجهی ساختمانسازی روبرو است.
بعضی از این نوجوانهای افغان، «کارگر ساده» ساختمانی شدهاند و دو نفر از این هفت نفر، در همین مدت کوتاهی که در بازار ساختوساز تهران مشغول به کار شدهاند، به «استادکار» تبدیل شدهاند.
کارگران افغان در برجسازیهای سعادتآباد، روزانه ۳۰۰هزار تومان دستمزد میگیرند و دو نفری که مهارت بالاتری دارند، روزی ۳۵۰هزار تومان.
آنها، معادل ۵ میلیون تومان در ماه، پول افغانی برای خانوادهشان در افغانستان منتقل میکنند و مابقی دستمزدشان را اینجا مصرف میکنند.
این نوجوانهای افغانی به دو علت «تهران» را انتخاب کردهاند؛ کار و کمک به خانواده.
برجسازها و بسازوبفروشها، دستمزدی که به نیروهای مهاجر خارجی در ساختوساز پرداخت میکنند، تقریباً حدود ۴۰ تا ۶۰درصد کمتر از دستمزد کارگر ایرانی است.
مزیت دیگر بهکارگیری کارگر افغان در ساختوساز، معافیت سازنده از بیمه کارگر ساختمانی است.
در پی شکایت نیروی انتظامی از یک شهروند برای اجرای رقص آذربایجانی و انتشار آن، بازپرس شعبه ۲ بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب تبریز، این شکایت را رد و قرار منع تعقیب صادر کرد. در بخشی از رأی دادسرای عمومی انقلاب تبریز آمده است: «رقص آذربایجانی رفتار خلاف عفت و اخلاق عمومی نیست؛ نهتنها رفتار خلاف عفت نیست که از آداب فرحبخش جامعه است».
عبدالجواد موسوی در خبرآنلاین نوشت: «داستان ما و پناهیان تازه شروع شده. یعنی این آغاز ماجراست. خود پناهیان هم در شبهای پیش گفت بعضیها دنبال بهانه بودند. درست هم گفت. پناهیان سالهاست به اسم دفاع از ارزشهای انقلابی و اسلامی هرچه دل نهچندان تنگش خواسته بر زبان آورده. مردم را ترسانده. وقتی روی منبر بروی و با حرارت و کف بر لب آورده و رگِ متورم از مسئولان بخواهی تا مخالفان شورای نگهبان را اعدام کنند، باید هم از تو بترسند. این ترس البته تا ابد ادامه نخواهد یافت. مردم دیر یا زود فرصتی پیدا میکنند تا حساب همه این توهینها و تحقیرها را با تو صاف کنند. در این یکی دو روزه همه آنها که ترسیده بودند، جرأت پیدا کردند تا بیپروا و آشکارا و حتی در رسانههای رسمی یقه کسی را که سالها بود بر منبر رسول خدا یکهتازی میکرد، بگیرند و او را بر زمین گرم بکوبند و حتی محافظهکارترینها هم از مشت و لگد و دستکم نیشگونی مضایقه نکردند. پناهیان! ببین و عبرت بگیر و آن روزی را تصور کن که این واقعه از فضای مجازی به زمینی حقیقی منتقل شود.
دیگر اینکه پناهیان هرچه بیشتر حرف میزند به حکم «المرء مخبوء تحت لسانه» بیشتر خودش را لو میدهد. در همین عذرخواهی کذایی میگوید من در جایی هم از زبان حاسدان گفته بودم ولیّ خدا را باید کشت اما این تکه را تقطیع نکردند، چراکه میدانستند کسی این حرف را از سوی من قبول نمیکند. آفرین. آنهایی که سخنان پناهیان را تقطیع کردند، اگرچه آدمهای باانصافی نبودند اما آدمهای کمهوشی هم نبودند. آنها خوب میدانستند مخاطب، چه حرفهایی را با توجه به پیشینه پناهیان از قول او قبول میکند و چه حرفهایی را قبول نمیکند. میدانستند چنین لحنی از آخوندی که خودش را قسیم جنت و نار میداند و بهراحتی حکم مفسد فیالارض بودن دیگران را صادر میکند و مسلمانِ تراز در نظر او جیگردار و قمهکش است، پذیرفتنی است. البته در این عذرخواهی هم پناهیان صداقت به خرج نمیدهد و از آن بخشی که گفته «من نمیدانم چرا اینها برای خودشان باند درست نکردند»، سخنی به میان نمیآورد. او تئوریسین خشونت است. از اواخر دهه هفتاد تا حالا. قرائت او و امثال او از امر مقدس تا به امروز فجایع بسیاری به بار آورده. عدالتخواهی او و نظایر او هم یک دعوی توخالی است».
مهرداد خدیر در عصر ایران به ستایش از برنامه برمودا در گفتوگوی کامران نجف زاده با دکتر مرندی پرداخت و در بخشی از این متن نوشت: «برنامه تلویزیونی اخیر «برمودا» - در شبکه نسیم- با اجرای کامران نجفزاده که در آن با دکتر علیرضا مرندی گفتوگو میکرد، از همه نظر متفاوت و یک نقطه مثبت در کارنامه مجریای است که در سالهای دور چندان دوستش نمیداشتم و حالا در قامت یک مجری حرفهای به جای اصرار بر القای گزارههای پیشینی خود، به میهمانان بیشتر، به لذت و رضایت مخاطب و موفقیت برنامه میاندیشد و سراغ کسانی رفته که سالها از تلویزیون دور بودهاند یا اگر هم بودهاند موضوعات زیرخاکی و متفاوتی را با آنان در میان میگذارد. انتقاد مرندی از تصمیم وزیر فعلی در دولت ابراهیم رییسی و تازهکار دانستن او در افزایش تعداد دانشجویان پزشکی بدون در نظر گرفتن محدودیتها و کیفیت و هشدار درباره مهاجرت پزشکان و پرستاران و یادآوری حقوق هزار دلاری پزشکان هندی در سالهای پیش و آغاز انقلاب که اکنون بیایند به 4هزار دلار میرسد و از توان دولت خارج است و مخالفت ضمنی با طرحهای مشوق فرزندآوری بیشتر نشان میداد در 85 سالگی رودربایستی را کنار گذاشته و آشکارا گفت وقتی 13 میلیون دختر و پسر در سن ازدواج اما مجردند این بودجهها را به ازدواج آنان اختصاص دهید تا اگر هر زوج تنها یک فرزند بیاورند 6 و نیم میلیون نوزاد را شاهد باشیم.
او البته همچنان از سیاست کنترل جمعیت در دهههای 60 و 70 دفاع میکند و معتقد است اگر آن برنامه اجرا نشده بود، سیاستهای بهداشتی و اقتصادی تحت تأثیر آن افزایش شکست میخورد.
این که در نقل خاطره دیدار با صدام حسین قصه نساخت و مثلاً نگفت دستم را آب کشیدم یا به چشم صدام نگاه نکردم یا شب تا صبح در هتل گریه کردم و موضوع را انجام یک ماموریت دولتی دانست، قابل توجه بود و البته بیشتر به سود هاشمی رفسنجانی؛ چرا که فاش کرد نامه دعوت صدام به اجلاس سران سازمان کنفرانس اسلامی در تهران «بیسلام» بوده و صدام ناخرسند شده و طعنه زده و دکتر مرندی خود را به تجاهل و تغافل زده است. وقتی رقم جایزه صندوق جمعیت سازمان ملل را 14هزار دلار اعلام کرد نجف زاده پرینتی نشان داد که 14هزار دلار نبوده و 25 هزار دلار بوده است.
اشاره مشرق نیوز به یک پیروزی حقوقی برای شبکههای نمایش خانگی در مقابل شبکههای ماهوارهای: «در حالحاضر، مهمترین تهدید شبکههای ماهوارهای این است که با پخش آثار پلتفرمهای داخلی، بازار آگهیهای بازرگانی و مخاطبان خود را حفظ کردهاند و از طرفی پخش این آثار که متعلق به بخش خصوصی است، موجب میشود چرخه تولید در پلتفرمها تضعیف شود».
ایران عضو سازمان تجارت جهانی (WTO) نیست و محصولات فرهنگی تولید داخل، مشمول پذیرش کپی رایت (حقوق مولف) در حوزه مالکیت فکری و هنری نمیشود. با این حال، اخیراً گامهای موثری در این رابطه برداشته شده تا بازار قاچاق محصولات نمایشی در شبکههای مختلف تلویزیونی در خارج از کشور کمرنگ شود.
همزمان با انتشار گزارش مشرق در تاریخ مذکور، پلتفرم «فیلیمو» با ثبت منطقهای دو سریال «زخمکاری۲» و «نیسانآبی ۲» مانع پخش این دو سریال در شبکههای ماهوارهای (دارای لایسنس و دفاتر رسمی) شد.
این اقدام اخیراً در حال تبدیل به یک رویه مستمر شده است و مدیران این پلتفرم با طی روندهای ثبت قانونی سریال «گناه فرشته» مانع از پخش سراسری آن در شبکههای فارسی زبان شدهاند.
شنیدهها حاکی از آن است که نماوا هم به این «کنسرسیوم» پیوسته و تلاش میکند با ثبت کپیرایت منطقهای، مانع پخش آثارش از شبکههای ماهوارههای ترکمنعالم و یاهست شود.
در این میان «فیلیمو» برای توزیع خاص فیلم مهمی همچون «فسیل»، پرفروشترین فیلم سال ۱۴۰۲، یک راه عملی را در پیش گرفت و همزمان با توزیع سراسری این فیلم، مانع پخش آن از شبکههای ماهوارهای شد.
این روال ثبت کپیرایت منطقهای، در مورد خاص «فسیل» بهشدت جریانساز شد. شبکههای فارسی زبان با انتشار همزمان این فیلم در سکوی فیلیمو، در کانالهای تلگرامی و صفحات مجازی خود نوشتند: «بنا به درخواست عوامل فیلم و کارگردان، شبکههای تلویزیونی فارسیزبان به احترام سینمای ایران، از پخش این فیلم تا شب عید خودداری خواهند نمود. شنیدههای مشرق حاکی از آن است که بسیاری از این مدیران صاحبان ماهوارهای به دنبال استعلام عدم رایت فسیل بودند تا آن را به صورت گسترده در شبکههای ماهوارهای پخش کنند؛ اما استعلامها نتیجهبخش نبود و با وجود انتشار عمومی فیلم، بسیاری از این شبکهها در نمایش آن مردد بودند.
برترینها نوشت: استیون مککرام، آهنگساز و تنظیمکننده آمریکایی آثار خوانندگانی همچون اِبی، فرامرز اصلانی، سیاوش قمیشی و احمدرضا نبیزاده تأثیر غیرقابل انکاری بر موسیقی پاپ پس از انقلاب داشته است. او در کنار قمیشی به ترجمه موسیقی روز به زبان فارسی پرداخت. در واقع او نیز نه به اندازه قمیشی ولی در حد و اندازه خود در موزیک ما موثر بوده است.
بیشترین همکاری قمیشی در زمینه تنظیم آهنگ، با این موزیسین آمریکایی بوده است. همکاری سیاوش با دوست آمریکاییاش (استیو) منجر به خلق آهنگهای محبوب و موفقی شد. از جمله آنها میتوان به آلبوم هوای خونه (سیاوش قمیشی) و آلبوم ستارههای سربی برای ابی و آهنگ «یکی شدن» با صدای احمدرضا نبیزاده اشاره کرد.
سیاوش قمیشی در آخرین اظهار نظر خود راجع به استیو چنین میگوید:
«من با استیو، ده تا یازده، شاید دوازده تا (با آلبومهای ابی) کار کردم که برای زمان خودش بسیار عالی بود ولی استیو همون جا موند و زمان شد ۲۰۰۵، ۲۰۰۶، ۲۰۰۷، ۲۰۰۸، ۲۰۰۹، ۲۰۱۰، ۲۰۱۱ و استیو موند سر جایش. به دلیل اینکه استیو با خانومش در عرض چهار سال، صاحب چهار فرزند شدند؛ گرفتاری بچهها و مواظبت از آنها باعث افت کار استیو شد تا جایی که بهش گفتم استیو کارِت داره افت میکنه».
این روزها که دوقطبیهای مذمومی در جامعه شکل گرفته و برخی از مسئولین هم با اصرار به اقدامات مبهم در واقع به این دوقطبیها دامن میزنند، منبر یک شیخ ، محل تفاهم نسبی شده. حسین انصاریان که ظاهراً در حسینیه همدانیها در شهرری بالای منبر میرود، پامنبریهای زیادی دارد و حرفهایش نقل محافل شده است. او اگرچه گاهی مثل اظهارنظرش درباره شاهدِ طلاق جنجالی میشود اما درمجموع در جایگاهی بالاتر از نفراتی چون مطیعی و پناهیان دارد؛ برخی از کاربران در واقع شیخ حسین انصاریان را از نسل روحانیون و منبردارانی میدانند که به تنوع افکار اهمیت میدادند و سیاستزده رفتار نمیکردند.
ایسنا نوشت: «بررسی آمار فروش فیلمها نشان میدهد کمدیهایی که بازیگری محبوب یا حتی شناخته شده برای مخاطب نداشته باشند و تبلیغات کافی هم برای معرفی آنها انجام نشده باشد، حتی اگر از کیفیت قابلقبولی برخوردار باشند، هنوز نتوانستهاند در رقابت با دیگر فیلمهای کمدی عرضاندام کنند که نمونه بارز این فیلم «آپاراتچی» است؛ فیلمی که در جشنواره فجر سال قبل با استقبال نسبتاً خوبی مواجه شد و از زمان اکران عمومی هم بسیاری از تماشاگرانش تقریباً راضی سالن سینما را ترک کردهاند.
براساس آمار درج شده در سایت مدیریت و فروش اکران سینما (سمفا) تا بامداد جمعه ۲۴ فروردینماه، سه فیلم «تمساح خونی»، «بیبدن» و «سال گربه» در صدر جدول فروش قرار دارند. از بین این سه فیلم فقط «بیبدن» غیرکمدی است که در جشنواره فجر سال قبل رونمایی شد و حاشیههای زیادِ پیرامونش آن را بیشتر بر سر زبانها انداخت.
همچنین «سال گربه» با بازی بهرام افشاری -که سال قبل با «فسیل» رکوردزنی کرد- از روز چهارشنبه ۲۲ فروردینماه اکران خود را آغاز کرده و پس از گذشت دو روز به حدود یک چهارم میزان فروش فیلم دوم جدول (بیبدن) رسیده است. پیشبینی میشود این فیلم به زودی رقیب جدی فیلم پرفروش سینماها یعنی «تمساح خونی» باشد.
اما نکته قابل تأمل، آمار فروش و تعداد مخاطبان پنج فیلم (پرویزخان، نوروز، آسمان غرب، آپاراتچی، ایلیا جستجوی قهرمان) با سه فیلم پرفروش سینماها است. البته فیلم دوم و سوم جدول فروش هم در مقایسه با پرفروشترین فیلم سینماها (تمساح خونی) فاصله قابل توجهی دارند اما آن پنج فیلم آنچنان اختلاف فاحشی دارند که نگرانیها نسبت به وضعیت سینما در ماههای آینده سال را (بهخصوص اگر فیلم کمدی مخاطب پسندی اکران نشود) توجیهپذیر میکند؛ این همان مسئلهای است که برخی سینماگران درباره آن و درباره حذف یا حتی کمرنگشدن سینمای اجتماعی باکیفیت هشدار دادهاند.
مسعود اسکویی گوینده، مجری و کارشناس پیشکسوت رادیو ورزش که به مرد «صدا خاص» شهرت دارد، در بخش مراقبتهای ویژه یکی از بیمارستانهای تهران بستری شد.
اسکویی به دلیل شکستگی ناحیه لگن و پا در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان لاله بستری شده و تحت نظر پزشکان است.
دوستداران ورزش از نسل قدیم گزارشهای اسکویی پیشکسوت رسانههای ورزشی را در برنامه ورزش از نگاه دو تلویزیون از جمله فوتبال به یاد دارند. او از سال ۱۳۶۰ به بعد به رادیو رفت و مسابقات ورزشی را گزارش میکرد. اسکویی قدیمیترین مجری، کارشناس و گوینده ورزشی صداوسیما است، او دوره تهیهکنندگی برنامههای تلویزیونی را در تلویزیون آلمان گذراند و یک سال در شهرهای زونه گورگ و ماینس با تلویزیون همکاری کرد.