نیلوفر پژمرده شد | محبوبترین سریال تاریخ اچبیاو

مخاطبان پس از پایان فصل سوم واکنشهای کاملاً متضادی در شبکههای اجتماعی نشان دادند
هفت صبح، علی افتخاری| هفت آوریل (۱۸ فروردین)، تنها چند ثانیه بعد از پخش اپیزود پایانی فصل سوم سریال «نیلوفر آبی سفید» («وایت لوتوس») (The White Lotus)، موجی از واکنشها و نقدها به اپیزود ۸۳ دقیقهای مجموعه تلویزیونی پربیننده اچبیاو در شبکههای اجتماعی، وبسایتها و برنامههای تلویزیونی راه افتاد، اما انگار تماشاگران درباره دو سریال متفاوت صحبت میکردند.
واکنشها به سریال بسیار متفاوت و عجیب شکل گرفت. یکی نوشت: «این بهترین فصل پایانی «نیلوفر آبی سفید» تا الان بود»، دیگری گفت: «این اپیزود یک اثر هنری بود»، اما یک نفر دیگر احساس کرد: «پایان فصل سوم یک شکست بزرگ بود. سازندگان سریال از اول فصل چند خط داستانی را طرح کردند، اما در۲۰ دقیقه و بدون تامل سر و ته همه آنها را هم آوردند». دیگری هم گفت: «پایان فصل سوم بوی بدی میدهد، خیلی طولانی، خیلی خستهکننده.» به اعتقاد لورا مارتین، نویسنده بیبیسی این نظراتِ کاملا متفاوت کل فصل را هم شامل میشود و این نکتهای است که منتقدان نیز آن را احساس کردند.
آیا سومین فصل سریال آنتولوژی-کمدی سیاه- معمای قتلِ مایک وایت، نویسنده و کارگردان آمریکایی – که داستان آن پیش از این در استراحتگاههای مجلل در هاوایی و سیسیل روی داد و اینبار در جزیره سامویی در تایلند اتفاق میافتاد – شایسته چیزی است که برایان تالِریکو، دبیر تحریریه وبسایت راجر ایبرت آن را «فصل محبوب خود» نامید؟ یا آنطور که استیون نوئن اسکِیف از بوستون گلوب نوشت: «سریال اینبار کمتر از همیشه حرفی برای گفتن دارد... بیشتر به یک غذای سبک میماند که وانمود میکند نقد اجتماعی است»؟
چالش بزرگ «نیلوفر آبی سفید»
«نیلوفر آبی سفید» یک فرمول ثابت دارد. همیشه در اپیزود اول به یک یا چند مرگ اشاره میشود، بعد داستان به چند روز قبل برمیگردد و روایت با کشف آنچه اتفاق افتاده است پیش میرود. سوال اصلی این است: «چه کسی و چگونه میمیرد؟» این فرمول در دو فصل اول جواب داد. طبیعتا برای وایت دشوار بود کاری کند سریالش برای سومین بار با تحسین گسترده مواجه شود.
«نیلوفر آبی سفید» که فصل اول آن بین ژوئیه تا اوت ۲۰۲۱ در شش اپیزود پخش شد، پیش از این ۱۵ جایزه امی و دو جایزه گلدن گلوب دریافت کرد. سریال یک بازگشت موفق برای جنیفر کولیج بود که اغلب از او بهعنوان منبع الهام وایت یاد میشود و در دو فصل اول «نیلوفر آبی سفید» در نقش تانیا مککوید، یک وارث سادهدل ظاهر شد. نقش تانیا دو جایزه امی و یک جایزه گلدن گلوب برای کولیج همراه آورد و در عین حال او را بیش از پیش در دل طرفداران جا کرد، اما وایت در پایان فصل دوم با کشتن شخصیت بسیار محبوب کولیج زیر پای بینندگان را خالی کرد. با این حرکت ناگهانی، منطقی بود طرفداران نسبت به ادامه سریال نامطمئن شوند و دقیقا ندانند فصل سوم قرار است آنها را به کجا ببرد و آیا میتواند همچنان تاثیرگذار باشد.
شاید بتوان مشکل فصل جدید را در ثانیههای ابتدایی اپیزود اول فصل سوم در ۱۶ فوریه (۲۸ بهمن ۱۴۰۳) ردیابی کرد، زمانی که طرفداران با ناامیدی متوجه شدند تِم موسیقی تیتراژ آغازین تغییر کرده است و دیگر از آن صداهای عجیب و غریب و متمایز دو فصل قبلی خبری نیست. شاید در نگاه اول مسئله خیلی مهمی به نظر نرسد، اما آن تِم بهطور کلی برای تعدادی از بینندگان اهمیت داشت.
یک هفته پیش از پخش آخرین اپیزود فصل سوم، کریستوبال تاپیا دی ویر، آهنگساز «نیلوفر آبی سفید» به نیویورک تایمز گفت به خاطر مکالمات «جنونآمیز» با تهیهکنندگان سریال، از پروژه کنارهگیری کرده است. او توضیح داد: «من به تهیهکننده پیام دادم و گفتم از جهتی خیلی خوب میشود که نسخه طولانیتر تِم موسیقی تیتراژ دو فصل قبلی استفاده شود، چون تماشاگران قطعا از آن استقبال میکنند. فکر کردم ایده خوبی است، اما مایک از آن استفاده نکرد. خوشش نیامده بود. فکر میکنم ما در آن مقطع برای همیشه سنگهایمان را واکندیم.»
خطوط داستانی کشدار
در کنار این ماجرای خارج از صحنه، یکی از انتقادهای رایج درمورد این فصل ضربآهنگ آن است. وایت در حالت عادی داستانهای خود را کند و درواقع آرام و پیوسته پیش میبرد، اما این بار ریتم کار بیش از حد آهسته است. ایونینگ استاندارد چاپ لندن، فصل سوم را «بهطور عذابآوری کُند» نامید.
در همین حال، با وجود قدرت ستارهوار گروه بازیگران فصل جدید، اینطور احساس میشود که تعدادی از شخصیتها مانند موک، یکی از کارکنان استراحتگاه (با بازی لالیسا مانوبال - لیسا، عضو گروه دخترانه کرهای بلکپینک) یا فِیبیَن (فابیان)، مدیر استراحتگاه که مشتاق خوانندگی است (با نقشآفرینی کریستیان فریدل، بازیگر فیلم تحسینشده «منطقه تحت نظر») خیلی کم استفاده شدند و اساسا شخصیتهای آنها شکل نگرفته است.
طرفدارانی که در اپیزود پایانی منتظر نتیجه بودند عملا نا امید شدند. ایونینگ استاندارد نوشت: «لالیسا مانوبال و کریستیان فریدل هیچوقت واقعا این شانس را نداشتند که در اینجا بدرخشند و این یکی دیگر از نقاط ضعف سریال بود.»دیگر خطوط داستانی طولانی و کشدار فصل سوم نیز کم و بیش همین مشکل را دارند؛ نمونه آن پیرنگ خانواده رَتلیف. از ابتدای فصل و همین که رتلیفها به استراحتگاه میرسند، «تیم»، پدر خانواده (با بازی جیسون آیزکس) متوجه میشود کسب و کارش در آمریکا به دلیل تخلفات مالی با مشکل مواجه شده است و مقامات قضایی حسابهای او را مسدود کردهاند.
او در کل فصل و در تمام مدت تعطیلات تلاش میکند قضیه را با همسر پرافادهاش ویکتوریا (پارکر پوزی)، دخترش پایپر (سارا کاترین هوک) و دو پسر بزرگش ساکسون (پاتریک شوارتزنگر) و لاکلِن (سام نیوولا) در میان بگذارد و بگوید آنها دیگر ثروتی ندارند، اما این کار را نمیکند. تیم تا مرز کشتن خود و حتی اعضای خانواده پیش میرود ولی باز هم جرئت بیان حقیقت را ندارد. درنهایت، تماشاگر از دیدن لحظهای که ویکتوریا میفهمد حالا آنها فقیر هستند، محروم میماند.
ظاهرا خود وایت بخشی از این انتقادها را پیشبینی میکرد. او به نیویورکر گفت: «دقیقا خوشایند جمع نیست. نمیدانم چیست، اما خواهیم دید.» و در ابتدای اپیزود پایانی، لوانگ پور تیرا، یک راهب بودایی را میبینیم که به شاگردانش میگوید: «پرسشهای زندگی هیچ پاسخی ندارند. وقتی درنهایت قبول کردیم که هیچ راه حلی نیست، صبور بودن راحتتر میشود.»
مشکل بزرگتر فصل سوم
آیا «نیلوفر آبی سفید» قربانی موفقیت خودش شده است؟ هرچه تعداد دنبالکنندگان سریال در شبکههای اجتماعی بیشتر شد، نظریهها، گمانهزنیها و پیشبینیهای طرفداران نیز افزایش یافت. احتمالا سازندگان سریال برای فصل اول روی این نکته حساب باز نکرده بودند، اما انگار وایت برای فصلهای دوم و سوم این موضوع را در نظر داشت: اشاره به آنچه ممکن است در ادامه سریال اتفاق بیفتد و در عین حال ارائه اطلاعات گمراهکننده تا بار دیگر تماشاگران را غافلگیر کند. آدام وایت، نویسنده ایندیپندنت مشکل بزرگتر فصل سوم را تغییر رویکرد وایت میداند.
به تعبیر او وایت در دو فصل اول این پرسش را طرح کرد که «چه کسی مرده است؟» رمز و راز «نیلوفر آبی سفید» بیشتر شبیه یک پیرنگ متکی بر اسب تروآ بود تا عنصری که وایت واقعا به آن علاقه داشته باشد. این تمهید برای جذب تماشاگرانی طراحی شده بود که در حالت دیگر به سریال بهعنوان یک مطالعه شخصیتی طنزآمیز نگاه نمیکردند، اما فصل سوم، با ارائه کلی موقعیتهای گمراهکننده، تعداد زیادی قاتلان احتمالی و استفاده فراوان از قاعده دراماتیک موسوم به «تفنگ چخوف»، بیش از هر زمان دیگری متاثر از معمای خودش است.
نمونه این رد گم کردنها در فصل جدید، خط داستانی ریک (والتون گاگینز) است، مردی میانسال که انگار تجسم غم و اندوه است. او با دوستدختر بسیار جوانتر از خودش، چلسی (ایمی لو وود) به استراحتگاه آمده و خیلی زود مشخص میشود هدفش از سفر به تایلند، نه تفریح، بلکه انتقام گرفتن از مردی است که باور دارد پدرش را به قتل رسانده است. آنچه در پایان روی میدهد تراژدی محض است همراه با یک افشاگری از جنس دارث ویدر در فیلم «جنگهای ستارهای» که در نگاه اول تماشاگر را میخکوب میکند، اما با دقت بیشتر پرسشهای فراوان درباره منطق این خط داستانی و بهخصوص راههای رسیدن به نقطه اوج آن همراه دارد. شاید تعدادی از طرفداران بتوانند پیرنگ شخصیت ریک را پیشبینی کنند، اما برای تعدادی نتیجه نهایی ناامیدکننده است.
قدرت نویسندگی و شامه تیز خالق سریال
صرف نظر از ایرادها، بینندگان درمورد برخی از جنبههای خوب فصل جدید «نیلوفر آبی سفید» توافق نظر دارند. بازگشت شوکهکننده گِرِگ (جان گریس)، شخصیت منفی سریال و حضور رمزآلود او در کل فصل یکی از نمونههای برتر وحشت ناگهانی در تاریخ معاصر تلویزیون است؛ همچنین یک نقشآفرینی فرعی غافلگیرکننده - و یک تکگویی بهمراتب تکاندهندهتر - از سام راکوِل، بازیگر برنده اسکار در نقش فرانک، دوست ریک که جنبهای فراموشنشدنی به فصل سوم داده است.
قدرت نویسندگی وایت و شامه تیز او در ثبت لحظههای انسانی به بهترین شکل بار دیگر ثابت میشود. نمونه آن در اپیزود پایانی، حرفهای صمیمانه و از ته دل لوری (کری کون)، وکیل میانسال شاغل در نیویورک است که با دوستان دوران کودکیاش، جَکلین (میشل موناهن) - یک بازیگر موفق در لسآنجلس - و کیت (لسلی بیب) – زنی از یک جامعه محافظهکار در آستین – به استراحتگاه آمده است.
او به جکلین و کیت میگوید هیچوقت در کار، عشق یا مادری خوشبختی یا هدفی را پیدا نکرده است، اما «زمان به او معنا میدهد» و حالا به ارزش دوستیاش با آنها کاملا پی برده است. در پایان این سه نفر جزیره را در حالی ترک میکنند که میدانند با وجود تمام اختلاف نظرها و دلخوریها بهشدت به هم نیاز دارند.
یکی دیگر از نقاط قوت فصل آخر خط داستانی و قوس شخصیت بلیندا (ناتاشا راثول) است که اولین بار او را در فصل اول در قالب یکی از کارکنان استراحتگاه دیدیم، زنی ملایم و مهربان که بهتدریج با تانیا گرم گرفت و حتی تا مرز همکاری با او و راهاندازی کسب و کار خود با سرمایهگذاری او پیش رفت، اما درنهایت تانیا دست او را در پوست گردو گذاشت. برخورد وایت با پیرنگ شخصیت بلیندا در فصل جدید، این مشاهده را تداعی میکند که احتمالا همه ما در ازای مقدار مناسب پول، اصول اخلاقی خود را زیر پا میگذاریم.
محبوبترین سریال تاریخ اچبیاو
نقاط قوت فصل سوم و احتمالا لحظههای «شوکآور» که حتی در حد استانداردهای پخش آنلاین جسورانه جلوه میکند، همینطور حاشیههای خارج از فضای سریال مانند شایعه اختلاف بین تعدادی از بازیگران یا تفسیرها از شکل دندانهای طبیعی ایمی لو وود، بدان معناست که حتی اگر بینندگان درباره ارزشهای «نیلوفر آبی سفید» اختلاف نظر داشته باشند، باز هم به تماشای آن مینشینند. یکی از سخنگویان اچبیاو به نیویورک تایمز گفت: «فصل دوم که اکتبر ۲۰۲۲ پخش شد، بهطور رسمی بیش از ۱۵ میلیون بیننده داشت و فصل جدید نیز حداقل ۱۸ میلیون را جذب خود کرده است.» این آمار «نیلوفر آبی سفید» را محبوبترین سریال تاریخ اچبیاو کرده است.
و همانطور که تعدادی از منتقدان نیز اشاره کردهاند، حتی اگر فصل سوم «نیلوفر آبی سفید» در بهترین حالت خود نباشد، همچنان یک سر و گردن از بسیاری برنامههای تلویزیونی دیگر بهتر است. به تعبیر کارول میجلی، نویسنده تایم: «این سریال با دنده سه خود از خیلی مجموعههای دیگر که تخت گاز میرانند، بهتر حرکت میکند.» حالا احتمالا بحث سر این است که وایت باید با ساخت فصل چهارم «نیلوفر آبی سفید» - که اچبیاو پیش از شروع فصل سوم به آن چراغ سبز نشان داد - موافقت میکرد؟ او نشان داده است همچنان قدرت جذب تماشاگر را دارد، اما آیا مقصد، ارزش یک سفر دیگر را دارد؟