سرگیجه طوبی پس از پنج قسمت| دو صحنه مشکوک به گاف و عملکرد ناموفق برقنورد
امیدواریم یخ «طوبی» سریال جدید شبکه یک آب شود
هفت صبح| «طوبی» نام سریال جدید شبکه یک است که تاکنون پنج قسمت از آن روی آنتن رفته. پشت دوربین این سریال چهرهای نام آشنا یعنی سعید سلطانی قرار دارد که «پس از باران»، «خانهای در تاریکی»، «در جستجوی آرامش»، «بوم و بانو»، «ستایش» و ... از جمله آثار کارنامه اوست. «یاور» که سال 1400 پخش شد، با انتقادات زیادی همراه بود و حالا انگیزه سلطانی برای جذب مخاطب حداکثری، مضاعف است. آیا در رسیدن به این هدف موفق خواهد بود؟ او «طوبی» را بر اساس فیلمنامه سیدحسین امیرجهانی کارگردانی کرده که اقتباسی است از کتاب «اربعین طوبی» اثر محسن امامیان.
مورد اول| گاف است یا نه؟
پیش از تحلیل «طوبی» به نکاتی اشاره کنیم که در فضای مجازی مورد توجه قرار گرفتهاند. در قسمت اول سریال جعبه گز کرمانی به نمایش درآمد که شمایل آن شبیه محصولی است که در بازار وجود دارد. آیا در دهه 50، گز کرمانی به همین شکل عرضه میشده؟ هفتصبح هفته پیش به این مورد اشاره کرد و راستش با پیگیریها نتوانستیم به شکل و قیافه گز کرمانی در سالهای روایت قصه، دست یابیم.
خیلیها این بخش از سریال را گاف دانستهاند. در قسمت سوم سریال، موتورسیکلت با پلاک دیده شد. موضوعی که صفحه اینستاگرامی «تیوی بان» دربارهاش نوشته: «از چند کارشناس پرسیدیم و در اینترنت جستجو کردیم تا بدانیم آیا در دهه 50، موتورسیکلت دارای پلاک بوده یا نه. جوابی نیافتیم. با این حال در «سرزمین مادری» خبری از پلاک نیست. همچنین در برخی سایتها عنوان شده که این قانون مصوب سال۱۳۷۳ است.» واقعیت این است که در یک سریال تاریخی، توجه به جزئیات اهمیت بالایی دارد و باعث میشود فضا برای مخاطب باورپذیر شود.
فارغ از اینکه گز کرمانی یا پلاک موتورسیکلت گاف هستند یا نه، باید گفت اتمسفر «طوبی» بهویژه در قسمت اول، بیننده را به تاریخ پرتاب نکرد. هفته گذشته اشاره شد که سعید سلطانی کارگردانی با سابقه است و تواناییاش در ساخت آثار تاریخی اثبات شده. نمیدانیم چرا «طوبی» تا این حد شلخته کلید خورد و فضاسازی آن دهه 50 تهران را تداعی نکرد. یکی از دلایل این ناکامی، عدم توجه به ریزهکاریها است. مثلا شخصیت طوبی (شبنم قربانی) به یک خانواده سنتی تعلق دارد اما چهره این دختر، منطبق با خاستگاه اجتماعیاش نیست.
مورد دوم| استارت ضعیف
اینکه مخاطب با تلویزیون دچار قهر شده، مسئلهای است که مدیران نیز به آن اذعان کردهاند. در چنین شرایطی کار برای سریالسازان سختتر است؛ چون باید از همان قسمت اول میخ را محکم بکوبند و با قلاب درام، بیننده را با خود همراه کنند. «طوبی» در سه قسمت ابتدایی ضعیف پیش رفت و تازه یخ آن با کمک ماجرایی معمایی –پلیسی تا حدودی باز شده.
البته میدانیم که سختپسندها با چنین تمهیداتی جذب «طوبی» نمیشوند؛ ولی اگر قصه با همین دستفرمان پیش برود، میتوان امیدوار بود که از سقوط به پرتگاه نجات خواهد یافت. «سرزمین مادری» مثال خوبی است تا بهتر پی به این نکته مهم برد. سریال کمال تبریزی از همان قسمت اول سرشار از اتفاق بود و در خلال یک قصه خانوادگی جذاب، تاریخ را روایت کرد.
مورد سوم| تاثیر منفی هومن
در سریال «طوبی» مرد خانواده با بازی هومنبرق نورد، نقشی مهم دارد. او پدری مهربان است که به همسر و سه دخترش عشق میورزد. حالا پای او به یک پرونده باز شده و ناخواسته به دام افتاده است. با احترام به هومن برقنورد و خاطرات خوشی که از طنازیهای او در سریالهای کمدی داریم باید گفت، اساسا انتخاب مناسبی برای این شخصیتِ محوری نبوده است.
منکر تلاش برقنورد نمیشویم ولی نتیجه خوب وقتی به دست میآید که مخاطب، این پدر مهربان را بپذیرد و بتواند با او ارتباط حسی برقرار کند. متاسفانه چنین نشده و «طوبی» از این منظر لطمهای جدی خورده است. رامین راستاد کاراکتر فرعی سریال است که بار دیگر نقش منفی بازی کرده. این شمایل، تکراری است و از جمله عوامل ضربه زننده به کیفیت سریال. دیگر بازیگران هم فاقد شگفتانه هستند و با اغماض میتوان از حاصل کارشان تعریف و تمجید کرد.
مورد چهارم| امیدوار باشیم؟
45 قسمت دیگر از «طوبی» باقی مانده و باید امیدوار بود سریال در قسمتهای بعدی جانی تازه بگیرد. مواردی مثل ماجراهای معمایی سریال، حکم چراغ سبز دارند اما مسائل کلیشهای چون عشق و رقیب عشقی نه. وانگهی، قصه در ادامه به مسائل مهم مثل اربعین پیوند خواهد خورد و باید دید آیا به درستی دراماتیزه شدهاند یا جای خود را به روایت خشک و مستقیم میدهند. و اینکه سریال «سرزمین مادری» سطح توقعات از روایت تاریخ معاصر را بالا برده است و کار از این منظر نیز برای «طوبی» سختتر شده.