سرزمین مادری در تسخیر گلچهره| بهرخ کشیدن قدرت بازیگری در یک سکانس طولانی
عملکرد تحسینبرانگیز گلچهره سجادیه در فصل سوم سریال «سرزمین مادری»
هفت صبح| درباره شیوه پخش نامناسب فصل سوم سریال سرزمین مادری به طور مجزا خواهیم نوشت. همینقدر اشاره کنیم که در انبوه کامنتها، خیلیها نمیدانند سری جدید شروع شده است! و اما بپردازیم به بهانه اصلی گزارش یعنی عملکرد تحسینآمیز گلچهره سجادیه. بازیگری باسابقه و گزیدهکار که حدود یک دهه پیش، پیشنهاد کمال تبریزی را پذیرفت و نقش پیری راضیه، مادرخوانده رهی را قبول کرد.
مورد اول| راضیه که بود
در قسمتهای ابتدایی فصل اول «سرزمین مادری» سهمی از قصه به پدر و مادر رهی (علی شادمان) اختصاص داشت که بعدها فهمید پدر و مادر واقعیاش نیستند. نقش مادر (راضیه) را الهام حمیدی برعهده داشت و امیر آقایی عهدهدار نقش پدر (جواد) بود که به دلیل فعالیتهای سیاسی (عضو حزب توده) اعدام شد.
خانواده با همراهی همحزبی جواد (کامرانی با بازی احمد حامد) به سمت شوروی رفتند اما رهی فرار کرد و خود را به خانواده بهادری رساند. راضیه در سن پیری به ایران بازگشته اما مورد سوءظن ساواک است و بازداشت میشود. او در بازداشتگاه روایتی تلخ از آنچه در غربت برسر خود و فرزندانش آمده تعریف میکند و مشخص میشود کامرانی چه جفایی در حق او کرده است.
مورد دوم| بیان و روایت
رهی (آرش مجیدی) نیز در بازداشت است و ساواک قصد دارد از طریق رودررو کردن مادر و فرزند پی به حقیقت ببرد. این اتفاق در قسمت هفتم سریال «سرزمین مادری» رخ داد و آنچه برسر راضیه گذشته بود، مرور شد. گلچهره سجادیه در سکانسی طولانی (حدود 40 دقیقه) در بازداشتگاه ایران از گذشته گفت و رهی شنید و منقلب شد. این سکانس را باید قدرتنمایی گلچهره سجادیه دانست؛ او چنان سرگذشت یک زن جوان و زیبا در کشور مخوف شوروی را تعریف کرد که مو بربدن مخاطب سیخ شد.
بازیگر تجربیات سالها حضور مقابل دوربین را به کار بست و خاطرات تلخ شخصیت را به شیوهای روایت کرد که گویی در حال تماشای سکانسهایی تصویری هستیم. حتی گذر زمان حس نشد و این موفقیت چیزی نیست جز بازی استاندارد خانم سجادیه و کارگردانی حساب شده کمال تبریزی. حین خاطرهگویی، چند سکانس جانمایی شده بود؛ اما باز هم آنچه روایت را همراهیبرانگیز کرد، به صدای خود بازیگر و نوع روایت او بازمیگشت.
مورد سوم| نگاه و رفتار
برای اینکه مخاطب بتواند سرنوشت تلخ و هولناک راضیه را درک کند، صرفا ابزار بیان و نوع روایت کفایت نمیکند. پس گلچهره سجادیه همه احساسات شخصیت از خشم، ترس، تنفر، امید و ... را در نگاه و چهرهاش جمع کرد و به باور مخاطب نشاند. پرخاشگری نسبت به مامور حاضر در بازداشتگاه، ایده خوب دیگری بود که شمایل واقعی راضیه را پیش چشم همراهان سریال ترسیم کرد.
گلچهره سجادیه استفادهای کامل از چشمان خود برد؛ چه جایی که بدون پلک زدن حرف میزد و چه وقتی احساسات را با دو چشم خود منتقل میکرد. فراموش نکنیم چهره شخصیت به دلیل تیغهای حاصل از خودزنی و نیز از بین رفتن مِهر زنانه، فاقد حس بود و این چشمها بود که وظیفه انتقال مفاهیم درونی را برعهده داشتند. در نهایت مخاطب نهتنها پی به گذشته شوم راضیه برد که فهمید چرا او از یک زن مهربان و معصوم تبدیل به انسانی تندمزاج، درندهخو و به گفته خودش بیحیا شده است.
مورد چهارم| واکنشها
انتشار بریده سکانس بازی گلچهره سجادیه در چند صفحه اینستاگرامی، بار دیگر این بازیگر را در کانون توجه قرار داد. خیلیها عملکرد او را درخشان تعبیر کردهاند و عدهای نیز میگویند اشکشان از این روایت جاری شده است. دیگر حرف مشترک این است که میتوان «سرزمین مادری» را دوست نداشت اما نمیتوان بازیهای شاخص بازیگران را نادیده گرفت.
مورد پنجم| کوتاه از کارنامه
گلچهره سجادیه سال ۱۳۵۶ از دانشکده هنرهای زیبای تهران فارغالتحصیل شد و فعالیت هنری را از ۲۰ سالگی در عرصه تئاتر آغاز کرد. او برای «سرزمین خورشید» برنده جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن از پانزدهمین دوره جشنواره فیلم فجر شد و برای همین فیلم از جشن خانه سینما تندیس گرفت.
در کارنامه سجادیه نقشهای تحسینشده زیادی دیده میشود؛ از جمله «دندان مار» که خیلیها او را در زمره موفقترین بازیگران زن آثار مسعود کیمیایی قرار دادهاند. گلچهره سجادیه در سالهای اخیر گزیدهکارتر شد که سریال «آنام» در سال 1396 آخرین فعالیت او محسوب میشود.