کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۶۳۲۲۹
تاریخ خبر:

نام من؛ «آسو» | گفتگوی خواندنی ‌با آسو ریاضی ‌بلاگر کتاب‌

 نام من؛ «آسو» | گفتگوی خواندنی ‌با آسو ریاضی ‌بلاگر کتاب‌

بلاگری کتاب اشباع نشده و هیچ‌وقت برای موفقیت در این عرصه دیر نیست

هفت صبح| ‌ حضور موثر بلاگرها در حوزه معرفی، تبلیغ و بازاریابی کتاب، به یک دهه هم نمی‌رسد. در واقع هرچند پنج، شش سال بیشتر نیست که بلاگرها وارد این عرصه شده‌اند اما در همین مدت کوتاه، قابلیت خودشان را در تبلیغ و برجسته کردن بعضی آثار نشان داده‌اند. تا جایی که گاهی توانسته‌اند کتابی با کیفیت متوسط را در چشم مخاطبان پررنگ کنند و در فروش بعضی آثار موثر باشند.

 

در این میان ناشران هم بیش از گذشته روی آن‌ها حساب باز می‌کنند. به این ترتیب که نوعی بازی «بُرد - بُرد»، بین ناشر و بلاگر‌های کتاب، برقرار شده است. ناشر، مبلغی را برای بلاگرهای کتاب، هزینه می‌کند و بلاگرها هم به کارشان که معرفی و تبلیغ کتاب است، ادامه می‌دهند. همین مسیر، ناگزیر، بلاگرها را به سمت کار بهتر و باکیفیت سوق داده است. تا جایی که بعضی بلاگرها تلاش کرده‌اند چه در تولید محتوا و چه در مسائل فنی، کارشان را بهبود ببخشند.

 

مثال اگر بخواهید، می‌شود به صفحه کتاب «آسو» اشاره کرد که محتوایی باکیفیت عرضه می‌کند که هم قابل فهم برای اقشار مختلف جامعه است و هم عاری از خطاهای مرسوم در فضای مجازی. خانم آسو ریاضی (صاحب صفحه «آسو») می‌گوید هر کتابی را معرفی نمی‌کند و کیفیت کتاب برایش در اولویت است. ضمن اینکه اعتقاد دارد این حوزه (بلاگری کتاب) اشباع نشده و هر کس بتواند محتوای خوبی در فرمتی باکیفیت عرضه کند، می‌تواند به تعداد فالوئرهای بالا برسد. آسو ریاضی، حرف‌های دیگری هم دارد که در این گفت‌وگو می‌خوانید.

 

از صفحه کتاب اینستاگرام‌تان شروع کنیم به اسم «آسو». «آسو» به چه معناست؟

برای «آسو» معانی مختلفی ذکر کرده‌اند؛ «تندی»، «شتاب» و «کوشا».

 

«آسو» اسم خودتان است؟

بله، من آسو ریاضی هستم.

 

متولد چه سالی؟

1376.

 

چه رشته‌ای خوانده‌اید؟

در دبیرستان تجربی خواندم اما هیچ‌وقت علاقه‌ای به آن نداشتم. دانشگاه هم مهندسی صنایع غذایی خواندم. 

 

چطور شد صفحه کتاب راه انداختید؟

من خیلی راجع به کتاب‌ها با دوستان و آشنایانم صحبت می‌کردم. بعد با خودم فکر کردم چقدر خوب می‌شود آدم‌های بیشتری پیدا کنم تا بتوانم راجع به کتاب‌هایی که می‌خوانم با آن‌ها صحبت کنم و شوقی را که از مطالعه کتاب‌ها در من به وجود می‌آید، با دوستانم به اشتراک بگذارم.

 

همین بود که تصمیم گرفتم صفحه‌ای داشته باشم که در آن از کتاب‌ها بگویم. البته فرمت صفحه هنوز خیلی آن زمان برایم مشخص نبود. از طرفی دغدغه فرهنگی هم داشتم؛ چون می‌دیدم افرادی هستند که یا لذت کتاب‌خوانی را درک نکرده‌اند یا بی‌دلیل نسبت به آن گارد دارند. برای همین دوست داشتم آدم‌ها را به قدر وسع و توانم، با کتاب آشتی بدهم. در واقع می‌خواستم آن‌هایی که اهل کتاب‌خوانی نیستند، درک کنند که کتاب علاوه بر فواید مختلف، چه لذتی دارد.

 

فکر هم می‌کردید که موفق بشوید؟

نه، واقعا فکر نمی‌کردم چه اتفاقی بیفتد. فکرم فقط این بود که پلتفرمی پیدا کنم تا بتوانم لذت کتاب‌خوانی را با آدم‌ها به اشتراک بگذارم و چشم‌اندازی از آینده این کار نداشتم.

 

فالوئرهای‌تان از چه زمانی بالا رفتند؟

تقریبا از زمانی که شروع به تولید محتوای ویدئویی کردم، دوستان محبت داشتند و به‌تدریج افزایش فالوئرها شروع شد.

 

چه سالی شروع کردید؟

سال 98 بود که شروع کردم. ابتدا محتواهای متنی داشتم به همراه عکس. یعنی عکس کتاب را می‌گذاشتم و درباره‌اش می‌نوشتم. آن زمان حدود 800 تا هزار فالوئر را با همین روش به دست آوردم. اما وقتی شروع کردم به تولید محتوای ویدئویی، افزایش فالوئرها سریع‌تر شد. اما چیزی که برایم خوشایند بود این بود که وقتی این جمع کتاب‌خوانی بزرگ‌تر شد و صدایم به گوش افراد بیشتری رسید، ناگهان استقبال‌ها هم بیشتر شد. 

 

یعنی دقیقا از چه تعداد فالوئر تا چه تعداد؟

حدودا از 20هزار فالوئر تا 50هزار فالوئر را خیلی سریع، یعنی طی چند ماه، به دست آوردم.

 

در شروع کارتان، هزینه‌ای هم کردید یا کلاس رفتید؟

همان ابتدا که شروع کردم نه، اما به‌تدریج که وارد سوشال مدیا شدم، دیدم لازم است که درباره این حوزه اطلاعاتی به دست بیاورم. اینجا بود که برای آموزش سوشال مدیا دوره دیدم. هم دوره سوشال مدیا بود، هم آموزش ادیت ویدئو. همین آموزش‌ها به من جسارت داد که جلوی دوربین بیایم و آنجا راجع به کتاب صحبت کنم.

 

آموزش‌ها تا این حد موثر است؟

برای من واقعا موثر بود و نیرویی را که در من به شکل بالقوه وجود داشت، به فعل درآورد.

 

مخاطبان، کدام پست‌ها یا استوری‌ها را بیشتر می‌پسندند؟

آن زمان که من شروع کردم، هنوز تعداد زیادی در این کار فعال نشده بودند. وقتی هم راجع به کتابی صحبت می‌کردم، نسبت به تعداد فالوئرهایی که داشتم، بازدیدهای بالایی می‌گرفتم. اما پست‌هایی که بیشتر پسندیدند، پست‌هایی بود که در آن آثار یک نویسنده کلاسیک را معرفی می‌کردم.

 

یعنی می‌آمدم به مخاطب می‌گفتم اگر می‌خواهید با فلان نویسنده آشنا بشوید، از کدام کتاب‌هایش شروع کنید. آنجا می‌گفتم اگر در آغاز راه هستید، با چه کتاب‌هایی از این نویسنده شروع کنید، اگر میانه راه هستید، چه کتاب‌هایی را بخوانید. در واقع مخاطب را راهنمایی می‌کردم چه کتاب‌هایی را، به چه ترتیب و با چه ترجمه‌هایی بخوانند. این ویدئوها خیلی مورد علاقه مخاطبان بود و خیلی از آن‌ها استقبال کردند.

 

الان چطور؟ به نظرتان فضا برای کار بلاگری کتاب، اشباع شده؟ 

نه. تعداد کسانی که کتاب معرفی می‌کنند هر چقدر هم بیشتر شود در مقایسه با کسانی که هنوز با دنیای کتاب آشنا نشده‌اند، خیلی کم است.

 

منظورم این است مثلا اگر کسی بخواهد بلاگری کتاب را شروع کند، شما به او نمی‌گویید نیا، تعدادمان خیلی زیاد شده؟!

نه؛ به نظرم این‌طور نیست. من بچه‌های زیادی را می‌شناسم که آمده‌اند، کار کرده‌اند و چون فعالیت‌شان خوب و اصولی بوده، در مدتی کم، تعداد فالوئرهای زیادی داشته‌اند. در واقع چیزی که مهم است این است که ما محتوای خوبی ارائه کنیم.

 

محتوای خوب یعنی چه؟

یعنی هم کتابی که معرفی می‌کنیم کتاب ارزشمندی باشد، هم کیفیت تولید ما خوب باشد و محتوای خوبی درباره آن کتاب ارائه بدهیم. در این فضا معمولا ویدئو بیشتر بازدید دارد و خب این موضوع مهم است که آن ویدئو با چه کیفیتی ارائه می‌شود؛ صدا چطور است، نور چطور، تصویر چطور. در واقع برای کسی که این نکته‌ها را مراعات کند و کتاب‌های خوبی هم معرفی کند، این فضا اشباع نشده و می‌تواند موفق شود. 

 

پس احتمالا تا به‌حال نشده کتابی را که دوست نداشته باشید، معرفی کنید. درست است؟

من معمولا در ویدئوها، کتاب را معرفی می‌کنم و توضیحاتی ارائه می‌دهم و بعد در آخر ویدئو، نظر شخصی خودم را راجع به آن کتاب می‌گویم. یعنی مثلا می‌گویم فلان کتاب را خودم کمتر دوست داشتم. ولی اگر کتابی باشد که دوستش نداشته باشم یا محتوای آن در استانداردهایی که برای معرفی کتاب در نظر گرفته‌ام نگنجد، اصلا آن کتاب را معرفی نمی‌کنم.

 

یعنی کتابی نیست که به خاطر قرارداد با نویسنده یا ناشرش ناچار باشید معرفی کنید؟

ناچار که نه! چون من هر کتابی را که معرفی می‌کنم، خودم قبلا تا انتهای آن را خوانده‌ام. یعنی هیچ کتابی نبوده که نخوانده باشم و به خاطر قول و قرار با کسی، آن را معرفی کرده باشم. حالا اگر کتابی باشد که دوست نداشته باشم و ارزش معرفی کردن نداشته باشد، واقعا معرفی نمی‌کنم. یعنی خودم را هیچ‌وقت در این الزام نمی‌گذارم که چون حرفه و شغلم این است، حتما کتابی را (هرچند کتاب خوبی نباشد) معرفی کنم. در واقع همیشه آن استاندارها و فیلترهای خودم را برای معرفی کتاب در نظر می‌گیرم.

 

شغل درآمدزایی هست؟

راستش سوال چالش‌برانگیزی است. نمی‌خواهم بگویم که از نظر مالی هیچ فایده‌ای ندارد، چون اگر نداشت که این‌همه آدم در این زمینه فعالیت نمی‌کردند. اما شما می‌دانید، دوستانی که در زمینه‌های دیگری بلاگری می‌کنند، احتمالا از نظر درآمدی در سطح بهتری قرار دارند. ویدئوهای حوزه‌های دیگر، از جمله حوزه سرگرمی هم، بازدیدهای بیشتری دارد. در واقع از آن جایی که کتاب همیشه با استقبال کمتری مواجه می‌شود، درآمد کمتری دارد.

 

به اندازه یک کارمند درآمد دارد؟

بله مسلماً.

 

یعنی رها کنم بیایم بلاگری کتاب کنم؟ (خنده)

(خنده). خب این تصمیم شخصی آدم‌هاست. کسی که سراغ کار آزاد می‌رود، قاعدتا به لحاظ شخصیتی،‌ ویژگی‌های متفاوتی دارد. در حالی کار کارمندی به‌گونه‌ای است که شما همیشه درآمدتان را دارید و در فراز و فرودها، امنیت شغلی دارید. اما خب کار آزاد مثل این نوع تولید محتوا، فراز و فرودهای بیشتری دارد.

 

از بین کامنت‌هایی که برایتان می‌گذارند، کدام کامنت بیشتر از همه ناراحتتان کرده؟

من راستش خیلی کامنت بد نداشته‌ام. در واقع لطف دوستان بوده که همیشه ویدئو را نگاه کرده‌اند و لطف داشتند. در واقع خدا را شکر، کامنت‌های بد خیلی کمی داشتم. اما بین کامنت‌ها، افرادی که کارم را به شکل جنسیتی قضاوت می‌کنند، همیشه مرا در فکر فرو برده‌اند. مثلا اینکه می‌گویند چون شما خانم هستی، موفق هستی!

 

پس اعتقاد دارید در تولید محتوای ویدئویی، اینکه یک زن جلوی دوربین بیاید یا یک مرد، تفاوتی ندارد؟

نه.

 

یعنی شما اگر مرد هم بودید همین تعداد فالوئر را داشتید؟

احتمالا.

 

عادل فردوسی‌پور در برنامه «90» دیالوگی داشت که می‌گفت اجازه بدهید از شما نپذیرم! (خنده) البته صرفا شوخی بود و نمی‌خواهم موفقیت‌تان را در جذب فالوئرها زیر سوال ببرم. اما سوال دیگر اینکه می‌گویند وقتی فالوئرها به 150هزار می‌رسد، دیگر عبور کردن از آن به‌شدت سخت می‌شود. درست است؟

به نظرم فضای اینستاگرام کلا به این شکل است که وقتی تعداد فالوئرهای شما بالاتر می‌رود، رشدتان سخت‌تر می‌شود. حداقل در زمینه کتاب، به این شکل است. مثلا من رشدی که زیر 100هزار تجربه کردم، هیچ‌وقت بالای 100هزار ندیدم. یعنی تا 100هزار فالوئر را خیلی راحت‌تر به دست آوردم نسبت به 100 تا 150هزار نفر. برای همین فکر می‌کنم اینستاگرام به این شکل کار می‌کند که وقتی می‌بیند شما بالای 100هزار نفر فالوئر به دست آورده‌اید، دیگر می‌گوید شما مسیرتان را پیدا کرده‌اید و دارید تولید محتوا می‌کنید و مابقی کار با خودتان است. در واقع به کسانی که در هر زمینه‌ای کارشان را شروع می‌کنند، بخت بیشتری برای دیده شدن و رشد کردن می‌دهد.  

 

کتابی بوده که معرفی کرده باشید و بعدها از معرفی آن پشیمان شده باشید؟ 

نه واقعا.

 

و سراغ همه موضوعات هم می‌روید؟ هر کتابی با هر موضوعی؟

زمینه علاقه من ادبیات داستانی است و بیشتر هم سراغ کتاب‌های این حوزه می‌روم. برای همین کتاب‌هایی را که معرفی می‌کنم، بیشتر در همین حوزه است؛ چه رمان، چه داستان کوتاه، چه داستان بلند. اما بعضی وقت‌ها سراغ کتاب‌های توسعه فردی، روان‌شناسی و فلسفه هم می‌روم ولی خب ادعایی در این زمینه‌ها ندارم. ادبیات داستانی، حوزه‌ای بوده که همیشه در آن مطالعه داشته‌ام.

 

پس سه نویسنده محبوب ایرانی خودتان را بگویید ببینیم چه کسانی هستند؟

می‌خواهم چند نویسنده جدید هم بگویم که بعدا نگویند هیچ نویسنده جدید ایرانی را نگفتی.

 

خب، سه نویسنده ایرانی قدیمی بگویید، سه نویسنده جدید!

سخت‌تر شد. (خنده)

 

راست می‌گویید. (خنده) خب همان قدیمی‌ترها را بگویید!

عباس معروفی، محمود دولت‌آبادی، سیمین دانشور. 

 

از نویسنده‌های خارجی هم بگویید.

از خارجی‌ها من واقعا شیفته داستایفسکی هستم. چون ادبیات روس را به‌شدت دوست دارم و از بین نویسندگان روس، داستایفسکی همیشه مرا حیرت‌زده کرده. در کنار داستایفسکی، میخائیل بولگاکف را هم دوست دارم. همین‌طور امیل زولا، آلبر کامو و... در واقع تعدادشان خیلی زیاد است...

 

بله خب، متوجهم. چون تعداد نویسندگان جهان، طبیعتا بالاتر است، تعدادشان هم بیشتر می‌شود...

دقیقا. چون اگر سه نفر را فقط بگویم، در حق دیگران اجحاف می‌شود. اما می‌دانم که بین همه نویسنده‌ها، داستایفسکی برایم جایگاه ویژه‌ای دارد.

 

و از کتاب‌های جدید ایرانی که خوانده‌اید، یک کتاب هم معرفی کنید؛ کتابی که برایتان قابل تامل و جالب و جذاب بوده.

من سال گذشته یک کتاب ایرانی خواندم به نام «بالاپوشی از قطار» نوشته مهدیه کوهی‌کار. این کتاب واقعا مرا حیرت‌زده کرد. یعنی بعد از مدت‌ها یک کتاب ایرانی خواندم که خیلی دوست داشتم. این را به خود نویسنده هم گفتم. از کتاب‌های خارجی هم، کتابی هست که قبلا منتشر شده بود ولی من تازگی‌ها خوانده‌ام؛ کتاب «هزار خورشید تابان» خالد حسینی. کتابی بود که ظرف یک روز چند صد صفحه از آن را تمام کردم و کتاب فوق‌العاده‌ای بود. کتابی بود که صمیمانه آن را درک کردم و با آن زندگی کردم.

 

 

کدخبر: ۵۶۳۲۲۹
تاریخ خبر:
ارسال نظر