کارگردانها و چالش فیلم دوم| فیلمهای دوم با انتظارات ما چه میکنند؟
کارگردانان در گام دوم فیلمسازی چقدر انتظارات حاصل از فیلم اول خود را برآورده میکنند؟
هفت صبح| در همین پروندههای هفت صبح، تا به حال چندباری سراغ «فیلماولیها» رفتهایم. چه در بازه برگزاری جشنواره فیلم فجر و چه در هزارتوی اکران، معمولا رصد ردپای فیلمسازانی که برای اولین بار ردای کارگردانی بهتن کردهاند، جذابیت خاص خود را دارد. وجه اصلی این جذابیت اما تنظیم انتظارات برای تولد استعدادهای تازه در سینما است. به تعبیر دیگر فیلماولیها در همان اولین تجربه کارگردانی خود، نشان میدهند در میدان کارگردانی چند مردِ حلاجاند و اساسا میتوان روی آنها حساب باز کرد یا نه.
دقیقا همینجاست که «فیلم دوم» هم موضوعیت پیدا میکند. با احتساب «یادگار جنوب» که از امروز اکران عمومی خود را آغاز میکند، از ابتدای امسال 5 فیلم روانه پرده سینما شده که فیلم دوم کارگردانانشان هستند. فیلمهایی که طبیعتا مواجهه ما با آنها برپایه انتظاراتی بوده است که خود این فیلمسازان با فیلم اول خود برایمان بهوجود آوردهاند. آخرین نمونه هم همین حسین دوماری و پدرام پورامیری که فارغ از نقدهایی که به «جاندار» وارد بود، با فیلم اول، امیدوارمان کرده بودند و «یادگار جنوب» آنچه انتظارش را داشتیم، نبود.
هرچند بیشک این فیلم به نسبت بسیاری از فیلمهای دیگر روی پرده، ارزش حضور در سالن سینما و تماشا روی پرده را دارد اما به بهانه اکران آن ترجیح دادیم، مروری بر فیلمدومهای اکران شده از ابتدای سال گذشته تا به امروز داشته باشیم و سراغ پاسخ به این سوالات بگردیم؛ کدام فیلمساز بیشتر موفق شده مطابق استانداردهایی که در گام اول فیلمسازی کسب کرده، فیلم دومش را به سرانجام برساند و آنها که موفق نبودهاند، دلیلش چیست؟
دوماری، پورامیری/ یادگار جنوب
فیلم اولشان چه بود؟
با اعتباری که دوماری و پورامیری در سینمای کوتاه داشتند، همراهی ستارهها در اولین فیلم بلند سینماییشان دور از انتظار نبود. «جاندار» در شرایطی به ویترین جشنواره فیلم فجر ارائه شد که مهمترین ویژگیاش نسبت به دیگر فیلمهای کارگردانان فیلماولی، ترکیب بازیگران آن بود. فیلمی که فاطمه معتمدآریا و مسعود کرامتی در آن ایفای نقش میکردند و در کنار آنها باران کوثری، حامد بهداد و جواد عزتی هم ایفاگر نقش بودند.
داستان فیلم مربوط به موقعیتی چالشی برای یک خانواده طبقه متوسط بود و سازندگان نیمنگاهی هم به چالشهای مربوط به قصاص و بخشش داشتند. در مجموع فیلم به دلیل سوژه و ساختار، مورد توجه قرار گرفت اما آنگونه که از ویترینش انتظار میرفت، گیشه موفقی نداشت.
دربارهشان چه میدانیم؟
اساسا کارگردانی مشترک از آن تجربههایی است که به سختی میتوان به تعریف روشنی از آن رسید. در تاریخ سینما هم کمتر شاهد همکاری مستمر و دوشادوش کارگردانان تا انتهای مسیر بودهایم و بیشتر این همکاریها زود یا دیر، به جدایی منتهی شده است.
حسین امیری دوماری و پدرام پورامیری دو کارگردان جوان مستعدی هستند که در سینمای کوتاه خوش درخشیدند. «نسبت خونی» عنوان یکی از مشهورترین فیلمهای کوتاه این دو نفر بود که زمینهساز شهرتشان شد و بعدتر وقتی وارد سینمای بلند شدند هم همچنان همکاریهای مشترکشان را ادامه دادند.
این همکاری محدود به کارگردانی هم نبود و به عنوان مثال فیلمنامه فیلمهایی همچون «ما همه با هم هستیم»، «شنای پروانه» و سریال «یاغی» را دوماری و پورامیری بهصورت تیم دونفره نوشتند و این نهایت همراهی و همفکری دو استعداد محسوب میشد. این همراهی مشترک اما به پایان رسیده و این روزها حسین دوماری اولین فیلم مستقل خود را با نام «کوکتل مولوتف» آماده اکران دارد.
فیلم دومشان چیست؟
فیلم «جاندار» هرچند بدون کم وکاستی هم نبود اما وقتی نام خالقانش پای فیلمنامههای تحسینبرانگیزی همچون «شنای پروانه» و سریال «یاغی» دیده شد، طبیعتا انتظارات از آنها بسیار بالا رفت.
اما گویی انتظار دوماری و امیری هم از خودشان بیش از اندازه بالا رفت! به همین دلیل فیلمنامهای پیچیده به نام «یادگار جنوب» را برای فیلم دوم در دست گرفتند.
فیلمی که در همان اولین بازخوردهای جشنوارهای مشخص بود که مخاطبان را سردرگم کرده و دقیقا از منظر فیلمنامه که نقطه قوت کارهای قبلی این دو فیلمساز جوان بود، ضربه خورده است. «یادگار جنوب» حالا به اکران عمومی رسیده و حضور الناز شاکردوست، پژمان جمشیدی و سحر دولتشاهی در آن شاید منجر به توفیقش شود.
هادی مقدمدوست/ عطرآلود
فیلم اولش چه بود؟
سالها بهواسطه همکاریهای مشترکش با حمید نعمتاله او و جهان ذهنیاش را شناخته بودیم، جهانی که کاراکترهای عجیب و غریب «وضعیت سفید» و «بیپولی» از دل آن متولد شده بودند، به همین دلیل وقتی خبر رسید برای ساخت اولین فیلم بلند سینمایی خود دورخیز کرده است، کمتر کسی انتظار داشت که سوژه محوری فیلمش «نماز» باشد.
«سر به مهر» اما چیزی فراتر از کلیشههای رایج تحت عنوان سینمای دینی و یا معناگرا بود. کاراکتر اصلی این فیلم با درخشش لیلا حاتمی، دختری جوان بود که به دلیل خجالت از دیگران، برای عمل به اعمال دینی خود دچار تردید شده بود. مقدمدوست برای کارگردانی این فیلم، سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی فیلماول را از جشنواره فجر شکار کرد.
دربارهش چه میدانیم؟
احتمالا برخی به قرار گرفتن نام هادی مقدمدوست در این پرونده خرده بگیرند و فیلم تازه او که این روزها در حال اکران است را نه دومین، که سومین تجربه سینمایی او قلمداد کنند اما واقعیت این است که کارگردانی یک اپیزود از فیلم «هیهات» بیشتر تجربهای از جنس سینمای کوتاه در کارنامه چهار کارگردان آن فیلم محسوب میشود و از منظر کارگردانی مستقل یک اثر سینمایی، قطعا بعد از «سر به مهر» میتوانیم «عطرآلود» را دومین فیلم سینمایی در کارنامه مقدمدوست به حساب بیاوریم.
کارگردان و فیلمنامهنویس خلاقی که یکی از اصلیترین برگبرندههای آثاری که تا به امروز خلق کرده است، زاویه نگاه متفاوت به امور و مشغلههای روزمره انسانها بوده است. مقدمدوست که با سابقه روزنامهنگاری، شروع به نگارش فیلمنامه کرد و بعد از تجربه دستیاری، بر کرسی کارگردانی هم تکیه زد، همچنان نگاهی پر از شیطنت و کنجکاوی به روزمرگی انسانها دارد و احتمالا در آینده هم بر همین مبنا تولید اثر خواهد داشت.
فیلم دومش چیست؟
هر چند هادی مقدمدوست بعد از فیلم «سر به مهر» سریال دشوار و متفاوت «سرباز» را کارگردانی کرد اما دومین تجربه مستقل سینمایی او همین فیلم «عطرآلود» محسوب میشود که این روزها در حال اکران در سینماهاست.
مهمترین تفاوت این فیلم نسبت به تجربههای قبلی کارگردانی مقدمدوست هم، نگارش فیلمنامه آن توسط فردی دیگر است. به تعبیر دیگر مقدمدوست برای اولین بار در «عطرآلود» فیلمی را کارگردانی کرده است که فیلمنامهاش متعلق به خودش نیست و شاید همین هم باعث شده که انتظاراتی که از شخصیتپردازی درخشان «سر به مهر» برایمان بهوجود آمده بود، اینبار به طریق اعلا برآورده نشود.
حضور مصطفی زمانی و هدی زینالعابدین را هم میتوان از امتیازات «عطرآلود» به حساب آورد.
بابک خواجهپاشا/ آبی روشن
فیلم اولش چه بود؟
در فرآیند تولید «در آغوش درخت» بود که خبرهایی از حضور چهرههای مطرح در پشتصحنه آن، مورد توجه رسانهها قرار میگرفت. حضور مجید مجیدی و یا سیدرضا میرکریمی در پشتصحنه فیلم، حکایت از آن داشت که کارگردان مهمی در شرف معرفی به سینمای ایران است. خواجهپاشا با همین اولین فیلم بلند سینمایی خود توانست سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه را از جشنواره فجر بهدست بیاورد و فیلمش از سوی منتقدان و رسانهها هم با بازخوردهای مثبت مواجه شد.
«در آغوش درخت» تا چند ماه دیگر روانه پرده سینماها میشود تا شانس خود در اکران عمومی را هم بیازماید اما فارغ از هر نتیجهای که این فیلم در گیشه به دست بیاورد، نمیتوان در ماندگاریاش تردید کرد.
دربارهش چه میدانیم؟
دستیاری کارگردان یکی از بهترین پشتوانهها برای هر کارگردان جوانی است که سودای دورخیز برای ساخت فیلم حرفهای در سر دارد. مانند فرصت حضور در کارگاهی بیواسطه برای کسب تجربه است و چه شانسی بهتر از اینکه چنین فرصتی در کنار مجید مجیدی و سیدرضا میرکریمی برای یک نفر مهیا شود؟
بابک خواجهپاشا بهصراحت خود را دانشآموخته مکتب فیلمسازی این دو کارگردان میداند. جالب است بدانید او درست یک دهه پیشتر ردای مدیریت هم برتن داشته و برای مدتی بهعنوان مدیر زیباسازی در شهرداری ارومیه مشغول به کار بوده است. او اما طی همین یک دهه، حالا تبدیل به یکی از امیدهای آینده سینمای ایران شده است.
کارگردانی کاربلد که به نظر میرسد فراتر از فن فیلمسازی، دلبستگی ویژهای به مضامینی دارد که به دنبال طرح آنها بر پرده نقرهای سینما است. به استناد دو فیلمی که تا به امروز از خواجهپاشا دیدهایم، از همین امروز میتوانیم منتظر تجربه بعدی او باشیم؛ با یک روایت انسانی دیگر.
فیلم دومش چیست؟
بابک خواجهپاشا وقتی با بازخوردهای مثبت اولین ساختهاش مواجه شد، برای کارگردانی فیلم دوم، انگیزه مضاعفی پیدا کرد و در کمتر از یکسال بعد از «در آغوش درخت» فیلم «آبی روشن» را به سرانجام رساند. فیلمی که البته برخلاف فیلم اول، محصول سفارش از سوی سازمان اوج به او بود و فیلمنامهاش را هم فیلمنامهنویسانی دیگر نوشته بودند.
خواجهپاشا هرچند در «آبی روشن» هم توانسته است لحن مطلوب سینمایی خود که نشانههایی عیان از شاعرانگی دارد را به رخ بکشد اما فیلم دومش، نتوانست انتظاراتی که فیلماول بهوجود آورده بود را برآورده کند. این فیلم که در جشنواره فجر، آوردهای برای کارگردانش به همراه نداشت، این روزها در اکران عمومی هم توفیق چندانی به دست نیاورده است.
محمد عسگری/ آسمان غرب
فیلم اولش چه بود؟
فیلم سینمایی «اتاقک گلی» هنوز به اکران عمومی درنیامده است. فیلمی که محمد عسگری بهعنوان اولین تجربه خود در کارگردانی یک فیلم بلند، آن را به سرانجام رساند و برایش سیمرغ بلورین بهترین فیلماول را هم از داوران جشنواره فجر به دست آورد. مهمترین نکته درباره «اتاقک گلی» زاویه نگاه متفاوت آن به یک مقطع تاریخی در سالهای جنگ بود.
عسگری سراغ زندگی روزمره اهالی یک روستا رفته بود که همزمان با عملیات مرصاد و نفوذ منافقین به کشور، آرامششان دستخوش تهدید میشود. فیلم عسگری، بهعنوان یک فیلم اول، اثری قابلقبول بود اما هم در زمینه جزئیات فیلمنامه و هم در زمینه خلق لحظات عاطفی، جزو آثاری بود که با نقدهای جدی مواجه شد.
دربارهش چه میدانیم؟
هر چند در سالهای ابتدایی دهه 90 و در مقام بازیگر مقابل دوربین ظاهر شد و ایفای نقشهای کوتاه و فرعی را برعهده گرفت اما در ادامه مسیر و بهواسطه تجربههایی که در زمینه دستیاری کارگردان به دست آورد، به چهرهای شناختهشده برای اهالی سینما تبدیل شد. محمد عسگری این شانس را داشت که در همان گامهای اولیه فیلمسازی با چهرههای معتبری همراه شود و بهعنوان برنامهریز و دستیار کارگردان در کنار مجید مجیدی و سیدرضا میرکریمی قرار بگیرد.
یکی از بزرگترین و مهمترین تجربههای او هم همراهی با مجید مجیدی در پروژه بزرگ «محمد(ص)» بود. فیلمی که عسگری علاوهبر دستیاری کارگردان، در آن ایفای نقش هم کرد. او در فیلم «تنگه ابوقریب» هم بهعنوان دستیار در کنار بهرام توکلی قرار گرفت تا دامنه تجربههایش گستردهتر شود. به پشتوانه شناختی که نسبت به سینما و فیلمسازی به دست آورد، او در گام اول دست به یک ریسک زد و سراغ کارگردانی یک فیلم با پروداکشن بزرگ رفت.
فیلم دومش چیست؟
اینکه کارگردان «اتاقک گلی» بعد از مواجهه تحسینآمیز داوران فجر، انگیزه مضاعف پیدا کند تا باردیگر سراغ سوژهای دفاع مقدسی برود، دور از انتظار نبود اما محمد عسگری، در اقدام بلندپروازنه، دست روی پروژه سنگین گذاشت تا یک اکشن هوایی را در حال و هوای روزهای ابتدایی جنگ به تصویر درآورد. نمایش نقشآفرینی خلبانان هوانیروز در دفاع از مرزها در روزهای ابتدایی تجاوز عراق به خاک ایران، ایده محوری «آسمان غرب» بود که محمد عسگری در دومین گام فیلمسازی خود در سینما سراغ آن رفت.
فیلم در جشنواره فجر سیمرغ بلورین کارگردانی در بخش بینالملل را به دست آورد اما همچنان در نگاه منتقدان، تجربهای ایدهآل به حساب نیامد. «آسمان غرب» فروشی قابلقبول در گیشه داشت.
رضا مقصودی/ خجالت نکش2
فیلم اولش چه بود؟
وقتی رضا مقصودی فیلم «خجالت نکش» را در سال 96 و بهعنوان اولین فیلم خود در مقام کارگردان، به سیوششمین جشنواره فیلم فجر ارائه کرد، نسبت به سال فیلماولیهای حاضر در جشنواره، یک پیشکسوت محسوب میشد!
او به پشتوانه سالها نگارش فیلمنامه کمدی، برای اولین فیلم بلند خود در مقام کارگردان هم طبیعی بود که سراغ یک ایده طنز برود و چه ایدهای جذابتر از فرزندآوری که در نیمه دوم دهه 90 اتفاقا جزو سیاستهای فرهنگی کلان کشور هم به حساب میآمد. برگبرنده اصلی مقصودی برای ساخت این فیلم هم در کنار دو بازیگر اصلیاش، خرده ایدههایی همچون شوخی مستقیم با وعدهها و سخنرانیهای روسای جمهور و تاثیر آن بر تصمیمات زوج اصلی فیلم بود.
دربارهش چه میدانیم؟
با نگارش فیلمنامه «لیلی با من است» و شکار سیمرغ بلورین جشنواره فجر برای همین فیلمنامه طنز بود که در بدنه سینما به شهرت رسید.
رضا مقصودی تا به امروز هم بیشترین همکاری را در مقام فیلمنامهنویس، با کارگردان همین فیلم یعنی کمال تبریزی داشته است با این همه اما او در ادامه مسیرش نتوانست توفیقی که در این فیلم به دست آورده بود را تکرار کند. حتی زمانی که با خط داستانی نسبتا مشابهی سراغ فیلمنامهای رفت که کاراکتر اصلیاش بر اثر یک اتفاق در میان حجاج قرار میگرفت و تعارض او با محیط، اینبار به جای خط مقدم جنگ، در مراسم حج قرار بود موقعیتهایی کمدی ایجاد کند، حاصلش شد فیلم «پاداش» که نه برای مقصودی و نه برای تبریزی عایدی به همراه نداشت.
مقصودی اما در ادامه مسیرش تصمیم گرفت کارگردانی را هم تجربه کند. او در کنار دو فیلم سینمایی، سریال کمدی «دوپینگ» را هم در کارنامه خود دارد.
فیلم دومش چیست؟
هر چند به عقیده طیفی از منتقدان فیلمهایی از جنس «خجالت نکش» نسبتی با ویترین جشنواره فجر ندارند اما با نگاه داوران، همین فیلم سیمرغ بلورین بهترین فیلم اول را برای رضا مقصودی به همراه آورد.
قسمت اول فیلم در گیشه هم خوش درخشید و شاید همین اتفاق کافی بود تا مقصودی برای دومین گام خود در عرصه کارگردانی، سراغ ایده دیگری نرود! «خجالت نکش2» بازهم با تکیه بر توانمندیهای شبنم مقدمی و احمد مهرانفر بهعنوان دو بازیگر اصلی به تولید رسید اما اتکای بیش از اندازه فیلم به داشتههای قسمت اول و ضعف جدی داستان، باعث شد که «خجالت نکش2» تبدیل به یکی از فیلم دومهای ناامیدکننده شود! فیلم البته فروش قابلقبولی در گیشه دارد.
امیرعباس ربیعی/ ضد
فیلم اولش چه بود؟
از افسوسبرانگیزترین اتفاقات برای یک فیلمساز، نادیده ماندن اولین فیلمش است. «لباس شخصی» یکی از تحسینشدهترین فیلماولهای یک دهه اخیر در سینمای ایران است که به دلیل یک سوءبرداشت سیاسی، در محاق توقیف گرفتار شده است! فیلمی که محصول سازمان اوج بود و امیرعباس ربیعی در تجربهای موفق آن را کارگردانی کرد اما به دلیل تصمیمگیری نهادهای فراسینمایی، هنوز فرصت اکران عمومی به دست نیاورده است.
وقتی فیلم در جشنواره فجر رونمایی شد، برخی آن را فیلمی متاثر از سینمای محمدحسین مهدویان و زاویه نگاه او نسبت به حوادث تاریخ معاصر دانستند اما ربیعی در ادامه مسیر حرفهایاش خیلی زود از سایه این قیاس فارغ شد. او هنوز از اکران فیلم اولش ناامید نشده است.
دربارهش چه میدانیم؟
به استناد همان اولین فیلمش، میتوان نتیجه گرفت که امیرعباس ربیعی با پشتوانه سالها آزمون و خطا در سینمای کوتاه، برای ورود به سینمای بلند دورخیز کرده است. نام ربیعی بیشک جزو فهرست استعدادهای معرفی شده به سینمای ایران در دهه 90 قرار دارد و اتفاقا در همین فهرست هم در زمره کارگردانانی است که تا به اینجا گامهای حسابشدهای را برداشته است.
او در همین جشنواره فیلم فجر سال گذشته با فیلم سینمایی «احمد» حضور داشت. فیلمی که هنوز به اکران عمومی درنیامده اما به اذعان مخاطبان جشنوارهای و منتقدان، گامی بلند در کارنامه کارگردانی این فیلمساز جوان محسوب میشود. فیلمی که مانند دو فیلم اول او نیم نگاهی به تارخ معاصر دارد اما از منظر تحولات امروز، سراغ بازخوانی آن رفته است. ربیعی دغدغه ویژهای برای بازخوانی تاریخ انقلاب دارد و در همین راستا برای ساخت اولین سریال خود هم دورخیز کرد اما براساس شنیدهها این دورخیز هنوز به نتیجهای نرسیده است.
در فیلم دوم چه کرد؟
هر چند فیلم «لباس شخصی» در محاق توقیف رفت اما منتقدان و اصحاب رسانه که این فیلم را در جشنواره فجر دیده بودند، نسبت به کارگردان جوانش کنجکاوشده و حتی انتظارشان نسبت به او بالا هم رفته بود. به همین دلیل وقتی فیلم «ضد» در ترکیب فیلمهای راهیافته به جشنواره قرار گرفت، کنجکاویبرانگیز بود.
البته فیلم «ضد» در چرخه اکران عمومی اولین فیلم امیرعباس ربیعی بهحساب میآید اما به استناد آنچه در فیلم اول از او دیده بودیم، فیلم دوم بهسختی میتوانست از پس انتظارات بهوجود آمده بربیاید. فیلم نگاهی متفاوت به واقعه تاریخی بمبگذاری در حزب جمهوری و شهادت آیتالله بهشتی دارد اما از منظر سینمایی، عقبتر از فیلم اول این کارگردان تحلیل شد.
علیرضا معتمدی/ چرا گریه نمیکنی؟
فیلم اولش چه بود؟
اسم فیلم آنقدر خاص بود که در لابهلای جدول اکران سیوششمین جشنواره جهانی فیلم فجر جلب توجه میکرد. فیلم «رضا» در دورهای به جشنواره جهانی راه یافته بود که این رویداد به پایگاهی برای رونمایی از فیلمهای ردشده در بخش ملی جشنواره فجر تبدیل شده بود. فیلم اولی علیرضا معتمدی هم در همین فضا مورد توجه قرار گرفت و بسیاری با همین نگاه کنجکاو شدند به تماشای آن بنشینند. فارغ از حواشی اما «رضا» فیلم بسیار جذاب و متفاوتی بود که منتقدان را شیفته خود کرد. هرچند فیلم گیشه موفقی نداشت اما جنس خاص کمدی فیلم در کنار فضای پوچ آن، تبدیل به امضای علیرضا معتمدی شد و انتظارات از او را حسابی بالا برد.
دربارهش چه میدانیم؟
در دهه هفتاد بهصورت پراکنده بازیگری میکرد، در دهه هشتاد بهصورت پراکنده دست به قلم برد و فیلمنامهنویسی را تجربه کرد و از میانه دهه نود تصمیم گرفت وارد عرصه کارگردانی شود، البته همچنان بهصورت گاهبهگاه و پراکنده! علیرضا معتمدی همه ویژگیهای یک فیلمساز غریزی را دارد. او گویی با ابزار سینما، بیش از آنکه برای دیگران فیلم بسازد، برای خودش فیلم میسازد و احتمالا به همین دلیل، تا این اندازه فضای حاکم بر هر دو فیلمش، شخصی و در عینحال دلنشین است.
اینکه معتمدی در آینده به کدام سمت و سو گرایش پیدا میکند مشخص نیست اما او حتما به چهرهای معتمد در میان اهالی سینما تبدیل شده است که میتواند برای توسعه بیشتر جهان شخصی خود در آثار بعدی، هنرمندانی را با خود همراه کند و اتفاقات ویژهای را رقم بزند؛ اگرچه او برای توسعه مخاطبانش راه سختی پیش رو دارد و چالش اصلی او نیز همین خواهد بود.
در فیلم دوم چه کرد؟
بعد از «رضا» انتظار میرفت معتمدی خیلی زود فیلم دومش را بسازد اما چندسالی زمان برد تا او با ایده عجیب مردی که نمیتواند گریه کند، سراغ «چرا گریه نمیکنی؟» رفت. معتمدی اینبار در انتخاب ترکیب بازیگرانش جاهطلبانهتر عمل کرد و این مهمترین نشانهای بود که حکایت از تلاش او برای جذب مخاطب بیشتر داشت. «چرا گریه نمیکنی؟» رونمایی پرشور و البته پرحاشیهای را در فجر تجربه کرد. فیلم درون سالن حسابی خنده گرفت و تشویق شد اما در بیرون سالن، اختلاف شدید میان عوامل و تهیهکنندهاش بیشتر در کانون توجه قرار گرفت. همین دومی هم باعث شد صدای تشویقهای داخل سالن به گوش کسی نرسد و فیلم در گیشه، شکست سنگینی را تجربه کرد.
منیر قیدی/ دسته دختران
فیلم اولش چه بود؟
برگ برنده اصلی فیلم «ویلاییها» ایده مرکزیاش بود. ایدهای که در همان اولین رونمایی فیلم در جشنواره فیلم فجر، نگاهها را متوجه تولد استعدادی تازه در سینمای دفاعمقدس کرد. منیر قیدی، چهرهای آشنا در سینما بود که برای اولینبار بر کرسی کارگردانی تکیه زده بود و ایدهای که او را برای ورود به چنین عرصهای مجاب کرده بود، چیزی نبود جز بازنمایی تصویر زنانی که در چند قدمی خط مقدم، چشم به راه همسران و عزیزانشان بودند. زنانی که در خانههایی ویلایی ساکن شده بودند اما سنگینتر از سایه جنگ، تنهایی و بیپناهی خلوتشان را تهدید میکرد. منیر قیدی با حضور بازیگران مطرحی همچون طناز طباطبایی و پریناز ایزدیار، عملکرد موفقی در جذب مخاطب هم داشت.
دربارهش چه میدانیم؟
منیر قیدی از هنرمندانی است که بخش عمدهای از سابقه فعالیت حرفهایاش در سینما مربوط به فعالیتهای پشت دوربین بوده و به دلیل همین سابقه هم وقتی برای ورود به عرصه کارگردانی دورخیز کرد، نه چهرهای ناآشنا برای اهالی سینما بود و نه نسبت به فوت و فن کاری حرفهای کمبودی احساس میکرد.
قیدی چند سال پیش از این و زمانی که اولین فیلمش یعنی «ویلاییها» را در جشنواره فیلم فجر رونمایی کرد، درباره خود گفته بود: «٢٠سال است که در سینما فعالیت دارم؛ منشی صحنه، دستیار کارگردان و برنامهریز. شغل اصلیام که بیشتر از همه هم به آن علاقه داشتم «منشی صحنه» بوده. در زمینه کارگردانی، دو، سه فیلم کوتاه، یک فیلم تلویزیونی و چند کار مستند ساختم. حالا خوشحالم که بالاخره بعد از ١٠سال توانستم فیلم بلندم را بسازم.» از این منظر او کارگردانی ریشهدار در سینما محسوب میشود که شاید ادامه فیلمسازیاش متاثر از بازخوردهای فیلم دوم، با کمی تاخیر همراه باشد.
در فیلم دوم چه کرد؟
«رسیدن از عرش به فرش» یکی از تندترین تیترهایی بود که یکی از رسانههای همسلیقه با منیر قیدی در واکنش به فیلم «دسته دختران» منتشر کرد! تیتری که بهوضوح حکایت از بخش بزرگی از امیدهای ناامید شده در مواجهه با این فیلم داشت. البته اولین واکنشهای منفی به فیلم دوم قیدی مربوط به جشنواره فیلم فجر و نشست رسانهای پس از آن بود، جایی که برخی اصحاب رسانه، شائبه هزینه میلیاردی برای ساخت این فیلم را پیش کشیدند و از فقدان شخصیتپردازی درست در روایت آن انتقاد کردند. فارغ از ارزشهای تکنیکی و فنی «دسته دختران» که باردیگر نشان داد قیدی، کارگردانی مسلط بر ابزار فیلمسازی است، این فیلم نتوانست انتظارات را برآورده کند.