چوب معلم وخشم پیمان
مروری بر فیلمهایی که نقشهایشان مورد اعتراض صنوف قرار گرفته به بهانه شکایت آموزش و پرورش از سریال افعی تهران
هفت صبح| خودمانیم، واقعا دلتان خنک نشد؟ بله احترام و تکریم معلم به جای خود اما کافی است بخشی از بازتابهای مرتبط با قسمت هشتم «افعی تهران» در فضای مجازی را رصد کنید، تا متوجه شوید برخلاف موضع تریبونی رسمی مانند وزارت آموزش و پرورش، عمده مخاطبان این سریال با فریادهای پیمان معادی بر سر ناظم دوران مدرسهاش، همذاتپنداری کرده و حتی دلشان خنک شده است!
جالبتر اینکه بعد از مدتها پای روایت نسلها از دهههای تولد خود هم به میان باز شد و برخی با کلیدواژههایی همچون «ما دهه شصتیها» شروع به یادآوری خاطرات تلخ خود از دوران تحصیل کردند. در واکنش به این خاطرهبازیها هم عدهای بهعنوان «ما دهه هفتادیها» پاسخ میدادند که «ما هم»! آیا این روایتها و خاطرات کاربران فضای مجازی را هم باید به پای قصد و نیتی جمعی برای تخریب جایگاه معلمان نوشت؟
این سکانس از سریال «افعی تهران» چه ویژگیای داشت که اینگونه در کانون توجه قرار گرفت؟ درستترین راهکار مواجهه با آن از سوی نهاد متولی آموزش، واقعا همین اعلام جرم و شکایت از سازندگان سریال بود؟ برفرض هم که پیمان معادی در مقام فیلمنامهنویس و بازیگر، در خلق این موقعیت، که مربوط به ملاقات کاراکتر اصلی قصه با ناظم دوران تحصیلش بود، کمی اغراق و حتی تندروی کرده باشد، اما با اصل ماجرا چه باید کرد؟ ماجرایی که باعث شده بخش عمدهای از مخاطبان سریال، از تماشای این سکانس احساس نکنند که معلمی تحقیر شده است!
بگذریم. حواشی این سکانس از «افعی تهران» تنها بهانهای برای گردآوری این پرونده بود.
معلمان | افعی تهران
هر چند در تیتراژ «افعی تهران» نام سامان مقدم در مقام کارگردان ثبت شده اما مولف اصلی این سریال را باید پیمان معادی دانست. فیلمنامهنویسی که سالها پیش خبر داده بود متن یک کمدی سیاه را در دست نگارش دارد و حالا همان متن با سروشکلی خاص و البته کماکان با رگههایی از طنز تلخ، در قالب «افعی تهران» به سرانجام رسیده است. معادی ابتدا قرار بود خودش این سریال را کارگردانی کند اما گویا به دلیل تمرکز و انرژیای که برای ایفای نقش اصلی باید صرف میکرد، تصمیم گرفت مسئولیت کارگردانی آن را به مقدم واگذار کند. معادی هم در نگارش متن و هم در ایفای نقش یک منتقد و کارگردان سینما درخشان است.
«معاون حقوق عامه دادستان کل کشور در نامهای از دادستان عمومی و انقلاب تهران خواست ضمن تشکیل پرونده قضایی جهت رسیدگی به اتهام سازندگان و عوامل تولید سریال «افعی تهران»، چگونگی صدور مجوز و نحوه نظارت بر تولید و پخش مجموعه مذکور از سوی ساترا بهعنوان متولی قانونی موضوع نیز در دستورکار قرار گیرد.» تصور اینکه چنین متنی مربوط به تولید و پخش یک سریال است، در شرایط عادی، چندان ساده نیست اما خب واقعیت دارد. سریال «افعی تهران» روایتی از تروماهای شخصی و نابسامانیهای روحی یک منتقد و کارگردان سینمایی است که در هر فراز از داستان قرار است با بخشی از چالشهای دوران کودکی او مواجه شویم. در قسمت هشتم، این کاراکتر با ناظم مدرسهاش در دوران نوجوانی مواجه میشود و به تلافی کتکهایی که از او خورده بود، با فریاد بر سرش، او را از ماشین پیاده میکند. این فریادها، به زعم آموزش و پرورش، توهین به مقام معلم بوده است!
واقعیت این است که صنف معلمان، از آن صنوفی هستند که بهصورت ویژه حقشان در تولیدات سینمایی و تلویزیونی ادا شده و در یک مرور کلی میتوانیم تعداد قابلتوجهی از کاراکترهای محبوب را به یاد بیاوریم که ردای معلمی بر تن داشتهاند. به بهانه روز معلم معمولا رسانهها سراغ بازخوانی این خاطرات میروند و وجه غالب تصویر ارائه شده از این صنف، در فیلمها و سریالها مثبت بوده است. اما خب نمونههای منفی هم داشتهایم که بیراه نیست اگر بگوییم مجموعه «قصههای مجید» یکی از سرآمدان در این زمینه به حساب میآید. زندهیاد کیومرث پوراحمد هم مانند پیمان معادی، ابایی نداشت که خشم بیمنطق معلمان و ناظمان در سیستم آموزشی را به نقد بکشد.
روزنامهنگاران | گناه فرشته
در همین پرونده به سریال «تنهایی لیلا» و چالش آن با وکلا هم اشاره کردهایم و جالب اینکه در هر دو مورد، پای حامد عنقا در میان بوده است. سریال «گناه فرشته» اولین سریالی است که حامد عنقا آن را کارگردانی کرد اما او پیشتر سابقهای طولانی در نگارش فیلمنامه سریالهای تلویزیونی داشت و در همین فضا، حاشیههایی را هم تجربه کرده بود. در سریال «گناه فرشته» بازیگران شناختهشدهای همچون شهاب حسینی، امیر آقایی و پردیس پورعابدینی نقشآفرینی میکردند اما چالش اصلی صنف روزنامهنگاران با این سریال، بر سر کاراکتری بود که مهدی احمدی ایفای نقش آن را برعهده داشت. حامد عنقا در مقام نویسنده و کارگردان، بهدلیل سوءتفاهم بهوجود آمده از ماشاءالله شمسالواعظین دلجویی کرد.
هر چند تمرکز اصلی روایت «گناه فرشته» بر حرفه وکالت بود و اتفاقا تصویر ارائهشده از وکلا در این سریال هم با چالشهایی از طرف این صنف مواجه شد اما زمانی روزنامهنگاران در اعتراض به این سریال همصدا شدند که در بخشی از روایت آن، یک روزنامهنگار پیشکسوت، در قامت یک کاسب وارد داستان شد! فردی که اطلاعات برایش حکم ابزاری برای درآمدزایی داشت و صراحتا هم اعلام میکرد که حاضر است بهجای افشای این اطلاعات و کمک به روشن شدن حقیقت، گلیم خود را از آب بیرون کشیده و پولی به جیب بزند! تا اینجا البته میتوانست همهچیز صورت یک شخصیتپردازی منفی از یک کاراکتر روزنامهنگار را داشته باشد اما گریم این کاراکتر و انتخاب نامی برای او که بهشدت یادآور نام ماشاءالله شمسالواعظین بهعنوان یکی از پیشکسوتان روزنامهنگار معاصر ایران بود، تبدیل به جرقهای برای یک انفجار شد. صنوف روزنامهنگاری بیانیه دادند و چند روزنامه هم در صفحه نخست خود به سریال، اعتراض کردند.
وقتی پای صنف خودمان در میان است، اجازه دهید کمی مظلومنمایی کنیم! واقعیت این است که کاراکترهای روزنامهنگار و خبرنگار، در فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی، غالبا آنقدر از واقعیت حرفه ما دور هستند که کمتر تصویر ایدهآلی از این منظر در حافظهمان ثبت شده است اما به همان اندازه هم صنف رواداری هستیم و با وجود تصاویر معوج و گاه بیقاعدهای که از حرفهمان به تصویر درآمده، کمتر زبان به گلایه و اعتراض عمومی باز کردهایم. البته صنوف مرتبط با روزنامهنگاری، در برخی بزنگاهها، نسبت به توهینها بیتفاوت نبودهاند اما در مجموع میتوان گفت، صنف روزنامهنگار و خبرنگار، بیش از اغلب اصناف مورد اشاره در همین پرونده، با این دست سوژه شدنها کنار آمدهاند!
پلیس | هفتسر اژدها
ابوالقاسم طالبی احتمالا تنها فیلمسازی است که میتوانست تا این اندازه به فضاهای خط قرمزی در روایت داستانی خود نزدیک شود و کسی هم کاری به کارش نداشته باشد! کارگردانی که آنقدر روایت خود علیه اربابان فساد را موثر میدانست که در مراحل تولید، ترجیح داد اخبار سریالش با عنوان «طلاق» منتشر شود تا کسی نسبت به محتوای آن حساس نشود! «هفت سر اژدها» تقریبا همه مفاهیم مرتبط با دنیای اقتصاد و سیاست را دست انداخته و عجیبتر اینکه ابایی از به سخره گرفتن تعامل نهادهای امنیتی هم نداشته است! اینکه چرا نهادهای اطلاعاتی اعتراضی به تصویر کاریکاتوری ارائه شده از خود در این مجموعه نشان ندادهاند، تا حدودی قابل درک است اما پلیس سکوت نکرد!
نه فقط صنوف مختلف که حتی اگر جا داشت، ما هم بهعنوان یک شهروند معمولی میتوانستیم بابت تصویر ارائه شده از خودمان در این سریال معترض شویم! «هفت سر اژدها» از آن پروژههایی است که گویی از ابتدا سازندگانش میدانستند که قرار نیست هیچتناسبی با واقعیت داشته باشد و همه چیز در آن رنگی از اغراق و شعارزدگی به خود گرفته است. ابوالقاسم طالبی پیشتر هم توانایی خود برای این جنس استفاده از ابزار تصویر را ثابت کرده بود! «هفت سر اژدها» تلاش دارد روایتی از پشتپرده فسادهای کلان اقتصادی و سیاسی در کشور ارائه کند و به همین دلیل بخشی از روایت آن مرتبط با نیروهای امنیتی و انتظامی است. سردار سعید منتظرالمهدی سخنگوی فراجا درباره این سریال گفت: «متاسفانه این سریال در زمان کنونی ساخته نشده و طبیعتا اگر در حال حاضر بود، اجازه نمیدادیم حتی یک فریم پلیسی بدون نظارت و تایید کارشناسان انتظامی تصویربرداری شود، چه برسد که پخش شود.»
مگر به این راحتیها میتوان با این صنف شوخی کرد! نیروی انتظامی معمولا در فرآیند تولید فیلمها و سریالهایی که به حوزه فعالیتش مرتبط میشود، دخالت مستقیم دارد. از تامین تجهیزات گرفته تا صدور مجوزها. به همین دلیل هم کمتر پیش میآید که تصویر ارائهشده از پلیس، دردسرساز شود. اما بد نیست بدانید یکی از مهمترین فیلمهای سینمای ایران یعنی «آژانس شیشهای» با چنین چالشی مواجه بوده است. انفعال نیروهای پلیس در فیلم، چندان به دل مسئولان وقت این نهاد خوش نیامده بود و به همین دلیل کار به شکایت هم کشید اما در کمتر از یک ماه و با ریشسفیدی این گلایهها ختم به خیر شد و حتی شخص فرمانده نیروی انتظامی از فیلم تقدیر کرد.
روانشناسان | ساختمان پزشکان
«ساختمان پزشکان» را میتوان یکی از همکاریهای درخشان سروش صحت و پیمان قاسمخانی دانست. سریالی که هم شخصیتهای ماندگاری را در حافظه مخاطبان ثبت کرد و هم بازیگرانش در ادامه شهرت و محبوبیت بیشتری را تجربه کردند. محور اصلی روایت این سریال هم کاراکتر نیما افشار با بازی بهنام تشکر بود. یک روانشناس که با یکی از بیماران سابق خود ازدواج کرده است و حالا چالشهایی را در محیط کاری و زندگی شخصی خود تجربه میکند. سروش صحت در ادامه همین تجربه سریالسازی طنز بود که توانست «پژمان» و «لیسانسهها» را هم به سرانجام برساند. او در سالهای اخیر روی سریالسازی در شبکه خانگی متمرکز بود و فیلم «صبحانه با زرافهها» را هم آماده اکران دارد.
«سریال ساختمان پزشکان از حالت طنز خارج شده و بیشتر به سخرهگرفتن روانشناسان، روانپزشکان و بیماران روانی به طور واضح است. برای ساخت و پخش این سریال نیز هیچ هماهنگی با انجمن روانپزشکان نشد و انجمن اعتراض خود را طی نامهای به آقای ضرغامی اعلام کرد.» این بخشی از اظهارات دبیر انجمن روانشناسان ایران در بازه پخش سریال «ساختمان پزشکان» است. او به این حد هم قناعت نکرده و مدعی شده بود: «حتی در این سریال به سایر گروههای پزشکی مانند دندانپزشکان نیز بیحرمتی شده است. اخیرا در برخی نشریات، نویسندگان این مجموعه مدعی شدند قبلا با انجمن روانپزشکان ایران مشورت کردند که چنین چیزی نبوده است.» جالب اینکه در واکنش به این اعتراض صنفی، برخی رسانهها تلاش کردند از خاستگاه سیاسی خود وارد میدان شوند و صرفا بهدلیل هجمه علیه سروش صحت و پیمان قاسمخانی، فضای اعتراضی علیه این مجموعه را هیجانیتر کردند. با این همه اما «ساختمان پزشکان» بهصورت ویژه با استقبال مخاطبان مواجه شد.
ملاکها درباره درست یا غلط بودن تصور یک روانشناس بهویژه در قامت تراپیست در فیلمها و سریالها چندان واضح نیست و به همین دلیل هر محصول نمایشی که بخشی از روایت آن بر پایه حضور یک کاراکتر روانشناس طراحی شده باشد میتواند به صورت پیشفرض در معرض اعتراض و گلایه این صنف قرار بگیرد! نمونه متاخرش همین سریال «افعی تهران» که پیش از گلایه از سوی صنف معلمان، برخی از روانشناسان نسبت به تصویر ارائه شده از تراپیست در آن زبان به گلایه باز کردند. کاراکتر روانشناس در این فیلم با بازی قابل تحسین سحر دولتشاهی، هر چند از سوی مخاطبان، موردتوجه قرار گرفته است اما چندان به مذاق فعالان این صنف خوش نیامده است!
وکلا | تنهایی لیلا
سریال «تنهایی لیلا» را محمدحسین لطیفی کارگردانی کرده بود و نقشهای اصلی آن را بهروز شعیبی و مینا ساداتی برعهده داشتند اما جنجالها بر سر نقش وکیل بهعنوان یکی از کاراکترهای فرعی بود که علی صالحی ایفای آن را برعهده داشت. در روزهایی که اعتراض وکلا به این سریال بالا گرفت، لطیفی تصمیم به پاسخ گرفت و در یک گفتوگوی رسانهای تاکید کرد: «حساسیت سازمان صداوسیما نسبت به این موضوعات بعضا از خود اصناف بیشتر است و افرادی هم هستند که دلسوزانه و سختگیرانه مسئولیت نظارت را بر عهده دارند.» این کارگردان که تاکید داشت یک شخصیت منفی را نمیتوان به کل یک صنف تعمیم داد، گفت: «بیانصافی است که از مصداقها، قضاوت کلی کنیم.»
در سال 94 و در میانه پخش «تنهایی لیلا» بود که خبر رسید بیش از 350 نفر از وکلای دادگستری در نامهای خطاب به محمد سرافراز رئیس وقت صداوسیما خواستار توقف پخش این سریال شدهاند. وکلای معترض در نامهشان نوشتهاند چهرهای که از وکلای دادگستری در مجموعه تلویزیونی «تنهایی لیلا» عرضه شده، یک چهره «وقیح و پلید» است، چنانکه افکار عمومی را نسبت به کسانی که در پی دفاع از حقوق شهروندی هستند بدبین میکند. اینکه برداشت وکلا تا چه اندازه منطبق با روایت سریال بود در جای خود قابل بررسی است اما در واکنش به این اعتراض، محمدحسین لطیفی در مقام کارگردان، گفت: «حامد عنقا نویسنده سریال، خود در رشته حقوق تحصیل کرده است. اگر دقت کرده باشید در دو مقطع از سریال حسن پورشیرازی بازیگر نقش زرین، وکیل داستان را وکیل قلابی صدا میکند. این باعث تمایز او از سایر وکلای عزیز و محترم میشود که احتمالا این دیالوگ را نشنیده و دلخور شدهاند.»
شاید جالب باشد بدانید سریال «در حاشیه» که شکایت و اعتراض پزشکان به آن مشهور شده و در یادها مانده، از سوی وکلا هم مورد اعتراض قرار گرفت. موضع شکایت هم طبق معمول شخصیتپردازی منفی یک کاراکتر وکیل بود. صنف وکلا، پیشتر نسبت به سریال «او یک فرشته بود» هم معترض شده بودند، سریالی که کاراکتر شیطانی آن به حرفه وکالت مشغول بود! این صنف حساسیتهای بسیار بالایی روی تصویر ارائه شده از خود در آثار نمایشی دارد و بهعنوان نمونه متاخر میتوان به واکنشهای برخی از آنها به سریال «گناه فرشته» اشاره کرد. سریالی که بخش عمدهای از روایت آن بر پایه تقابل دو وکیل بود و طبیعتا برخی از کاراکترهای منفی آن هم وکیل بودند.
پزشکان | حلقه سبز
حواشی «حلقه سبز» به حدی بود که حتی پای اعضای کمیسیون بهداشت در مجلس هم به میانه آن باز شد. البته اشاره کردیم که بخش عمدهای از اعتراضات علیه این ساخته ابراهیم حاتمیکیا ناظر به تاثیر منفی آن بر انگیزه خانوادههای اهداکننده عضو بود. از آنجایی که سریال تمرکز ویژهای بر حیات روح بیماران پس از مرگ مغزی داشت، طبیعا از نظر احساسی، خانوادههایی که عزیزی در این وضعیت داشتند را برای رضایت به اهدای عضو، دچار تردید میکرد. این شاید جنجالیترین تجربه ابراهیم حاتمیکیا در مواجهه با دنیای پزشکی بود. بازیگران اصلی این سریال هم حمید فرخنژاد و سیما تیرانداز بودند. گریم متفاوت فرخنژاد از جمله نکات پربازتاب این سریال در بازه پخش بود.
اعتراضات به «حلقه سبز» را باید در دو سطح متفاوت مرور کنیم که فقط یکی از این سطوح میتواند با سوژه این پرونده مماس باشد. ایده محوری ابراهیم حاتمیکیا برای کارگردانی این سریال، اهدای عضو بود و روایتی ماورایی برای برای به تصویر درآوردن موقعیت، اهداکنندگان و خانوادههایشان برگزیده بود. کاراکتر اصلی این سریال، روحی سرگردان با بازی حمید فرخنژاد بود که حالا با پرستاری که تصمیم دارد رضایت خانواده، مریضان در حال مرگ مغزی را برای اهدای اعضای عزیزشان جلب کند، همراه شده است. یک سطح از چالشهای این روایت که صدای پزشکان را در همان قسمتهای ابتدایی بلند کرد، مربوط به عدم رعایت اصول و فنون پزشکی مربوط به بیماران مرگ مغزی بود که چیزی شبیه به دیگر نمونههای مورد اشاره در همین پرونده است. اما دامنه گستردهتر اعتراض به این فیلم، از سوی فعالان حوزه اهدای عضو بود که معتقد بودند این سریال بهشدت تاثیر منفیای بر رغبت مردم برای اهدای عضو داشته است.
واقعیت این است که اگر میخواستیم سراغ معروفترین و پرسروصداترین اعتراض جامعه پزشکان به یک محصول نمایشی برویم، باید این باکس را به سریال «در حاشیه» اختصاص میدادیم اما از آن جایی که در همین پرونده، به جنجالهای یکی دیگر از ساختههای مهران مدیری پرداختیم، درباره پزشکان، این ساخته حاتمیکیا را مثال زدیم. جالب اینکه بدانید صنف پزشکان، یکی از حساسترین صنوف نسبت به تصویر ارائه شده از خود در فیلمها و سریالهای مختلف بودهاند و معمولا هم خیلی زود اعتراض خود را رسانهای میکنند. یکی دیگر از اعتراضهای معروف جامعه پزشکی مربوط به سریال «اغما» به کارگردانی سیروس مقدم میشود که پزشکان معتقد بودند مسائل فنی حرفهشان در روایت این سریال رعایت نشده است.
پرستاران | شوکران
مگر میشود در پروندهای صحبت از حواشی سینمایی باشد و نامی از بهروز افخمی به میان نیاید! چهرهای که هرچند در سالهای اخیر، اظهارات و موضعگیریهایش بیش از ساختههایش، در ویترین رسانهها بازتاب پیدا میکند اما زمانی، چهرهای جسور در بازی با خطوط قرمز سینما محسوب میشد و معمولا ساختههایش، واکنشبرانگیز میشدند. افخمی که پیشتر و در فیلم «عروس» از ظرفیت نیکی کریمی و ابوالفضل پورعرب در نقشهای اصلی استفاده کرده بود، برای «شوکران» سراغ فریبرز عربنیا و هدیه تهرانی رفت تا ترکیب طلایی دیگری را در یکی از آثار خود به ثبت برساند. این فیلم که در جشنواره فجر رونمایی نشده بود، در جشن خانه سینما بهصورت ویژه در کانون توجه قرار گرفت.
سالهاست که وقتی یکی از فعالان حوزه فیلم و سریال میخواهد صحبت از چالشهای مرتبط با پرداختن به صنوف و مشاغل مختلف داشته باشد، در اولین نمونه، به حواشی فیلم «شوکران» ارجاع میدهد. واکنش پرستاران به این فیلم سینمایی آنقدر در زمان خود پربازتاب و شدید بود که متن و حاشیه آن در حافظه بسیاری از سینمادوستان ثبت شده است. بازی هدیه تهرانی در نقش یک پرستار که با یک مرد متاهل وارد رابطهای پنهانی میشود، کار را به جایی رساند که پرستاران در اقدامی بیسابقه، جلوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تحصن کردند و چند شب را در میدان بهارستان به صبح رساندند. پوشش تلویزیونی و روزنامهای این قضیه، آتش التهاب را تندتر کرد. فضا پیرامون این ساخته بهروز افخمی در آن مقطع چنان تند شد که پرستاران جز به توقیف و توقف اکران فیلم رضایت نمیدادند اما سرانجام با برگزاری یک جلسه دوستانه در حوزه هنری ختم به خیر شد.
تصور کنید در سریالی کاراکتری به نام «حیف نون» باشد و در قسمتی از روایت، وقتی او را «پرستار» خطاب میکنند بگوید: «من این ننگ را نمیپذیرم!» خب طبیعی است که صنف حساس پرستاری نسبت به آن سکوت نکند! این دردسر مربوط به «باغ مظفر» به کارگردانی مهران مدیری بود اما اعتراض پرستاران به همین یکی دو نمونه محدود نبوده و در تمام این سالها ثابت کردهاند یکی از صنوف پرکار در حوزه واکنش اعتراضی نسبت به تصویر ارائه شده از خود در فیلمها و سریالها، خودشان هستند! سریال «بچههای نسبتا بد» هم یکی از تولیداتی بود که صدای این صنف را بلند کرد چرا که در بخشی از روایت آن شاهد رشوه گرفتن یک پرستار بودیم!
کارمندان ثبتاحوال | مرد هزار چهره
اساسا آنهایی که در حوزه کمدی فعالیت میکنند، بهصورت ویژهتر در معرض اعتراض و شکایتهای صنفی قرار دارند چرا که ماده خام هر طنزنویسی برای شخصیتپردازی، رفتن سراغ صنف و حرفهای مشخص است و طبیعتا صنوف هم روی شوخی، حساس هستند! مهران مدیری به واسطه فعالیت پررنگش در حوزه طنز، بارها و بارها در معرض شکایتهایی از این دست قرار گرفته است. از نماینده مجلس گرفته تا پرستار و پزشک. در کارنامه خود مدیری هم اما این یکی را میتوان جزو موارد خاص دستهبندی کرد. جالب اینکه در این مورد کار به شکایت هم کشید! مهران مدیری اما برخلاف جریان مطلوب شاکیان این پرونده، با همین کاراکتر مسعود شصتچی، سراغ فصل دوم سریالش رفت.
سریال تلویزیونی «مرد هزار چهره» را به یاد دارید؟ یکی از جذابترین ساختههای مهران مدیری که در نوروز سال 87 هر شب روی آنتن شبکه سه میرفت و مخاطبان بسیاری را هم با خود همراه کرده بود. سریالی که استقبال از آن بهگونهای بود که مدیری بلافاصله دنباله آن را با عنوان «مرد دو هزار چهره» کلید زد و به آنتن رساند. شوخی مهران مدیری در این سریال محبوب با کارمند اداره ثبت احوال شیراز کار دستش داد. در سریال «مرد هزار چهره» مسعود شصتچی که کلا آدم اشتباهی بود و در موقعیتهای اشتباهی هم قرار میگرفت، کارمند بایگانی اداره ثبت احوال بود. این کاراکتر هرچند شیادی ذاتی نداشت و گاهی حتی بهواسطه سادگیاش در مخمصه میافتاد اما کارمندان اداره مذکور نسبت به شغل انتخابی برای او در داستان معترض شدند و شکایتشان را رسانهای هم کردند و حتی پای دادگاه را وسط کشیده و تقاضای دو میلیارد تومان خسارت معنوی کردند!
واقعیتش این مورد آنقدر خاص و عجیب است که نمونه مشابه آن را کمتر در حافظه داریم اما حیف بود وقتی صحبت از سوءتفاهمهای صنفی میکنیم، این یکی را فاکتور بگیریم! اینکه کارمندان یک اداره صرفا به دلیل تشابه شغل خود با شغل انتخابی برای کاراکتر اصلی یک روایت طنز، نسبت به آن معترض شوند، نمونهای منحصر به فرد محسوب میشود که تنها طنزپردازی با قدرت مهران مدیری میتوانست آن را در کارنامه خود تجربه کند. البته با وجود رسانهای شدن این شکایت، «مرد هزار چهره» با چالش خاصی در فرآیند پخش مواجه نشد و تعطیلات نوروزی هم در کاهش این چالشها بیتاثیر نبود. مدیری در «مرد دوهزار چهره» اشارهای به شغل مسعود شصتچی نکرد!