از تسلیم عماد تا تقدیر فرشته...
یکی از ویژگیهای «گناه فرشته» تعدد کاراکترهای آن بود که برای هر یک داستانی پیچیده و چندلایه طراحی شده بود، آن هم با چرخشهایی غافلگیرکننده!
هفت صبح| تماشای «گناه فرشته» ساده نبود. حتی شاید برای بخش عمدهای از مخاطبان سریالهای خانگی، دشوار هم بود!
سریالی که حامد عنقا در مقام طراح، فیلمنامهنویس و کارگردان، حداکثر تلاش خود را کرده بود تا در هیچ فرازی، مطابق با انتظارات مخاطب پیش نرود و به همین دلیل گویی مدام مخاطب خود را به یک چالش فرامیخواند. به همین دلیل هم مخاطب در مواجهه با داستان، تبدیل به عنصری فعال شده بود. عنصری که شاید در مواقعی از ناکامی در پیشبینی درست روند حوادث، به ستوه میآمد اما اصلیترین عاملی که منجر به همراهیاش با سریال تا قسمت پایانی شد، همین فرصت برای «مواجهه فعال» با روایت بود.
به تعبیری میتوان گفت، در جهانی که حامد عنقا برای سریال خود خلق کرده بود، مخاطب نه یک ناظر بیرونی و منفک از کاراکترها که اتفاقا خودش در مقام یکی از کاراکترهای اصلی قرار داشت و به همین دلیل، فراتر از «آنچه میدید»، «آنچه به آن میاندیشید» حائز اهمیت بود. حالا هم این مخاطب است که در پایان روایت «گناه فرشته» باید دید در کجا ایستاده و نسبتش با قضاوتی که نسبت به دیگر شخصیتها داشته، چگونه قابل تعریف است. معنای این ویژگی هم این است که صراحتا بگوییم «گناه فرشته» یک پایانبندی نداشته و احتمالا به تعداد مخاطبانی که با آن همراه بودهاند، میتوان پایانهای متفاوتی را برای آن متصور بود.
آنچه در این بخش از پرونده مرور میکنیم، آغاز و پایان کاراکترهای اصلی است؛ قضاوت ولی همچنان با شماست!
عماد تهرانی، بهروز رضوی
اولین مواجهه ما با عماد تهرانی، در همان قسمت اول رقم خورد. جایی که حجت با بازی جعفر دهقان، جلوی حامد و مهتاب ظاهر شد و از حضور «آقا» خبر داد. عماد تهرانی به خانه فرزندش آمده بود تا هدیه تولد نوهاش یعنی تینا را شخصا اهدا کند. کادوی تولدی که بعدها مشخص شد بیفلسفه هم نبوده است. او صندوق موزیکالی را که از همسر مقتولش به یادگار مانده بود، به نوهاش اهدا کرد.
روند حضور عماد در قسمتهای مختلف سریال، با غافلگیریهای بسیاری همراه بود. هر چه روایت داستان پیش میرفت و ابعاد تازهای از رابطه عماد با شخصیتهای دیگر داستان، عیان میشد، بیشتر در جریان سهمی که او در چیدمان اتفاقات داشته، قرار گرفتیم.
جبرگرایی را میتوان یکی از شاخصترین ویژگیهای جهان فکری عمادالدین تهرانی دانست و سرانجامش را هم همین باور به جبرگرایی رقم زد. در قسمت پایانی او با سرکشیدن فنجان چایی که به سم آلوده شده بود، به اجبار، به زندگی خود پایان داد.
بهروز رضوی، صدایی چنان باصلابت و پرنفوذ دارد که نمیتوان کاراکتر عماد را بدون صدای او در ذهن تصور کرد اما او همچنان بیش از یک بازیگر، یک صداپیشه متبحر است.
حامد تهرانی، شهاب حسینی
حامد تهرانی از وکلای معتبر در حوزه پروندههای اقتصادی بود. اولین مواجهه ما با او در حالی بود که به سمت یکی از دادگاههای اقتصادی میرفت. اتفاقا سکانس حضور او در این دادگاه هم تبدیل به اولین ویدئوی وایرالی سریال شد و ارجاع آن به فیلم «وکیل مدافع شیطان» مورد توجه قرار گرفت.
در همان قسمت ابتدایی، حامد از قتل امیر عشیری مطلع شد و وقتی شاهد برق چشمانش از شنیدن این خبر بودیم، مشخص بود این پرونده برای او، حالت عادی نخواهد داشت. حامد در ادامه دست به تصمیمات غیرمنتظره بسیاری زد که جدایی از مهتاب و ازدواج با فرشته را میتوان سرآمد این تصمیمات دانست.
بیراه نیست اگر او را شکستخوردهترین کاراکتر داستان بدانیم. کاراکتری که البته خودش به اشتباهش اعتراف میکند و در قسمت پایانی از مهتاب میخواهد که فرصت دیگری برای جبران به او بدهد. او به اشتباه در تلاش بود تا معصومیت فرشته را ثابت کند!
شهاب حسینی در هر موقعیت و هر نقشی، درخشان ظاهر میشود. بازیگری که با اطمینان بالا، میتوان به تماشای هنرنماییهایش در فیلمها و سریالها نشست؛ او یکی از برگبرندههای «گناه فرشته» بود.
فرشته خادم، پردیس پورعابدینی
درست در همان اولین پلان سریال، با دستان خونآلودش مواجه شدیم. فرشته اولین کاراکتری بود که در قاب روایت این سریال با او مواجه شدیم و به دلیل جایگاه محوریاش در خط داستان، مواجههای مرموز هم با او داشتیم. کاراکتری که از هفتهها پیش از آغاز پخش سریال، در قالب یک کمپین به «دعا» برای او دعوت شده بودیم!
اصلیترین غافلگیریهای «گناه فرشته» با محوریت همین کاراکتر رقم خورد. چه آنجا که دلبسته وکیلش حامد تهرانی شد و چه آنجا که در میانه دادگاه ناگهان فریاد کشید، من امیر عشیری را کشتهام! غافلگیری اصلی اما مشخص شدن واقعیت در قسمتهای پایانی سریال بود؛ فرشتهای که گویی چندان هم معصوم نبود!
یکی از شوکهکنندهترین سکانسهای سریال، بیشک سکانس مربوط به اعدام فرشته بود. سکانسی که برخی مخاطبان انتظار داشتند از جنس خواب و خیالهای او باشد اما واقعیت داشت و داستانش با حکم قطعی دادگاه، با طناب دار به پایان رسید.
پردیس پورعابدینی یکی از دشوارترین نقشآفرینیهای کارنامه خود را در این سریال پشتسر گذاشت. او که پیشتر در «آقازاده» بازی در یک نقش چند وجهی را تجربه کرده بود، باردیگر نشان داد که از پس این قبیل نقشها به خوبی برمیآید.
مهتاب محتشم، لادن مستوفی
در اولین مواجههای که با دادگاه مربوط به پرونده «قتل امیر عشیری» داشتیم، مهتاب بهعنوان وکیل خانواده مقتول معرفی شد و آنچه در همان قسمت اول، موقعیت نامتعارف این پرونده برای او را عیان کرد، بیاطلاعی همسرش یعنی حامد تهرانی از پذیرش این وکالت از سوی مهتاب بود.
مهتاب پیش از آن که باعث غافلگیریمان شود، در غافلگیریهایمان شریک بود! او که احساس میکرد موقعیتی کاملا حرفهای در فرآیند پذیرش وکالت خانواده عشیری داشته، آرامآرام متوجه این موقعیت بحرانی شد و حتی زندگی شخصیاش هم در معرض تهدید قرار گرفت.
مهتاب هر چند ناگزیر از تن دادن به جدایی از حامد شد اما در هیچ مرحلهای از فرآیند برگزاری دادگاه عشیری، نسبت به گناهکار بودن فرشته مردد نشد و پای اعتقادش ایستاد. لحظه اعدام اما برای او نقطه شروع دریایی از تردید بود. آخرین مواجههمان با مهتاب جایی بود که با سکوتش، گویی فرصتی دوباره به حامد داد؛ بغض او از سر دلسوزی برای حامد در قسمت پایانی، نشان از واقعبینی او داشت.
لادن مستوفی، حضوری به قاعده و به اندازه در نقش «مهتاب» داشت. حضوری که البته در موقعیتهای خانوادگی و مادرانه، باورپذیرتر از موقعیتهای حقوقی از کار درآمده بود.
نوید عشیری، امیر اقایی
در همان سکانسهای اولیه مربوط به دادگاه فرشته که شاهد صحبتهای مهتاب در دفاع از حق قانونی عشیریها بودیم، نوید هم حضور داشت. فرزند امیر عشیری که در چند قسمت ابتدایی تنها بهعنوان خونخواه پدرش او را میشناختیم اما آرامآرام وجوه دیگری از شخصیت او در بازخوانی گذشته، برایمان عیان شد.
اصلیترین غافلگیریها درباره کاراکتر نوید، مربوط به دانستههایی درباره گذشتهاش بود که از آن بیخبر بودیم. چه زمانی که متوجه روابط احساسیاش در جوانی با مهتاب و در میانسالی با فرشته شدیم، چه زمانی که با وجود تمام قدرتنماییاش، پیش عماد دست به سینه گذاشت و گفت در صورت خواست عماد، از خون پدرش میگذرد و رضایت میدهد.
نوید همان زمانی که فرشته را به دار کشیدند، فروریخت؛ زمانی که زیر لب زمزمه میکرد «هیچکس، کاری نکرد!». او یکی از قربانیان بازی پیچیده بزرگان بود. ملاقات پایانیاش با عماد هم تنها فرصتی فراهم آورد تا بیشتر شاهد فروریختن و ناتوانی او در مواجهه با شرایط جدید باشیم.
امیر آقایی در ادامه درخششهایش در شبکه نمایش خانگی، بعد از توفیق «آقازاده» و تحسین «خون سرد» حالا تجربه موفق دیگری را هم در کارنامه حرفهایاش به ثبت رسانده است.
مشتاق، مهدی سلطانی
از کاراکترهایی بود که پیش از پخش تیتراژ قسمت اول، با او مواجه شدیم. سوار بر موتور، با کلاهی نامتعارف برای یک وکیل، خود را به دادگاه رساند تا شاهد دفاعیت مهتاب علیه فرشته باشد. مشفق با فاصله از متن روایت، قرار داشت اما آرامآرام متوجه نقش او در گذشته حامد و ماجرای قتل مادرش شدیم.
مشفق در واقع همان قوه عاقلهای است که گویی سالها پیش متوجه بیحاصلی کشمکشهای زندگی روزمره شده و تصمیم گرفته به غار تنهایی خود بخزد اما حالا عزیزانش دچار بحران شدهاند و او باردیگر به میدان آمده تا جلوی بدترشدنها را بگیرد، اما سهم خودش هم غافلگیری از مواجهه با این شرایط است.
در قسمت پایانی، همچنان اصلیترین تکیهگاه حامد، مهتاب و تینا است. یکی از مهمترین فرازهای قسمت آخر هم فلاشبک مرتبط با دیدار 14 سال پیش او با عماد بود، آنجایی که فریاد میزند و بابت عقبنشینی عماد از خونخواهی قانونی همسرش گلایه میکند.
مهدی سلطانی، صلابت و کاریزمایی در وجود خود دارد که غالبا در نقشهای مختلف، خوش مینشیند. او به خوبی موقعیت مشفق در داستان «گناه فرشته» را درک کرد و اجرایی به قاعده از این نقش داشت.
نازلی، دیبا زاهدی
در اولین مواجهه او را در حال بازخواست از حامد تهرانی دیدهایم. نازلی، به نوعی پشتیبانی رسانهای و به تعبیری جوسازی درباره فعالیتهای حامد را برعهده دارد و در اولین قسمت، به دلیل تاخیر حامد از او گلهمند است؛ چرا که میگوید فعالان فضای مجازی را برای شعبدهبازی او ردیف کرده است!
نازلی، در تمام طول روایت در حاشیه قرار دارد اما یکی از جنبههای مهم روایت، یعنی قدرت شبکههای اجتماعی و تاثیر روایتهای مجازی بر قضاوتهای مردم را نمایندگی میکند. ماجرای خبرنگار پیشکسوتی که با دعوت نازلی پایش به پرونده فرشته باز میشود و سرانجام هم جانش را از دست میدهد، تجربهای تکاندهنده را برای او رقم زد.
در چند قسمت پایانی، نقش نازلی به حداقل رسید و آخرین تصویری که از او به یاد داریم مربوط به سکانس اعدام فرشته است. جایی که او در میان مردم ایستاده در مقابل زندان، نوشتهای را برای نجات فرشته در دست دارد، آن هم با استیصال کامل.
در قیاس با تجربههای سینمایی و تلویزیونی کارنامهاش، دیبا زاهدی از بازیگران پرکار در شبکه خانگی است. او بعد از تجربه موفق «گناه فرشته» این روزها «جنگل آسفالت» را در حال پخش دارد.
تینا تهرانی، نفس بازغی
در همان قسمت ابتدایی هم متوجه رابطه گرم جاری میان او و پدر و مادرش شدیم و هم بهواسطه هدیه متفاوت پدربزرگش میشد حدس زد که قرار است روزهای غریبی را تجربه کند. تینا فرزند حامد و مهتاب است که در طول سریال به عنوان ناظر سوم شخص، شاهد فرازوفرود روابط میان آنها بود.
غیرمنتظرهترین تصمیم تینا، احتمالا پاسخ مثبتش به حامد برای ملاقات با فرشته بود. او که حدسهایی درباره هویت واقعی دختر جوانی که به قتل محکوم شده، میزد، تصمیم گرفت بیواسطه با او مواجه شود.
آخرین تصویری که از تینا در سریال دیدیم، زمانی بود که در کنار مشفق ایستاده و شاهد مواجهه مجدد پدر و مادرش، پس از یک دوره بحرانی، با یکدیگر است. به نظر میرسد او در تلاطمهای غیرمنتظرهای که پس از تولدش تجربه کرد، با شتاب بیشتری بزرگ شده و به پختگی رسیده است.
نفس بازغی، هنوز در ابتدای راه است و احتمالا خودش هم میداند تا تبدیل شدن به یک بازیگر تمام عیار، مسیری طولانی را پیش رو دارد اما فرصت همبازی شدن با ستارهای همچون شهاب حسینی در اولین تجربه را به خوبی قدر دانست و برای آن انرژی گذاشت.
عنایت، فرید سجادی حسینی
حامد تهرانی، بعد از یک دادگاه موفق، به دفتر کارش بازمیگردد و آنجا با پیرمردی مستاصل مواجه میشود. پیرمردی که بهخوبی او را میشناسد و به همین دلیل هم با پرخاش او را به بیرون از دفترش راهنمایی میکند. پیرمرد حاضر در این لحظات از قسمت اول «گناه فرشته» کسی جز عنایت، یعنی پدر فرشته نبود.
عنایت به نوعی حلقه اتصال بخشهایی از روایت «گناه فرشته» است که ما اطلاعی از آنها نداریم! روابط میان خاندان عشیری و تهرانی، بازیگران مشترکی داشته که عنایت یکی از آنها است. شخصیتی که بیش از خودش، انتظاراتی که دیگران از او داشتند برایمان مرموز و غافلگیرکننده بود.
خودش در مواجهه پایانی با عماد، در حالی که پیراهن سیاه دخترش را به تن دارد، میگوید به «سوراخ موش» خود بازمیگردد و تا لحظهای که نفس میکشد از آن خارج نمیشود. او خدمتکار و پدری است که در پایان داستان، دیگر چیزی برای از دست دادن نداشت.
فرید سجادیحسینی یکی از بهترین بازیگران مکمل سینمای ایران در سالهای اخیر بوده است. او چند حضور درخشان هم در سریالهای خانگی داشته و حالا «گناه فرشته» را هم میتوان در فهرست توفیقات خانگی او قرار داد.