از دیپلماسکی تا آشفتگی

رویکردهای متضاد ترامپ با ایران در رویارویی با جناح ایلان ماسک و تاکر کارلسون
هفت صبح، حسین فاطمی | «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا در حالی که در جریان مبارزات انتخاباتی خود از «جنگهای احمقانه و بیپایان» در خاورمیانه انتقاد میکرد، اکنون با تصمیمگیریهای اخیر خود در قبال ایران، بهویژه حمله به تأسیسات هستهای این کشور، نشان داده که به طیف جنگطلبان نزدیکتر است تا انزواطلبان. با این حال، استراتژی او، نه یک جنگ گسترده و فرسایشی، بلکه یک اقدام محدود با هدف وادار کردن ایران به مذاکره و به قول او «تسلیم» است. این رویکرد، شکافهای عمیقی را در میان حامیان و مخالفان مذاکره با ایران در ساختار سیاسی آمریکا نمایان کرده است.
تداوم شکاف در سیاست خارجی آمریکا پس از حمله به ایران
ساختار سیاسی آمریکا در قبال ایران به دو طیف عمده تقسیم شده است: «موافقان مذاکره و مخالفان آن که خواستار رویکردی سختگیرانه و حتی نظامی هستند». قبل از حملات صهیونیستها و آمریکا، در جبهه موافقان مذاکره، چهرههایی مانند «جیدی ونس» معاون رئیسجمهور، «پیت هگست» وزیر دفاع، «استیو ویتکاف» مشاور و نماینده ویژه ترامپ، «تولسی گابارد» مدیر اطلاعات ملی، «مارجوری تیلور گرین» سناتور، «تاکر کارلسون» مجری، «چارلی کرک» پادکستر و «رایان کاستلو» مدیر برنامهریزی سیاسی مؤسسه نایاک حضور داشتند.
این گروه معتقد بودند دیپلماسی با ایران، بهویژه در شرایط کنونی، میتواند به کاهش تنشها و ایجاد ثبات در خاورمیانه منجر شود. آنها از سیاست «اول آمریکا» حمایت میکنند که بر اجتناب از درگیریهای نظامی خارجی تأکید دارد. هر چند در نهایت این چهرهها نیز به خواست خود یا بهرغم میل باطنی، مجبور به همراهی با ترامپ در حمله به ایران شدند.
در مقابل، طیف مخالف مذاکره شامل «مارکو روبیو» وزیر امور خارجه، «استیون میلر» مشاور ارشد ترامپ، «جان ردکلیف» رئیس سیا و سناتورهای جمهوریخواه مانند «لیندسی گراهام»، «تام کاتن»، «تد کروز»، «کیتی بریت» و حتی «جان فترمن» سناتور دموکرات و «مارک دوبوویتز» مدیرعامل بنیاد دفاع از دموکراسیها قرار داشت.
این گروه که عمدتاً به جریان نئوکانها وابستهاند، معتقدند ایران باید تحت فشار حداکثری قرار گیرد و هرگونه مذاکره تنها در صورت توقف کامل غنیسازی اورانیوم ممکن است. آنها از حملات نظامی اخیر به تأسیسات هستهای ایران حمایت کرده و با وجود حمله به ایران، کماکان خواستار تشدید اقدامات علیه تهران هستند.
با این حال همانطور که «دونالد ترامپ جونیور» پسر ترامپ پیشتر اشاره کرده بود، مشکل اصلی پدرش، نه این شکاف میان موافقان و مخالفان مذاکره، بلکه تنش با نئوکانهاست که به دنبال درگیری نظامی گستردهتر با ایران هستند.
تنش کارلسون با نئوکانها و نبرد بر سر جنگ یا صلح
«تاکر کارلسون» یکی از برجستهترین صداهای محافظهکار در آمریکا که در جریان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا از حامیان جدی ترامپ بود، اخیرا به پرچمدار جریان ضدجنگ تبدیل شده و به شدت با نئوکانها، بهویژه مارک لوین وارد تقابل شده است. کارلسون در پست اخیر خود در شبکه اجتماعی ایکس، با اشاره به حضور لوین در کاخ سفید و لابی او برای جنگ با ایران، هشدار داد که نئوکانها به دنبال «به دام انداختن» ترامپ در یک درگیری نظامی هستند. او ادعاهای نئوکانها مبنی بر نزدیک بودن ایران به ساخت سلاح هستهای را «دروغی قدیمی» خواند و تأکید کرد که هیچ شواهد معتبری برای این ادعا وجود ندارد.
این موضع کارلسون با حمایت چهرههایی مانند «تریتا پارسی» معاون اجرایی مؤسسه کوئینسی و «رو کانا» نماینده کنگره همراه شد که معتقدند خط قرمز نئوکانها برای توقف کامل غنیسازی ایران، عملاً هرگونه توافق دیپلماتیک را غیرممکن میکند. کارلسون در مقالهای ۱۰ پاراگرافی، استدلالهای نئوکانها را به چالش کشید و نوشت: «افرادی مانند مارک لوین اهمیتی به تلفات انسانی جنگ نمیدهند و تنها هدفشان وادار کردن ایران به تسلیم کامل است».
این تقابل رسانهای نشاندهنده تغییر در معادلات جناح راست است. در حالیکه نئوکانها سالها از طریق تریبونهایی مانند فاکسنیوز بر افکار عمومی محافظهکاران تسلط داشتند، اکنون کارلسون با پلتفرم قدرتمند خود در ایکس که پست اخیرش بیش از ۵.۴ میلیون بازدید داشته، به صدای غالب ضدجنگ تبدیل شده است.
فشار بر تولسی گابارد و تغییر موضع یا اخراج از خطمشی؟
مورد جالب توجه دیگر «تولسی گابارد» مدیر اطلاعات ملی آمریکا، یکی از چهرههای کلیدی در دولت دوم ترامپ بود که قبلتر به دلیل مواضع ضدجنگ خود در خصوص ایران تحت فشار شدید قرار گرفت و در نهایت مجبور به تغییر گفتههای خود شد. گابارد طی شهادتش در کنگره در مارس ۲۰۲۶ اعلام کرده بود که نهادهای اطلاعاتی آمریکا ارزیابی میکنند ایران در حال ساخت سلاح هستهای نیست و برنامه تسلیحاتی خود را از سال ۲۰۰۳ از سر نگرفته است. او همچنین در ویدیویی در ۱۰ ژوئن، پیش از حملات اسرائیل به ایران، هشدار داده بود که «جنگطلبان» جهان را به آستانه نابودی هستهای کشاندهاند. این اظهارات باعث خشم ترامپ شد که طبق گزارش پولتیکو، او را به دلیل خروج از «خطمشی» دولت نامناسب خواند.
گابارد هم تحت فشار ترامپ ادعا کرد گفتههای او با سوءبرداشت همراه شده و در واکنش به تحریف سخنانش توسط رسانهها، در پستی در ایکس نوشت که اظهارات وی ناقص منتشر شده تا میان او و ترامپ اختلاف ایجاد شود. او در چرخشی آشکار از مواضع قبلی خود ادعا کرد که اطلاعات آمریکا نشان میدهد ایران میتواند در صورت تصمیمگیری، ظرف چند هفته تا چند ماه سلاح هستهای تولید کند اما تأکید کرد که با نظر ترامپ مبنی بر جلوگیری از این امر همنظر است. این تغییر موضع که به نظر میرسد تحت فشار کاخ سفید صورت گرفته، نشاندهنده تلاش گابارد برای حفظ جایگاه خود در دولت است اما همچنان او را در موقعیت شکنندهای قرار داده است.
این در حالیست که گزارشهای سیانان حاکی از آن است، نهادهای اطلاعاتی آمریکا معتقدند ایران تا سه سال با توانایی ساخت و تحویل سلاح هستهای فاصله دارد اما آژانس بینالمللی انرژی اتمی ادعا کرده که ایران اورانیوم غنیشده کافی برای ساخت ۹ سلاح هستهای را دارد. این تناقض در گزارشها، فشار بر گابارد را افزایش داده زیرا او باید میان حفظ اعتبار حرفهای خود و همراستایی با سیاستهای جنگطلبانهتر کاخ سفید تعادل برقرار کند.
چالش جدید برای ترامپ، ایلان ماسک و تأسیس حزب آمریکا
«ایلان ماسک» میلیاردر آمریکایی و مالک شبکه اجتماعی ایکس که از حامیان ترامپ و جزو جریان طرفدار مذاکره و دیپلماسی با ایران بود، پس از اختلافات شدید با رئیس جمهوری ایالات متحده، اقدام به تأسیس حزب «آمریکا» کرد. این اقدام نشاندهنده شکاف عمیق میان ماسک و ترامپ است. ماسک در بیانیهای اعلام کرد حزب جدید ابتدا بر تصاحب کرسیهای کلیدی در کنگره تمرکز خواهد کرد اما کارشناسان معتقدند موانع قانونی و ایالتی میتواند موفقیت این حزب را محدود کند.
با وجود آنکه اختلافات ماسک با ترامپ به سیاستهای مالی و اقتصادی بازمیگردد اما نمیتوان از کنار مباحث حوزه سیاست خارجی هم به سادگی رد شد. ماسک که از حامیان دیرینه سیاستهای انزواطلبانه است، معتقد است دخالتهای نظامی آمریکا در خاورمیانه به ضرر منافع ملی این کشور است. تأسیس حزب آمریکا را میتوان تلاشی برای ایجاد یک آلترناتیو سیاسی دانست که از سیاستهای مداخلهجویانه فاصله گرفته و بر اولویتهای داخلی، مانند اصلاح نظام اقتصادی و مهاجرتی، تمرکز دارد. این اقدام میتواند پایگاه ترامپ را تضعیف کرده و چالش جدیدی برای او ایجاد کند.
آینده سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران
تصمیمات اخیر ترامپ در قبال ایران، بهویژه حملات به تأسیسات هستهای این کشور، نشاندهنده تمایل او به یک استراتژی محدود نظامی با هدف فشار برای مذاکره است اما این رویکرد او را در میانه دو جریان متضاد قرار داده است. در یکسو، موافقان مذاکره از دیپلماسی و اجتناب از جنگ حمایت میکنند و در سوی دیگر، نئوکانها خواستار تشدید فشار و حتی درگیری نظامی هستند. در این میان نگرانی از درگیریهای سیاسی و حزبی در آمریکا رو به افزایش است. آینده سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران به توانایی ترامپ در مدیریت این شکافها و انتخاب بین دیپلماسی یا تشدید تنش بستگی دارد.