درباره موج افشاگریها علیه قالیباف، صدیقی، زاکانی، رائفیپور و ...| ماجرا چیست؟
ما که حسابی گیج شدیم!
هفت صبح| افشاگری، موتور تولید خبرهای سیاسی در سه ماه اخیر بوده است. منظور از سه ماه اخیر، تقریبا از یک ماه پیش از انتخابات مجلس در اسفندماه سال گذشته تا همین دو روز پیش، یعنی دور دوم انتخابات بوده است. شاید همین نشانهای باشد بر اینکه هدف این افشاگریها در وهله نخست، تسلط بر پارلمان است. چه به دست آوردن کرسی بیشتر و چه ریاست مجلس، دلیلی شده برای رقابت جریانهای اصولگرا و هر یک از آنها در حال متهم کردن دیگری به فساد اقتصادی است. واقعا در جناح راست چه خبر است؟ چه کسی علیه چه کسی سند منتشر کرده و چرا؟
ذکر دو توضیح قبل از ادامه گزارش ضروری است؛ اولا ما دو افشاگری مهم که مربوط به قبل از بازه انتخابات است را در اینجا پوشش ندادیم: «یکی ماجرای فساد چای دبش و دیگری داستان شاسیبلندها».
ضمنا هفت صبح، ادعاهای هیچ یک از طرفین علیه دیگری را تایید نمیکند و بررسی صحت و سقم ادعاها را بر عهده مراجع ذی صلاح به ویژه دستگاه قضایی میگذارد.
علیه قالیباف
قبل از انتخابات سه افشاگری علیه قالیباف انجام شد. عدهای از نمایندگان جبهه پایداری مدعی شدند، هیات رئیسه مجلس در مصوبات مجلس دستکاری میکند، یاشار سلطانی و ایران اینترنشنال به فاصله کمی مدعی شدند که پسر قالیباف از کانادا درخواست اقامت داشته است و رائفیپور مدعی شد که احدیان، مشاور قالیباف ۵۰۰میلیون تومان تراول پنجاه هزار تومانی به صورت نقدی و اسکناس دریافت کرده تا به اشخاص حقیقی اهدا کند.
در مورد اول، آخرین خبر این بود که مجلس از سایت رجانیوز به دلیل این ادعا شکایت کرده بود، در مورد دوم قالیباف در حاشیه راهپیمایی ۲۲ بهمن، گفت که افشاگریها دروغ است و ضمنا جلیل محبی از نزدیکان او توضیح داد که درخواست اقامت برای کم کردن هزینههای طول دوره تحصیل بوده و مشاور قالیباف هم گفت که اهدای تراول از سوی او به رسانهها و خبرنگاران روند معمولی است و اتفاقا همان سند نشان از شفافیت ماجرا دارد.
علاوه بر اینها یک افشاگری هم علیه یکی از نمایندگان نزدیک به قالیباف شد؛ یعنی دهنوی و در نهایت نام او از لیست شانا و پایداری که لیستی به سرلیستی قالیباف بود حذف شد. این افشاگری را هم صبا آذرپیک انجام داد.
در مورد انگیزه آذرپیک و یاشار سلطانی از این افشاگری توضیحی نداریم و ایران اینترنشنال هم تکلیفش روشن است. ولی فشارهای قبل از انتخابات جبهه پایداری بر قالیباف با توجه به ائتلاف آنها در نهایت، شاید بتواند در منطق فشار سیاسی برای سهم بیشتر از لیست توضیح داده شود. از سوی دیگر روشن است که رائفیپور و مصاف دوست نداشتند قالیباف در مجلس بعدی هم حاضر باشد چه رسد به اینکه او به ریاست مجلس برسد و افشاگری او نیز در این منطق قابل فهم است.
اما آنچه قابل فهم نیست این است که رائفیپور این بازی را از طرف چه کسی انجام میدهد. خود او مدعی است از «چپ و راست» بیزار است و یک بازیساز است ولی برخی از ناظران معتقدند که او نمیتواند یک بازیساز باشد و احتمالا بازیگر نقشهای است که مخالفان قالیباف کشیدهاند. نقشهای که باز هم به قول آن ناظران، یک سر مهندسی آن به سرداران سابق در یک قرارگاه فرهنگی میرسد و یک سر آن به برخی افراد در دولت رئیسی.
علیه صدیقی
افشاگری بزرگ بعدی را یاشار سلطانی علیه آیتالله صدیقی انجام داد. صدیقی شخصی نبود که بتوان در سیاست ایران جای مشخصی برای او تعیین کرد. واعظی بود مشخصا از سمت اصولگرایان ولی نه با گرایش خاص به یکی از اضلاع آن. با این حال حمایتهایی که از سوی افراد نزدیک به دولت در آن زمان از صدیقی شد نشان میداد که پایگاه او در سمت اصولگرایی مدل دولت رئیسی قرار گرفته.
چیزی که باز قابل فهم نبود یکی کنایهای بود که رائفیپور به صدیقی (و آن گزاره معروف اطلاع نداشتم که زمینی به نام من زده شده) زد و یکی اینکه یاشار سلطانی چرا در یک بازه زمانی کوتاه هم باید قالیباف در طرف مخالف دولت و هم صدیقی در طرف موافق دولت را بزند؟ آیا واقعا ما با جبهه پنهانی از اصولگرایان طرف شدیم که هم از قالیباف و هم از رئیسی عبور کردند؟ شاید هم این طور نبوده است و مردان آن قرارگاههای فرهنگی به منصب آیتالله صدیقی در ریاست ستاد امر به معروف و نهی از منکر چشم دوخته بودند و میخواستند طرحهای خود را در آنجا و با استفاده از ظرفیتهای قانونی ایجاد شده برای این ستاد پیاده کنند. گفتیم شاید!
علیه زاکانی
باز هم پای یاشار سلطانی در میان است. او قرارداد خرید اتوبوس و ماشینهای برقی از چین را در سایت شخصی خود منتشر کرده است. کمی بعد پای افشاگر بعدی به میدان باز شد. عبدالرضا داوری. داوری را برخی اوقات به عنوان مشاور احمدینژاد معرفی میکنند ولی سمت رسمی او در دولت احمدینژاد مشاور وزیر مسکن و عالیترین سمت دولتی او قائم مقامی خبرگزاری ایرنا بود. داوری لیستی منتشر کرد از مبالغی که تحت عنوان ودیعه مسکن به برخی مدیران شهرداری داده شده است.
واکنش شهرداری به افشاگری اول حتی تا بیلبوردهای خیابانهای تهران هم کشیده شد. یک خطیاش این است که واردات صرفه دارد. (و البته سوال این است که پس چرا واردات خودرو برای مردم مجاز نیست؟) جواب دومی هم این بوده که شهرداری خانه سازمانی ندارد و به برخی از مدیرانش که خانه نداشتند، وام داده است. نه سلطانی را میتوان به قالیباف وصل کرد (چون به هر حال او افشاگر املاک نجومی بوده) و نه داوری را (چون با وجود همه بیثباتیها در مواضع سیاسی باز هم یک احمدینژادی به حساب میآید) ولی به هر حال سود هر دو افشاگری را طرفداران قالیباف در شورای شهر تهران بردند که توانستند به زاکانی فشار بیاورند و صدور یک لیست موازی به صورت غیررسمی از سوی او در دور اول انتخابات (با عنوان جبهه متحد انقلاب) که در کاهش رای قالیباف و یارانش تاثیر داشت را جبران کنند.
علیه اشتری
وحید اشتری خود یک افشاگر است. ماجرای سیسمونی خریدن خانواده قالیباف کار او بود و بعد از آن هم دو پرونده اوقاف از آقای خاموشی و علمالهدی را منتشر کرد. حالا اما عبدالرضا داوری به دنبال او افتاده و اسنادی از گردش حساب او منتشر کرده که اولا مبالغی نسبتا قابلتوجه به حساب دختر کوچکش آمده و ثانیا با برخی نهادهای عمومی قرارداد داشته. اشتری توضیح داده که هر دو مورد در حوزه فعالیت سابق او یعنی تامین گوشت بوده است.
سوال بزرگ این است که داوری چطور توانسته به اطلاعات حسابها دسترسی داشته باشد؟ سوال دیگر این است که چرا این افشاگری درست در زمانی انجام شده که اشتری در حال جدال با کاربران شبکه ایکس بر سر صحت و سقم روایتش از مرگ نیکا شاکرمی است؟ او معتقد است که نیکا شاکرمی خودکشی کرده؛ در حالیکه اخیرا بیبیسی جهانی مدعی شده او در جریان بازداشت، جان خود را از دست داده است. روایتی که مقامات و رسانههای رسمی در گزارشهای متعددی آن را تکذیب کردند. با این حال یک مسئله واضح است؛ اینکه داوری چه در مورد اشتری و چه در مورد زاکانی، در واقع توپی را به سمت مخالفان قالیباف شلیک کرده.
علیه رائفیپور
آخرین مورد از افشاگریها گردش مالی حسابهای بانکی موسسه مصاف و افراد وابسته به آن است که جلیل محبی، کارشناس حقوقی مرکز پژوهشها و نفر نزدیک به قالیباف منتشر کرده است. رائفیپور توضیح داده که برخی مبالغ را دو بار حساب کردند و برخی مبالغ برای موکب اربعین بوده و برخی هم اصلا ربطی به مصاف نداشته و در نهایت ادعای واریز ۱۰۰میلیاردی به حسابهای موسسه و اطرافیان او را رساندهاست به حدود یک چهارم.
روشن است که این افشاگری در انتقام از رفتارهای رائفیپور علیه قالیباف است ولی باز هم سوال بزرگی وجود دارد و آن هم نحوه دسترسی به حسابهای بانکی است. محبی البته در گفتوگویی با علی علیزاده، فعال سیاسی رسانهای چپ مستقر در لندن که حامی اصولگرایان است گفته آن اسناد را از نمایندگان مخالف قالیباف گرفته است ولی چرا باید نمایندگان مخالف قالیباف، اسنادی را علیه رائفیپور منتشر کنند؟
البته اخیرا یک افشاگری دیگر هم علیه رائفیپور شده است. او در یک برنامه تلویزیونی مدعی شده بود که یکی از نمایندگان مجلس صد سکه رشوه گرفته یا دست کم درخواست آن را داشته است. مجلس به این ادعا اعتراض کرد و رائفیپور حاضر نشد نام این نماینده را بگوید و اخیرا در فضای مجازی گفتند که این نماینده اتفاقا یکی از نمایندگان ضد قالیباف بوده و به همین خاطر رائفیپور نخواسته نام او را بگوید.
اگر نخ تسبیح را گم کردید؛ بیایید به شما بگوییم که چه خبر است. ما یک سری افشاگر داریم که از ایران اینترنشنال در آن سوی مرزها آغاز میشود و میرسد به یاشار سلطانی، صبا آذرپیک، عبدالرضا داوری و وحید اشتری در داخل. یک طرف قالیباف را داریم و حدادعادل را که مدعی ریاست بر اصولگرایی هستند و یک طرف جبهه تازهتاسیسی که دوست ندارد زیر لوای قالیباف فعالیت کند. کانون این جبهه همانطور که گفتیم در دولت است و البته در قرارگاههای فرهنگی خارج از دولت. رائفیپور به نظر همکار این پروژه است و همکارهای دیگر عبارتند از لیست شریان یا امنا یا نهاد جماران و البته زاکانی به عنوان شهردار تهران. دعوا ظاهرا بر سر کرسی ریاست مجلس است ولی ممکن است پروژه بزرگتری هم در ذهن باشد. مثلا انتخابات ۱۴۰۴ یا شاید حتی فراتر از آن. در این میان البته داستانهای دیگری هم هست که برایتان تعریف نکردیم و شاید نشود هیچ وقت تعریف کرد. مثل افشاگری علیه معاون قوهقضائیه در یک کانال که به ظاهر مدعی رابطه با مقامات سطح بالاست؛ درست بعد از انتقاد او از انتشار عکس مهدی یراحی هنگام بازداشت که در همان کانال منتشر شده بود. سیاست خیلی پیچیده است. نه؟ چه میگفتند؟ بله! پدر و مادر ندارد!