انهدام ۳ میراژ دشمن در ۲ ساعت
بهترین خلبانان ایران چه کسانی بودند؟ این داستان خلبان حسین خلیلی
روزنامه هفت صبح، علی غفوری| حسین خلیلی از جمله خلبانان جوانی بود که هنگام پیروزی انقلاب تنها 22 سال سن داشت و به دلیل مشاغل حساس تا سالها نامش مطرح نشد و جالب اینکه در نوشتههای محققان غربی و سایتهای تخصصی در دهههای 70 و 80 خورشیدی برخی پیروزیهای او به نام کسان دیگری ثبت شد.او بزرگترین پیروزی هواییاش را 36 سال قبل در چنین روزهایی بهدست آورد.
خلیلی متولد یکم شهریور 1335 در شهرستان ورامین، خرداد 1353 موفق به دریافت دیپلم ریاضی شد و به دلیل علاقه به خلبانی، یک سال بعد وارد دانشکده خلبانی شده و اسفند 1354 با اعزام به ایالت تگزاس آمریکا ضمن گذراندن دورههای زبان تخصصی، به پرواز با هواپیماهای آموزشی پرداخت و پس از 22 ماه آموزش فروردین 1356 با بازگشت به ایران به عنوان خلبان اف-5 در پایگاه دزفول مشغول بهکار شد.دوران آموزشی پیشرفته و عملی او زیر دست خلبانان برجستهای چون سرگرد مرتضی فرزانه و سرگرد منوچهر خلیلی لیدر تیم آکروجت سبب شد تا خلبانی ماهر و سرسخت شود.
با پیروزی انقلاب، این جوان 22 ساله سرپرست دایره اطلاعات ارشاد (حفاظت و اطلاعات فعلی)شد و همین نکته موجب شناخت قوی او نسبت به مهارت خلبانان شد. خلیلی در سالهای ابتدایی جنگ بیشتر مسئول پروازهای گشت رزمی داخل خاک کشور یا بمباران نیروهای متجاوز عراقی شد تا آنکه با گذشت 16 ماه از جنگ و نیاز به تقویت گردانهای اف-14 (که به دلیل پروازهای بسیار طولانی با کمبود خلبان مواجه بودند) به اصفهان و برای خلبانی اف-14 مامور شد.
با توجه به اینکه در آن زمان خلبانان اف-14 تجربههای گرانقدری از جنگ بهدست آورده بودند، فرصت خوبی برای خلیلی فراهم شد تا زیر دست خلبان جلوهای حرفهای ایران نظیر سرهنگ عباس بابایی، سرهنگ جلیل زندی، سرهنگ محمدرضا عطایی و سرهنگ محمد فرحآور و کابین عقبهایی نظیر سرگرد بهروز پاشاپور و جواد بینطالبی دوره بگذراند. این دورهها یک سال طول کشید و پس از آن خلیلی در پایگاههای اصفهان و شیراز به پروازهای عملیاتی با اف-14 پرداخت.
انهدام 3 میراژ با سایدوایندر
شاهکار خلیلی در بهمن 1366رقم خورد زمانی که او با چند میراژ عراقی در فاصلهای کوتاه درگیر شد و آنها را شکست داد. پاییز 1366 ایران بیش از هر زمان دیگری در تنگنای سرپا نگاه داشتن هواپیماهای شکاری به ویژه اف-14ها بود.در این زمان نهتنها تعداد تامکتهای آماده کمتر از 20 فروند بود بلکه از موشکهای فونیکس به تعداد زیاد نیز خبری نبود.
در نبود فونیکس نیز اف-14 تنها یک رادار قوی در اختیار داشت اما اسپارو یا سایدوایندر از موشکهای آر40 میگ-25 و ماترا و سوپرماترای میراژها برد کمتری داشت. در چنین شرایطی خلبانان عراقی مطمئن شده بودند که اف-14های ایرانی «ببرهای بیدندانی هستند» البته آنها از یاد برده بودند که خلبانان اف-14 ایران همگی برگزیدههای خلبانان و دارای ساعت پروازهای بالا هستند.با این وصف کمبود خلبان و هواپیمای آماده سبب شده بود تا در درگیریها، معمولا یک تامکت گاهی با 4 یا 5 هواپیمای عمدتا میراژ درگیر شود.
لازم به ذکر است که فرانسه اعطای میراژ به عراق را از سال 1360 آغاز کرد اما از سال 64 به بعد بود که با فرسوده شدن تدریجی ناوگان شکاریهای ایران و کمبود اف-14های مجهز به فونیکس از یکسو و ورود مدلهای پیشرفتهتر میراژ از جمله میراژ ایکیو 5 و ایکیو 6 و نسلی قوی از خلبانان عراقی شرایط را به زیان نیروهای ایرانی تغییر داد.
به هر تقدیر نبرد در همان شرایط ادامه یافت.از جمله 20 بهمن که خلیلی و ستوان غیاثی در پایگاه بوشهر بدون فونیکس بودند که زنگ اسکرمبل به صدا درآمد.رادار هدفی را در جنوب بوشهر تشخیص داد. دو خلبان دقایقی بعد در آسمان بودند و با سرچ رادار پیبردند با 4 میراژ طرفند. آنها ابتدا روی هواپیماهای دشمن قفل رادای انجام دادند اما مشخص بود که حریف قصد عقبنشینی ندارد.
خلیلی پس از کاهش ارتفاع به 500 پا، با سرعتی معادل 500 ناتیکال مایل به سمت میراژها به راه افتاد.صدای غیاثی در رادیو پیچید: فاصله 25 مایل! این فاصله برای استفاده از فونیکس عالی بود اما دو خلبان میدانستند آن روز از دشنه بلند نیروی هوایی خبری نیست و آنها تنها به اتکای موشکهای کوچک سایدوایندر و موشکهای متوسط اسپارو و رادار قوی اف-14 باید کار را جلو ببرند.
سایدوایندر موشکی حرارتی و غیرفعال راداری بوده و هست که بردی زیر 3مایل (حتی کمتر از برد توپ دماغه هواپیما) دارد اما به گفته خلیلی، استفاده از آن بسیار راحت و سریع است.به هر شکل آنها به سمت دشمن حرکت کردند و صدای غیاثی بلند شد:فاصله 10 مایل. اینجا بود که خلیلی متوجه قفل راداری دشمن شد. آنها دو اسپارو را به سمت لیدر دشمن رها کردند و با توجه به فاصله کم دو هواگرد، میراژ خیلی سریع متلاشی شد.
دسته عراقی که پی برد خلیلی آماده خروج از محوطه اطراف خارک است، بلافاصله به غرب گردش کرده و بازگشت در حالی که خلیلی قصد رها کردن حریف را نداشت و تنها به غیاثی گفت مراقب عقب باش تا ساندویچ (غافلگیری هواپیما از دو سو) نشویم. در این زمان خلیلی با روشن کردن پسسوزها، خود را به عقبترین هواپیمای دشمن رساند.
قفل راداری تامکت، خلبان میراژ را مطمئن کرد که اگر اقدامی صورت ندهد حتما به سرنوشت لیدر دچار میشود؛ بنابراین با یک گردش سنگین به راست ترجیح داد تا بهجای فرار، بماند و بجنگد. مضافا اینکه پی برد خلیلی فونیکس ندارد چون اگر داشت خود را به دردسر نمیانداخت اما خلیلی که میگوید آن روز بسیار آماده بود و گویی تمام تجربههای خلبانان درگیر شده با میراژ را در ذهن داشته با گردشی سریع اجازه چرخش کامل به دشمن را نداد.
دو خلبان اکنون از جزیره فارسی در 200 مایلی بوشهر نیز رد شده و درست وسط خلیج فارس بودند. در بوشهر به دستور فرمانده پایگاه، دو فانتوم بلند شده و آماده یاری رساندن احتمالی به تامکت شدند. میراژ عراقی که نتوانسته بود چرخشی کامل برای رودررو شدن با اف-14 انجام دهد، یک بار دیگر گردش کرد تا از قفل موشکی خلیلی نجات یابد که خلبان ایرانی سایدوایندر را روی او قفل کرد.
فاصله دو خلبان در این لحظه زیر یک مایل بود و تنها در چنین فاصلهای از سایدوایندر کاری ساخته است. موشک کوچک و چالاک سایدوایندر درست به داخل اگزوز میراژ رفت و توان حرکت را از پرنده فرانسوی گرفت.هواپیما با زاویه 70 درجه به داخل آب سقوط کرد.
در پایگاه همه خوشحال بودند.از بین بردن دو میراژ با موشکهایی غیر از فونیکس ابهت جنگنده مدرن میراژ عراق را شکست.ساعتی بعد خبرنگاران محلی با خلیلی به مصاحبه پرداختند که سرهنگ یاسینی فرمانده پایگاه آمد و گفت «دوباره آمدند خودت برو» و آنگاه با صدایی آرام گفت این بار برای انتقام آمدهاند.برای تو آمدهاند.مراقب باش. مجددا او و غیاثی به سمت یک اف-14 آماده دیگر رفتند.
این بار هواپیمای آنها فونیکس داشت. خلیلی میگوید: منطقه بسیار شلوغ بود... صدای متصدیان آواکس و ناویان آمریکایی میآمد که بهدنبال خلبان عراقی در آب بودند. منطقه پر از هواگرد بود... ناگهان همه صداها قطع شد.آرامش برقرار شد.حتی رادار بوشهر هم با یک کد وضعیت را سفید اعلام کرد.دو خلبان که در حالی آسوده در حال گشتزنی بودند ناگهان خلیلی یک هواپیما را در جنوب مشاهده کرد که با سرعت به سمت آنها میآید.
به غیاثی گفت حالت تهاجمی میگیریم. اگر فانتومهای خودمان باشند که هیچ وگرنه میرویم برای درگیری .فاصله آنقدر کم بود که نمیشد از فونیکس استفاده کرد اما حدس خلیلی درست بود؛ یک میراژ دشمن با سرعت از زیر آنها گذشت. خلیلی مجددا به غیاثی گفت مراقب باش که غافلگیر نشویم.غیاثی نیز مدام به چپ و راست میچرخید تا اگر چیزی از دید رادار مخفی مانده باشد، او با چشم ببیند.خلیلی بلافاصله با روشن کردن پسسوزها از پی میراژ افتاد .
خلبان عراقی با حرکتهای پیدرپی سعی کرد از دست تامکت بگریزد که مجددا قفل راداری سایدوایندر و سپس یک شلیک او را به دام انداخت. هنوز خلیلی میخواست نتیجه کار خود را ببیند که غیاثی فریاد زد: « گردش .گردش. دو میراژ ساعت 11». خلیلی در دهم ثانیه به راست چرخید و موشکهای میراژها از کنار آنها رد شد. میراژها مجددا با گردش سریع پشت سر اف-14 قرار گرفتند و خلیلی هر چه کرد نتوانست موقعیت مناسب بگیرد در نتیجه به سمت ایران گردش کرد.
دو هواپیمای عراقی نیز با روشن کردن پسسوزها تمام تلاش خود را برای بهزیر کشیدن تامکت بهکار بستند اما بیفایده بود. با نمایان شدن کوههای سواحل خلیج فارس خلیلی و غیاثی نفسی به راحتی کشیده ولی به سرعتشان افزودند.از آن طرف دو خلبان میراژ که میدانستند خیلی از کشورشان فاصله گرفتهاند با عصبانیت سروته کرده و سمت بصره را گرفتند.
شب در پایگاه هم مقامات نظامی و هم مقامات سیاسی از این دو خلبان تقدیر کردند و خلیلی نشان داد که میتوان حتی بدون فونیکس با میراژها درگیر شد. یک هفته بعد نیز مجددا میراژها در اطراف جزیره سیری به قصد درگیر شدن با خلیلی پیش میآیند که با هوشیاری خلیلی ناکام میمانند و اگرچه شلیک اسپاروی خلیلی به دلیل نقص فنی بیاثر می ماند اما عاقبت با یک سایدوایندر یک میراژ را نابود میکند.
با پایان جنگ، خلیلی برای گذراندن دوره معلم خلبانی به منطقه هوایی اصفهان منتقل شد و سپس به اداره دوم ستاد مشترک ارتش و در نهایت به عنوان وابسته نظامی ایران راهی رم شد.وی 3 سال بعد به ایران بازگشت و پس از آن سمتهای ارشد مدیریتی نظیر فرماندهی گردان در پایگاه بوشهر، فرماندهی تیپ آموزش هوانوردی اصفهان و جانشینی دانشکده پرواز شهید ستاری منصوب شد و نهایتا اردیبهشت 1384 با درجه سرتیپ دومی بازنشست شد.
البته بازنشستگی پایان کار او نبود و این افسر با تجربه که دوره دافوس را گذرانده و مطالعات زیادی در زمینههای دفاعی و امنیتی داشت، چندین کتاب نوشته و در سال 1386 به جمع اساتید و محققان هیات معارف جنگ شهید صیاد شیرازی پیوست و همزمان در دفتر مطالعات راهبردی نهاجا پذیرفته شد. کتاب نبردهای هوایی ایران از جمله کارهای با ارزش وی است.