آیا نیروی هوایی جزو ۵ نیروی هوایی برتر زمان خود بود؟
پاسخ به یک پرسش تاریخی به مناسبت روز نیروی هوایی
روزنامه هفت صبح، علی غفوری| 19 بهمن در تاریخ رسمی کشور بهعنوان روز نیروی هوایی ثبت شده است. معمولا در این صفحه ما همواره از خلبانان بزرگ کشور یاد میکنیم اما این بار میخواهیم به بهانه بزرگداشت این روز، به بررسی نیروی هوایی ایران بهعنوان یک سیستم بیبدیل در تاریخ کشور بپردازیم.
آیا واقعا این ادعا که گفته شود این نیرو بیبدیل بوده و در آسیا همتا نداشته یا آنکه جزو 5 نیروی هوایی برتر زمان خود بوده آیا اینها بزرگنماییهای مخصوص برخی از ما ایرانیهاست یا آنکه واقعا چنین بوده است؟ آیا واقعا این نیرو در جنگ 8 ساله نقشی مهم داشته یا خیر؟ در این مطلب بهدنبال پاسخ به این پرسشها میرویم. البته کوتاه و گویا.
از شکلگیری نیروی هوایی ایران حدود 99 سال میگذرد اما این نیرو پس از نمایش غمانگیز در شهریور 1320 که در اثر خیانت فرماندهان رضاشاه رخ داد تا دو دهه کمر راست نکرد تا آنکه با ورود نسل جدیدی از خلبانان بزرگ نظیر سرگرد محمد خاتم، سرگرد نادر جهانبانی و سروان حسین مینوسپهر در دهه 40 خورشیدی و بهدنبال آن تربیت ستوانهای جوانتری مانند بهرام هوشیار، فریدون ایزدستا، بهمن باقری، سعید مهدیون (او در سال ۱۳۵۹ به جرم فرماندهی کودتای نقاب اعدام شد)
و شکلگیری تیم آکروجت، این نیرو از نظر خلبانی به درجهای از توانمندی رسید که میتوانست از هواپیماهای قدیمی اف-86 تا اف-5، سپس اف-4 و در نهایت اف-14 را بهکار بگیرد اما این تمام ماجرا نبود. پایهگذاران نیروی هوایی در دهه 40 به خوبی دریافتند که در کنار گزینش دقیق پرسنل، نیاز به آموزش بالا و سپس تجهیزات کافی است و هر کدام از این 3 اصل محقق نشود یک نیروی هوایی قوی نیز شکل نمیگیرد.
بیش از 50 هزار نیروی فنی بین سالهای 45 تا 55 تربیت شدند که به جرات میتوان گفت بهجز آمریکا و شوروی هیچ کشوری چنین بدنه فنی بزرگی نداشت. پرسنل نیروی هوایی ایران تا خرداد 1357 به 97 هزار نفر رسید.در نیروی هوایی طبقهای بهنام همافر تشکیل شد که گزیدهای از ظرفیت فنی کل کشور محسوب میشد.دهها هزار کارشناس رادار، قطعه، الکترونیک، اویونیک، پدافند و... موجب شد تا این نیرو از یک واحد صرفا نظامی به واحدی فناوری محور تبدیل شود.
تعداد هواپیماهای ترابری ایران اعم از سی 130 و 707 و 747 از مجموع داراییهای معادل آن در غرب آسیا بیشتر بود و ایران با دستیابی به توان سوختگیری هوایی میتوانست از مدیترانه در غرب تا اقیانوس هند در جنوب و شرق افغانستان را زیر ید خود بگیرد.ایران با خرید 66 هرکولس سی-130 نشان داد که تنها بهدنبال جنگنده برای نمایش نیست بلکه توان لجستیکی خود را نیز افزایش میدهد.
سرتیپ حسین چیتفروش مشاور فرمانده نیروی هوایی ارتش میگوید: نیروی هوایی ایران میتوانست مدیریت جنگ هوایی 33 کشور آسیایی را در یک جنگ احتمالی برعهده بگیرد.این نیرو با 486 جنگنده پس از آمریکا، شوروی، انگلیس و فرانسه در جایگاه پنجم بود و هواپیماهای آن از نظر جدید بودن تقریبا بهتر از حتی انگلستان و فرانسه بود.
این اغراق نیست چراکه عمده هواپیماهای ایران در سال 57 بین 2تا 10 سال عمر داشتند حال آنکه نیروی هوایی دو کشور بزرگ اروپایی عمدتا از هواپیماهای مدرن آمریکایی بیبهره بودند و از هواپیماهای بومی خود بهره میبردند. (جنگ فالکلند در سال 1982 نشان داد که انگلستان از رقیبهای بزرگ خود چقدر عقب افتاده است.)
خلبانان ایرانی نیز در آن سالها با آموزش در مدارس خلبانی تاپ آمریکایی در کنار خلبانان آموزشدیده آمریکایی با تجربه جنگ مرگبار ویتنام و خلبانان آلمان غربی، کرهجنوبی و حتی انگلیسی به درجه بالایی از مهارت رسیدند. ایران در اوج قدرت هوایی ،3هزار خلبان رزمی و ترابری داشت که 1030 نفر از آنها قادر به انجام همه نوع ماموریت رزمی (برون مرزی، پشتیبانی نزدیک هوایی و بسیار ویژه موسوم به اسام) بودند. باز از بین این تعداد خلبان، 167 نفر نابغه پروازی بودند.
انقلاب ایران و نیروی هوایی
پیروزی انقلاب بزرگ و مردمی ایران در بهمن 57 در کنار مزایای متعدد، مشکلات ویژه انقلابها را هم داشت.یکی از این موارد، بدبینی نسبت به نظامیان بود. متاسفانه با نفوذ گسترده نیروهای چپگرا در بدنه انقلاب تیغ تیز حذف و قلع و قمع انقلاب ابتدا گریبان نیروی هوایی را گرفت. محمود علیزاده طباطبایی که آن سالها همافری انقلابی بود، با اذعان به اشتباه در پاکسازیهای بیدلیل ابتدای انقلاب میگوید:
این انتقام شوروی از ارتش ایران بود و با دانشترین ژنرالها که دورههای بسیار پیشرفته دیده بودند از نیروی هوایی حذف شدند.او در جای دیگری میگوید:پس از توطئه علیه نیروی هوایی با ترتیب دادن کودتای خیالی با عنوان «نقاب» که منجر به تصفیه صدها خلبان دیگر شد، روزی یک نظامی قدیمی آمد پیش من و گفت :شما در حال کنار گذاشتن بهترین خلبانها هستید و کمی دیگر ادامه دهید تقریبا از نیروی هوایی هیچ نمیماند.
در حقیقت قدرت نیروی هوایی به نظم و انضباط آن و تمرینات مداوم بود.این سامانه، با اعدام فرماندهان بزرگ و برکناری ردههای بعدی از هم گسست. سرتیپ نمکی، محقق بزرگ نیروی هوایی میگوید:با حذف فرماندهان، کمر نیروی هوایی شکست. پروازهای تمرینی بهشدت کاهش یافت. آموزشها متوقف شد.
حتی قرار شد اف-14ها بهفروش برسد. میتوان تصور کرد چه برسر روحیه این نیرو در سال 58 آمده است.پرسنل نافرمان شدند. عملا بین افسران و درجهداران و همافران دودستگی ایجاد شد.اف-14ها، این جنگندههای بزرگ و پیچیده عملا زمینگیر شدند. افرادی نظیر سرهنگ فکوری و سروان بابایی که نفوذی روی انقلابیون داشتند توانستند مانع فروش اف-14ها شوند و به مرور اجازه پروازها را بگیرند.
نجاتدهنده نیروی هوایی
اما نجاتدهنده نیروی هوایی ایران که بود؟ پاسخ به این پرسش بسیار ساده یک کلمه است. «جنگ». اگر عراق در 31 شهریور 1359 به ایران حمله نمیکرد، چیزی از نیروی هوایی نمیماند. بیشتر قهرمانان بعدی جنگ همگی اخراجی بودند! نفرات فنی در حال خروج از نیرو بودند و حتی خلبانان هواپیماهای ترابری بهدنبال خطوط هوایی تجاری رفتند.
اما حمله احمقانه صدام به ایران همه چیز را تغییر داد.سرتیپ نمکی میگوید: در آغاز جنگ تنها 707 خلبان داشتیم که برای 480جنگنده عمدتا دو سرنشین، رقمی کم بود.مضافا اینکه بیش از نیمی از پرسنل نیروی هوایی رفته بودند. این به معنای آن بود که ما دیگر نمیتوانستیم از تمام توان هوایی خود استفاده کنیم.
سخن نمکی به این نکته اشاره دارد که «تعداد هواپیمای جنگی مهم نیست بلکه اینکه چه تعداد هواپیما در روزهای سخت قابل انجام عملیات است، ملاک است» وی معتقد است اگر در یکم مهر 1359 همه چیز سرجای خود بود، بهجای 200 هواپیما، 400 هواپیما روی سر عراق میرفت. به هر شکل جنگ آغاز شد و سرهنگها بهجای سرتیپها و سرلشکرها حملات هوایی را سامان دادند. بیشتر فرماندهان پایگاهها اساسا تجربه مدیریت سطوح کلان را نداشتند.
آنها بهترین خلبانهای ایران بودند اما فرماندهی تاکتیکی چیز دیگری بود. نمکی میگوید:«اگر فقط بخواهیم یک اقدام مهم را به سپهبد ربیعی (فرمانده وقت نیروی هوایی در پیش از انقلاب که اعدام شد) منتسب کنیم همان ایجاد فرماندهی تاکتیکی بود.ما در مانورهای پیش از انقلاب، فراگرفته بودیم که نیروی هوایی چگونه در حملات، از مهارت فرماندهی مشترک استفاده کند.»
نتیجه فقدان این سامانه، از دست رفتن بیش از 10 جنگنده ایرانی بهدست نیروهای خودی در هفتههای اول جنگ بود.یا آنکه نیروی زمینی نمیتوانست به شکلی علمی از توان پشتیبانی نیروی هوایی بهره ببرد.عملا خلبانان جنگندهها به هر محل تجمعی که از نیروهای عراقی میدیدند حمله میکردند.
با این وصف نیروی هوایی ایران مطابق طرح البرز یا همان کمان 99 صنعتنفت و نیروگاههای عراق را روی ویلچر نشاند و ظرف 5 روز، پلها، انبارها، پادگانها، پایگاههای شرقی و جنوبی نیروی هوایی عراق و بنادر آن کشور را نابود کرد. دهها هزار سرباز عراقی به اضافه صدها تانک سپاه سوم عراق در همان 10 روز اول جنگ نابود شدند و صدام که قصد تصرف خوزستان و غرب ایران را داشت، سخن از مذاکره کرد.
این در حالی بود که تنها باریکهای کوچک در مرز با چند شهر کوچک را گرفته بود.آمارها نشان میدهد که در نبود نیروهای زمینی به مقدار کافی، این نیروی هوایی بود که مانع عبور دشمن از رودخانههای کارون و کرخه و دز شد و بدین ترتیب شهرهای دزفول، اندیمشک، اهواز، آبادان و شوش نجات یافتند. نیروی هوایی در روزهای اول جنگ بین 250 تا 300 سورتی پرواز در روز انجام داد و جالب اینکه با حضور یافتن اف-14ها در آسمان، عراق نتوانست در آسمان شهرهای بزرگ ایران عرضاندام کند.
طولانی شدن جنگ و نیروی هوایی
عراق جنگ را با 335 هواپیما آغاز کرد اما به مرور با پیوستن 120 میراژ و حدود 400 فروند انواع جنگنده میگ و سوخو به توانایی دست یافت که آن را جزو 10 نیروی هوایی برتر جهان کرد اما در مقابل، از دست رفتن 110 هواپیمای ایران در سال اول جنگ از یکسو و صدمه دیدن یا خرابی قطعه برای نیمی دیگر از نیروی هوایی، توان این نیرو را بهشدت کاهش داد.
خروج خلبانان از نیروی هوایی در 20 ماه ابتدایی انقلاب در سال سوم جنگ خود را نشان داد به گونهای که بهگفته نمکی در خرداد 1361 ما 389 خلبان آماده داشتیم.بنابراین توان نیروی هوایی در پشتیبانی از نیروهای زمینی ارتش و سپاه کاهش یافت اما این تمام ماجرا نبود.نیروی هوایی باید از آسمان کشور مراقبت میکرد و اگر نبود گشتهای هوایی 10 تا 12 ساعته، عراق بارها و بارها بنادر، شهرها و مراکز نفتی ایران را بمباران میکرد.
در عملیاتهای معروف فاو در زمستان 64 و کربلای 5 در زمستان 65، اگرچه نیروی هوایی نتوانست به میزان کافی آتش پشتیبانی برای نیروهای سپاه ایجاد کند اما با ایجاد یک سد بزرگ دفاع هوایی، با کمک شبکه پیچیدهای از موشک و هواپیما، بیش از 100 هواگرد عراقی را به زیر کشید. در دریا نیز عراق نتوانست صادرات نفت ایران را به میزان قابلتوجهی کاهش دهد . در نتیجه حتی در اوج جنگ، اسکله خارک ایران فعال بود. جنگ موسوم به نفتکشها بزرگترین عملیات دریایی –هوایی تاریخ پس از جنگ دوم جهانی بود و در این نبرد به 600 کشتی حمله شد اما بین سالهای 61تا 67، کمتر از 30 کشتی حامل نفت ایران صدمه جدی دید.
نیروی هوایی کنونی
نیروی هوایی ایران با وجود ناکافی بودن بودجهها از یکسو و تحریم تسلیحاتی از سوی غرب و خودداری یا تعلل روسیه در فروش گسترده هواپیما، هنوز یک نیروی قدرتمند محسوب میشود.هنوز آثار حضور افسران و نیروهای فنی دهه 60 و 70 را میتوان یافت.ارتقاهای گسترده جنگندههای اف-4، اف-5 و اف-14 در کنار میگهای 29 و سوخو-24 و میراژهای اف-یک، در کنار طیف وسیعی از پدافندهای زمین پایه سبب شده تا در معادلات نظامی، این نیرو جایگاه محکمی داشته باشد.البته موشکهای بالستیک، کروز و پهپادها در سپاه و ارتش بیش از سایر داراییهای جنگی ایران چشمها را خیره میکند اما باید قبول کرد که هیچ ارتشی بدون نیروی هوایی کامل نیست.
موشک و پهپاد عمدتا سلاحهای یکبار مصرفند اما یک خلبان مانند شهید یاسینی یا شهید دوران با یک هواپیمای آماده، بیش از 100 بار به خاک دشمن حمله کرده و هر کدام در هر پرواز 4 تن بمب برسر دشمن ریختند.در حقیقت قدرت آتش و تحرک یک اسکادران بمبافکن که از پشتیبانی فنی مناسبی برخوردار باشند، تقریبا در هیچ کدام از سلاحهای موجود جهان مشابهی ندارند.اگرچه این به معنای فراموش کردن توانمندی یک یگان قدرتمند موشکی یا پهپادی نیست.بلکه سخن از لزوم وجود یک نیروی هوایی قدرتمند است.نیرویی که نباید فراموش شود.