چینیهای نچسب! | بیاعتمادی ریشهدار به محصولات چینی

خودرویی که چینیست اما در واقع نتیجه سیاستهایی است که چشم بر کیفیت بستهاند و به هشدارها گوش نمیدهند
هفت صبح، مونا موسوی| تابستان داغیست و آفتاب مثل همیشه بیرحمانه بر آسفالتهای ترکخورده خیابان میتابد و آدمها در جستوجوی سایهای تا لحظهای از نفس کشیدن سنگین رها شوند. در همین گرما «محسن» کنار ماشینش ایستاده بود؛ یک خودروی چینی نو که با هزار قرض و وام خریده بود.
داشبورد لوکس، نمایشگر بزرگ و فرمانی که حس رانندگی با خودروی اروپایی را القا میکرد اما زیر همان ظاهر شیک، داستانی نهفته بود که محسن هر بار با تعمیرکارش به آن باز میگشت: «باز پمپ بنزین خراب شده... باز باید دنبال قطعه باشم... باز باید خرجی بیشتر از حسابم بکنم.»
آن سوی شهر «مهتاب» پرستار شبکار یک بیمارستان دولتی، با پراید مدل پایینش هنوز رفتوآمد میکرد. ماشینش سالهاست زوزه میکشد، گاهی در سربالایی کم میآورد ولی لااقل تعمیرکار محله همه چیزش را بلد است و قطعاتش توی بازار به وفور یافت میشود.
هر دو این آدمها در بطن جامعهای زندگی میکنند که خودرو دیگر فقط وسیله نقلیه نیست؛ نماد موقعیت اجتماعی، انتخاب سبک زندگی و گاهی حتی خلاصهای از رویاها و اضطرابهاست.خیلی از جوانان دنبال تجربه متفاوتاند و ظاهر خودرو برایشان مهم است. این وسط آپشنها و امکانات جذاباند اما وقتی اولین مشکلات فنی خودش را نشان میدهد، فهمیدن این واقعیت سخت نیست که «چینیها شیکاند، ولی کمتحمل». مردم هم زمزمه میکنند «ماشینی که بعد از ۵ سال دیگه ارزش تعمیر کردن نداره، یعنی از اول هم سرمایهگذاری نبوده... هزینه بوده.»
چینیها در انتهای لیست
بسیاری از مردم ایران خودروهای چینی را در لیست آخر انتخابهای خود برای خرید خودرو قرار میدهند. این مسئله بیشتر به دیدگاه عمومی نسبت به کیفیت فنی این خودروها بازمیگردد. در مقایسه با خودروهای ژاپنی، کرهای یا آلمانی، اغلب خودروهای چینی ضعفهایی در زمینه عملکرد فنی، دوام و تجربه رانندگی دارند.
اگرچه در سالهای اخیر شرکتهای چینی تلاش کردهاند با افزودن آپشنهای متعدد مانند نمایشگرهای لمسی، دوربینهای 360درجه، سانروفهای پانورامیک و سیستمهای کمکراننده، خودروهای خود را جذابتر کنند اما این ویژگیها هنوز نتوانستهاند نگرانیهای مربوط به کیفیت ساخت و خدمات پس از فروش را بهطور کامل رفع کنند.
برای بسیاری از خانوادههای ایرانی، کیفیت فنی و خدمات قابلاتکا اولویت اصلی است. در همین راستا حتی خودروهای ایرانی با وجود مشکلات خاص خود، گاهی به دلیل دسترسی بهتر به خدمات پس از فروش، تأمین قطعات یدکی با قیمت مناسبتر و شناخت بیشتر تعمیرکاران از ساختار فنی این خودروها، در اولویت بالاتری نسبت به خودروهای چینی قرار میگیرند.
خرابیهای مکرر و قطعات یدکی گران
یکی از مشکلاتی که خریداران ایرانی در تجربه استفاده از خودروهای چینی مطرح میکنند، خرابیهای مکرر این خودروهاست. علاوه بر این، شرکتهای مونتاژکننده یا واردکننده خودروهای چینی خدمات پس از فروش مناسبی ارائه نمیدهند و تأمین قطعات یدکی نیز با قیمتهای بالاتر از حد معمول صورت میگیرد.
این موضوع باعث شده تصور غالب میان مردم ایران این باشد که خودروهای چینی تنها برای ۴ یا ۵ سال عملکرد قابل قبولی دارند و پس از آن هزینههای تعمیرات و نگهداری آنها بهمراتب بیشتر از ارزش عملکردشان میشود. به همین دلیل، بسیاری از مردم خرید این نوع خودروها را از منظر اقتصادی مقرونبهصرفه نمیدانند.
البته در این میان برخی جوانان، بهویژه آنهایی که به دنبال خودروهای لوکس با طراحی مدرن و آپشنهای متعدد هستند اما توان مالی خرید خودروهای آلمانی یا ژاپنی را ندارند، به سمت خودروهای چینی کشیده میشوند. آنها حاضرند ریسک کیفیت پایینتر را بپذیرند تا بتوانند ظاهر و امکاناتی در حد خودروهای اروپایی تجربه کنند.
نبرد میان برندها، باورها و بودجهها
یکی از بزرگترین گلایهها، خدمات پس از فروش ضعیف یا گرانقیمت خودروهای چینی است. شرکتهای واردکننده یا مونتاژکننده، گاهی خدمات محدودی ارائه میدهند و قطعات یدکی را با قیمتهایی بهمراتب بالاتر از انتظار مشتریان میفروشند. این موضوع باعث شده تا اعتماد عمومی به برندهای چینی روزبهروز کاهش پیدا کند، هرچند که ظاهر و تبلیغات این برندها روزبهروز پرزرقوبرقتر میشود.
بنابراین ایرانیها اگر بودجه کافی برای خرید خودرو خارجی داشته باشند، ترجیح میدهند به سراغ خودروهای ژاپنی یا کرهای بروند. حتی برخی، خودروهای مونتاژ داخل مثل پژو را با وجود تمام ایرادهایشان، قابلاعتمادتر از مدلهای چینی میدانند. چون در دسترسترند، تعمیرکارها میشناسندشان و خیالت راحتتر است که قطعهاش را در هر خیابانی میتوانی پیدا کنی.
هزینهای که فقط داخل باک نیست
هزینههای خودرو را میتوان بهطور کلی در دو دسته اصلی جای داد: دسته نخست، هزینههای مصرفی است؛ شامل سوختی که هر روز در باک خودرو میسوزد، بیمهای که خیالمان را از اتفاقات پیشبینینشده راحت میکند، تعویض روغن، خرید لاستیک و باتری جدید و انجام سرویسهای دورهای که در واقع مراقبتهایی هستند برای حفظ سلامت خودرو. دسته دوم اما به هزینههای تعمیراتی مربوط میشود، مواردی که معمولاً بیخبر و ناگهانی سر میرسند: خرابیهای فنی، تعویض قطعات، دستمزد تعمیرکاران و خرجهایی که از دل مشکلات غیرمنتظره بیرون میآیند.
برای آنکه بتوان تصویری روشن از این هزینهها داشت، مقایسهای میان سه دسته خودروی دستدوم ایرانی، چینی و ژاپنی انجام شده است. خودروهای ایرانی مانند پژو ۲۰۶ یا سمند، بهواسطه دسترسی آسان به قطعات و تجربه بالای تعمیرکاران در تعمیر آنها، هزینه تعمیرات کمتری دارند هرچند کیفیت ساخت نهچندان بالا باعث میشود خرابیهایشان بیشتر باشد.
خودروهای چینی همچون جک S5 یا چری تیگو 7 اغلب مجهز به آپشنهای فراوان هستند اما قیمت بالای قطعات یدکی و حساسیت بیشتر در بخشهای الکترونیکی، آنها را در زمره پرهزینهترینها از نظر تعمیرات قرار میدهد. از سوی دیگر، خودروهای ژاپنی مانند تویوتا کرولا یا مزدا 3 با وجود قیمت اولیه بالاتر، بهواسطه دوام فوقالعادهای که دارند، کمتر نیاز به تعمیر پیدا میکنند اما هزینه بیمه و سرویس دورهای آنها قابلتوجه است.
ریپ ماشین و ترس و لرز جیب راننده
برآوردهای سالانه نشان میدهد که هزینههای نگهداری خودروی ایرانی بین 20 تا 40 میلیون تومان، خودروی چینی بین ۵۵ تا ۸۵ میلیون تومان و خودروی ژاپنی بین ۴۵ تا ۷۰ میلیون تومان در سال متغیر است. تصمیم نهایی برای خرید، بیتردید به ترجیحات شخصی، اولویتهای مالی و نگاه هر فرد به توازن میان هزینه، کیفیت و امکانات وابسته است.
از طرف دیگر باید توجه داشت که شرکتهای چینی، برخلاف ژاپنیها یا حتی برخی برندهای داخلی، ساختار فنی سازگار با اقلیم و شرایط ایران ندارند. این مسئله باعث میشود که خودروهای چینی بیشتر به ریپ زدن بیفتند و هزینه بالاتری را روی دست مالک خودرو بگذارند.
چرا هنوز بعضیها ماشین چینی میخرند؟
روی دیگر این سکه، نسل جوان است؛ جوانهایی که بهدنبال تفاوت، زیبایی و تجربه رانندگی مدرناند. آنها معمولاً در شبکههای اجتماعی با خودروهای خارجی آشنا میشوند، طراحیهای خاص را میپسندند و آپشنها برایشان جذاباند. از دور که نگاه کنی، خودروهای چینی همین چیزها را دارند؛ ظاهر اروپایی، امکانات روز و قیمت مناسبتر نسبت به برندهای ژاپنی و آلمانی.
بهطور کلی میتوان گفت نگاه جامعه ایران به خودروهای چینی با نوعی محافظهکاری اقتصادی گره خورده است. خانوادهها ترجیح میدهند سرمایه خود را روی گزینهای صرف کنند که سالها برایشان کار کند، کمتر خراب شود و هزینههای جانبی نداشته باشد. آنها باور دارند که خودرویی مثل سمند با تمام ضعفهایش، از نظر اقتصادی مقرونبهصرفهتر است تا خودروی چینی با ظاهر فریبنده و دردسرهای تعمیراتی.
در چنین فضایی، برندهای چینی اگر بخواهند جایگاهی در دل مردم ایران پیدا کنند، باید فراتر از تبلیغات حرکت کنند: کیفیت ساخت را افزایش دهند، خدمات پس از فروش خود را توسعه دهند و اعتماد از دسترفته را بازسازی کنند.
بیاعتمادی ریشهدار به محصولات چینی
بیاعتمادی عمومی به برندهای چینی ریشهدار است آن هم نه فقط به خاطر کیفیت فنی پایین، بلکه به دلیل تجربههای تلخ و نبود پشتیبانی مناسب. این اعتماد از دست رفته اما لزوماً غیرقابل بازسازی نیست. اگر شرکتها بتوانند خدمات خود را بهبود دهند، شفافتر عمل کنند و واقعاً به نیازهای مصرفکننده ایرانی گوش دهند، شاید در سالهای آینده شاهد تغییر این نگاه باشیم.
درواقع باید توجه داشت که بیشتر خانوادههای ایرانی نگاه اقتصادی دقیقی به خرید خودرو دارند. آنها فقط قیمت اولیه خودرو را نمیسنجند، بلکه به دوام، تأمین قطعات، هزینه تعمیر و امکان فروش مجدد هم توجه میکنند. در این میان، خودروهای داخلی با تمام ضعفهایشان هنوز در دسترسترند. بعضی قطعهها در بازار فراواناند و تعمیرکارهای محلی هم با ساختار این خودروها آشنا هستند و موقع فروش هم به قول معروف، نقد نقد هستند.
بازی ادامه دارد، قربانی همچنان مردماند
خودروهای چینی امروز نه بهخاطر کیفیت و اعتماد، بلکه بهدلیل نبود گزینه بهتر در خیابانهای ایران جولان میدهند. پشت آن ظاهر پرزرقوبرق، حقیقتی تلخ پنهان شده است. خودرویی که هنوز اقلیم ایران را نمیشناسد، خدمات پس از فروش ندارد، قطعاتش کمیاب و گران است و عمر مفیدش از عمر مفید خودروهای عادی جهانی هم پایین تر است.
اما چرا چنین خودرویی باید در کشوری که مردمش با کوچکترین نوسان اقتصادی کمر خم میکنند، اینگونه جا باز کند؟ پاسخ، در چرخهای بیمار از مونتاژ و سودجویی نهفته است؛ چرخهای که سالهاست نه به مشتری ایرانی، بلکه به جیبهای خاص وفادار مانده است. شرکتهایی مانند ایرانخودرو، سایپا، گروه عظام، با تکیه بر انحصار، تعرفه و رانت ساختاری، نهتنها عرصه را بر ورود برندهای واقعی جهانی بستهاند، بلکه خود نیز در قامت تولیدکننده واقعی ظاهر نشدهاند.
داستان نفوذ خودروهای چینی دیگر به مرحلهای فراتر از «تجربه» رسیده است. سال ۱۴۰۲، بیش از ۱۰۰ هزار دستگاه خودروی چینی از جمله بیش از ۱۴.۷۳۰ دستگاه آریزو 5 توسط شرکتهایی مانند مدیران خودرو، کرمان موتور، بهمنموتور، کروز خودرو و پارسخودرو در کشور مونتاژ شد. البته حضور چینیها تنها محدود به تولید داخلی نبوده و برخی برندها مانند چانگان، زوتیه و دانگفنگ نیز از طریق مسیر واردات راهی بازار کشور شدهاند. ارقامی که نشان میدهد خودروهای چینی بازاری ساختهاند که در آن کیفیت، دوام و خدمات جای خود را به ظاهر و تبلیغات داده است.
وقتی هزاران دستگاه از خودروهای ناشناس چینی که حتی در چین هم دیگر محبوب نیستند، یا مدلهای باکیفیت آنها در چین و دیگر کشورها استفاده میشود، در ایران تولید میشوند، باید پرسید کدام تصمیمگیر، با کدام منطق فنی و اقتصادی، اجازه داده است که این زنجیره ناپایدار ادامه یابد؟ این سوال نه از مردم، که از سازندگان سیاست و رانت است.
آنچه امروز در خیابان میبینیم، نتیجه سالها فریب ساختاری است؛ خودرویی که چینیست اما در اصل محصول مستقیم سیاستهاییست که چشم بر کیفیت بستهاند و گوش به هشدارهای مردم نمیدهند. باید پرسید چه کسانی از این معامله ناعادلانه سود میبرند و تا کی قرار است جان، مال و اعتماد مردم قربانی خودروهایی شود که تنها هنرشان، داشتن نمایشگر بزرگ و فرمان چرمی است؟