رفیقکشی در دورهمی شبانه

متهم به خاطر اختلافات ملکی، دوست خود را با اسلحه کشت و در دادگاه ابراز ندامت کرد
هفت صبح| اوایل دی ماه سال ۱۴۰۱ زن جوانی با مراجعه به پلیس شهرستان ملارد مفقود شدن ناگهانی برادر جوان خود به نام شاهین را اعلام کرد و گفت: «من خارج از ایران زندگی میکنم اما با این حال هر روز با برادرم در ارتباط بودیم.من و شاهین با اینکه از هم دور بودیم اما همیشه ارتباط نزدیک و عمیقی داشتیم تا جایی که او من را در جریان ریز جزئیات معاملات کاری خود نیز قرار میداد و میدانستم روزهایش را چطور شب میکند چون لااقل روزی یک بار تماس تصویری داشتیم.»
این زن ادامه داد:«از هفته قبل ناگهان تماسهای من از سوی برادرم بیجواب ماند. اینقدر نگرانش بودم که هر طور بود به ایران سفر کردم اما او در خانهاش نبود و دوستانش نیز میگفتند از شاهین بیخبرند. من مطمئنم بلایی سر شاهین آمده چون امکان نداشت ناگهان غیبش بزند.»
کشف جسد
در حالی که تحقیقات کارآگاهان برای یافتن ردی از شاهین آغاز شده بود، خواهر او بار دیگر با ماموران پلیس تماس گرفت و این بار ادعای هولناکی مطرح کرد.او خبر از کشف جسد برادرش در چاه عمیقی در یک باغ واقع در ملارد داد.با این خبر خیلی سریع کارآگاهان پلیس آگاهی و همچنین تیم جنایی به همراه تیم بررسی صحنه جرم راهی باغ محل کشف جسد شدند.
زن جوان با حالتی آشفته در حالی که رنگ صورتش مثل گچ سفید شده بود گوشهای از باغ نشسته بود.او به شدت شوکه شده و وحشت زده بود طوری که انگار باور نمیکرد جسد برادرش را در آن وضعیت دیده باشد.هر چند صحبت کردن برایش سخت بود اما با کلمات بریده بریده و در حالی که دست و پایش به وضوح میلرزید برای مأموران توضیح داد:
«وقتی به ایران آمدم متوجه شدم که اسناد برادرم و همچنین مبلغ ۶۰ هزار یورو از پس انداز او که در گاو صندوق گذاشته بود سرجایش نیست اما اثری از شکستگی قفل در خانه و ورود سارق نبود. برای همین فکر کردم به باغ برادرم سر بزنم تا شاید ردی از او پیدا کنم. فکر میکردم گم شدن برادرم و اسناد به هم مرتبط است و تنها جایی که برادرم به جز خانهاش سکونت داشت همین باغ بود.»
زن جوان ادامه داد: «وقتی وارد باغ شدم خیلی چیزها به نظرم عجیب آمد.در ورودی هال باز بود و مقداری ظرف شسته نشده در سینک بود.امکان نداشت برادرم آنجا را با آن وضع رها کند. برای همین مطمئن شدم آخرین بار آنجا بوده است. داشتم دور تا دور باغ دنبال رد و نشانی میگشتم که چشمم به یک چاه عمیق افتاد. ناگهان بوی تعفن از چاه به مشامم رسید. همان موقع تصمیم گرفتم از دو کارگر برای وارسی چاه کمک بگیرم.»
این زن ادامه داد:«وقتی کارگران قبول کردند در ازای دستمزد وارد چاه شوند به من گفتند جسدی برهنه در چاه است.از آنها خواستم جسد را بالا بیاورند که دیدم جسد شاهین است.»
دستگیری عامل جنایت
تحقیقات جنایی برای روشن شدن راز جنایت کلید خورد و جسد شاهین که با شلیک گلوله کلت کمری از پا درآمده بود با دستور بازپرس جنایی به سردخانه پزشکی قانونی منتقل شد. در ادامه خواهر شاهین به ماموران گفت:«برادرم با یکی از دوستانش به نام وحید بنگاه معاملات مسکن داشتند. این اواخر آنها با هم به اختلاف حساب برخورده بودند و شاهین بابت این موضوع خیلی پریشان و به هم ریخته بود. هر روز برایم تعریف میکرد که با وحید بحث و جدل دارند. تنها کسی که برادرم این اواخر با او درگیری داشت وحید بود.»
با اطلاعاتی که خواهر شاهین در اختیار ماموران قرار داد، وحید تحت تحقیقات و بازجویی قرار گرفت.او در ابتدا سعی میکرد وانمود کند که از جریان قتل شاهین بیخبر است اما بالاخره وقتی با ضد و نقیض گوییهایش در بنبست اطلاعاتی ماموران جنایی گرفتار شد به ناچار لب به اعتراف گشود و پرده از راز جنایت هولناک خود برداشت.
وحید اقرار کرد در جریان اختلاف حساب با شاهین او را با شلیک گلوله کلت کمری از پا درآورده است و با این اعتراف صریح پرونده در جریان روال قضائی قرار گرفت و متهم صحنه جرم را نیز بازسازی کرد. با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست رسیدگی به پرونده در شعبه سیزدهم دادگاه کیفری یک استان تهران ادامه پیدا کرد و متهم پای میز محاکمه از خود دفاع کرد.
همچنین در حالی که اعتراف کرده بود با همدستی یکی از دوستانش جسد را داخل چاه انداخته بود، دوست او نیز به اتهام معاونت در قتل محاکمه شد.
در دادگاه
در ابتدای جلسه رسیدگی، خواهر شاهین به عنوان تنها ولی دم پرونده تقاضای قصاص متهم را کرد و گفت:«به هیچ وجه از قصاص قاتل برادرم گذشت نمیکنم.» سپس وحید در جایگاه دفاع قرار گرفت و گفت: «چند سالی بود که با شاهین شریک بودیم اما این اواخر با هم اختلاف حساب داشتیم. برای همین بارها با هم بحث کرده بودیم و افکار هر دوی ما درگیر بود.
شب حادثه قرار بود باز هم بر سر همین مسائل صحبت کنیم.شاهین از من خواست چند ساعتی مهمان باغش باشم تا در فرصت مناسب موضوع را حل و فصل کنیم.من هم همراه دوست مشترکم با شاهین به باغ رفتم.وقتی دوباره بحثمان بالا گرفت ناگهان عصبانی شدم و کلت کمری را که همراهم بود از داخل کتم بیرون کشیدم و به سر شاهین شلیک کردم.
وقتی شاهین خونین روی زمین افتاد وحشت کردم و سعی کردم لباسها و وسایل خونین را از بین ببرم.بعد از دوستم خواستم کمکم کند که جسد را در چاه بیندازیم تا راز جنایت فاش نشود.همه چیز در چند ثانیه رخ داد و من بدون فکر کردن چنین کاری کردم که حالا عواقب آن دامنگیر من شده است.
من خیلی پشیمانم و از خواهر شاهین میخواهم به خاطر دو کودک خردسالم من را ببخشد. من پول و رفاه و خانواده داشتم اما حالا انگ پدر قاتل به من خورده و آبرو و آینده بچههایم به خطر افتاده است.تقاصا دارم من را ببخشید.»
در این قسمت از صحبتهای متهم، خواهر شاهین گفت: «متهمان وقتی برادرم را کشتند کلید خانه او را برداشتند و سراغ گاوصندوق او رفتند. مقدار زیادی اسناد و یوروهای او را سرقت کردند. من دوندگی و زحمت زیادی برای گرفتن المثنی اسناد انجام دادم. بعد که المثنی گرفتم در حالی که دو سال از قتل میگذشت تازه اسناد را آوردند و گفتند در گاوصندوق بنگاه بود.الان هم پولها را نمیخواهم.
این دو نفر بدن برهنه برادر من را روی زمین کشیدند و ته چاه انداختند.از زمانی که با صحنه کشف جسد برادرم در آن حال مواجه شدم حال و روز خوبی ندارم.سه سال است زندگی ندارم و روزگارم متلاشی شده است.دیگر هیچ چیز حتی پولهای شاهین برایم مهم نیست.فقط میخواهم قاتل برادرم قصاص شود.میدانم که با مرگ قاتل، برادرم زنده نمیشود اما این آدم همه زندگی من را از بین برده است.»
وقتی نوبت به متهم ردیف دوم رسید او در دفاع از خود گفت: «اتهامم را قبول ندارم. شاهین شب حادثه، من و وحید را دعوت کرده بود و من فقط میدانستم که قرار است به یک مهمانی دورهمی بروم و از هیچ چیز خبر نداشتم.قرار بر وقوع قتل نبود و برنامه ما فقط یک دورهمی ساده بود.اما یکدفعه بحث بین شاهین و وحید بالا گرفت و وحید یکدفعه اسلحه کشید.من مبهوت مانده بودم و انگار در عمل انجام شده قرار گرفتم.»
با پایان دفاعیات متهمان قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.رای صادر شده بعد از تایید از سوی قضات دیوانعالی کشور به مرحله اجرا خواهد رسید.