افشای رابطه سیاه و جنایت عشقی مرد کافهدار
صاحبمغازه شوهر زنی را که عاشقش شده بود به قتل رساند
هفت صبح| صاحبکافه که بهدنبال عشق به یکی از مشتریهایش شوهر وی را کشته و جسدش را به آتش کشیده بود، پای میز محاکمه مدعی شد در دفاع از جانش چاقو کشیده است. رسیدگی به این پرونده از26 آذر ماه سال ۱۴۰۱ آغاز شد.
مردی به پلیس آگاهی رفت و از ناپدیدشدن پسر ۳۹ سالهاش به نام شاهین خبر داد و گفت: پسرم و همسرش سالهاست در خانهشان در ولنجک زندگی میکنند. اما پسرم بهطرز مرموزی ناپدید شده و عروسم مدعی است به محل کار رفته و دیگر باز نگشته است. من نگران او هستم. با این شکایت تلاش برای افشای راز ناپدیدشدن مرد جوان آغاز شد و ماموران با بررسیهای پلیسی به اختلافهای دنبالهدار شاهین و همسرش الناز پی بردند.
افشای رابطه سیاه
وقتی بررسی فهرست ریز مکالمات تلفنی زن جوان از رابطه پنهانی او با پسری به نام ایمان پرده برداشت، فرضیه جنایت به خاطر عشق ممنوع قوت گرفت و ماموران به ردیابی ایمان پرداختند. اما ردی از پسر جوان به دست نیامد. الناز در بازجوییها گفت: از همان ابتدای زندگی مشترک با شاهین اختلاف داشتم. به همین خاطر مدتی قبل با ایمان که صاحب یک کافیشاپ بود و در آن کار میکرد آشنا شدم. ما کمکم به یکدیگر علاقمند شدیم. اما شوهرم به این رابطه پنهانی پی برد. به همین خاطر آخرینبار در بومهن با ایمان قرار ملاقات گذاشت. شوهرم آن شب از خانه بیرون رفت تا با ایمان صحبت کند و دیگر باز نگشت. من نمیدانم چه بلایی سر شوهرم و ایمان آمده است.
با اطلاعاتی که این زن به پلیس داده بود جسد سوخته شاهین در حاشیه بومهن پیدا شد و درحالیکه چهار ماه از این ماجرا گذشته بود ماموران رد ایمان را یافتند و او را بازداشت کردند.
اعتراف به قتل
ایمان به قتل شوهر زن جوان اعتراف کرد و گفت جسد را با همدستی یکی از همکارانش به نام ناهید که در کافیشاپ کار میکرده به آتش کشیده است، به این ترتیب ناهید نیز بازداشت شد. ایمان به اتهام قتل و مشارکت در آتشزدن جسد، الناز به اتهام معاونت در جنایت و ناهید به اتهام مشارکت در آتشزدن جسد در شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کردند.
در دادگاه
در ابتدای جلسه اولیایدم درخواست قصاص را مطرح کردند. وقتی ایمان روبهروی قضات ایستاد گفت: من سالهاست در کافیشاپ مشغول به کار هستم. الناز از مشتریهای ثابت کافه بود و هر روز به آنجا میآمد. من آنجا با او آشنا شدم. ما پس از مدتی به یکدیگر علاقمند شدیم. اما شوهر او به این رابطه پنهانی پی برد. او آخرین بار با من تماس گرفت و در بومهن با من قرار ملاقات گذاشت.
من سر قرار رفتم تا با او صحبت کنم و بگویم فقط تلفنی با همسرش در ارتباط بودهام. اما او به محض اینکه مرا دید به رویم چاقو کشید و به سمتم حمله کرد. من که ترسیده بودم برای نجات جانم چاقو را از دستش گرفتم و یک ضربه به او زدم. باور کنید قصد کشتن او را نداشتم. اگر چاقو را از او نگرفته بودم خودم در این درگیری کشته میشدم .من دفاع از جانم مرتکب قتل شدم.
او درباره اتهام جنایت بر میت گفت: وقتی متوجه شدم شاهین جان سپرده، ترسیدم. همان موقع با ناهید که در کافه همکارم بود تماس گرفتم و از او خواستم فورا خودش را به بومهن برساند. او اصلا از ماجرای قتل اطلاعی نداشت. وقتی به آنجا رسید و با جسد شاهین روبهرو شد از روی دلسوزی به من کمک کرد. ما با هم جسد را آتش زدیم تا راز قتل پنهان باقی بماند. من بعد از این ماجرا از ترسم فرار کردم و چهار ماه بعد دستگیر شدم.
وقتی الناز روبهروی قضات ایستاد اتهام معاونت در قتل را نپذیرفت. متهم گفت:به خاطر اختلاف با شوهرم دیگر علاقهای به او نداشتم تا اینکه در کافه با ایمان آشنا شدم. اما ارتباط ما تلفنی بود. وقتی شوهرم به این رابطه پی برد با ایمان تماس گرفت و با او قرار ملاقات گذاشت. من اصلا نمیدانستم قرار است با ایمان درگیر شود. من دستی در ماجرای قتل شوهرم نداشتم و اتهام معاونت را قبول ندارم.
سپس ناهید به دفاع ایستاد و گفت: وقتی ایمان با من تماس گرفت بسیار هراسان بود. او از من خواست خودم را به بومهن برسانم. وقتی به آنجا رفتم در عمل انجامشده قرار گرفتم و از سر ناچاری در آتشزدن جسد به ایمان کمک کردم. من پشیمانم و تقاضای بخشش دارم. در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.