ماجرای دفن جسد مرد جوان در انبار علوفه یک دامداری
متهم در دادگاه اتهام قتل را منکر شد و سناریوی تازهای ساخته و پرداخته کرد
هفت صبح| اواسط سال گذشته مرد میانسالی با مراجعه به پلیس پاکدشت مفقود شدن ناگهانی پسر جوان خود را گزارش کرد.این مرد میانسال در اولین گزارش خود گفت:«پسرم مثل همیشه با خودروی خود از خانه خارج شد تا به محل کارش برود اما چند ساعت بعد گوشی موبایلش خاموش شد و هر چه با او تماس میگیریم گوشی را روشن نمیکند.»
این مرد در ادامه گفت:«آنچه ما را نگران کرده این است که پسرم اخیرا با یکی از دوستانش اختلاف مالی پیدا کرده بود.او مبلغی پول به دوستش به نام حسام قرض داده بود اما نمیتوانست بدهی خود را پس بگیرد.این اواخر کار آنها به درگیری کشیده بود و حتی دوست پسرم او را تهدید هم کرده بود.برای همین من فکر میکنم هر چه هست زیر سر حسام باشد چون او تنها کسی بود که با پسرم اختلاف داشت و از همدیگر کینه داشتند.» با این گزارش تحقیقات برای یافتن ردی از پسر جوان به نام مصطفی آغاز شد.
کشف خودروی مقتول
در حالی که تحقیقات ابتدایی برای پیدا کردن ردی از مصطفی نشان میداد که او آخرین بار با رفیق خود به نام حسام تماس داشته، نوک پیکان اتهام به سمت حسام چرخید و با توجه به اظهارات قبلی پدر مصطفی،حسام تحت تحقیقات قرار گرفت.در همین حال خودروی مصطفی در اطراف پاکدشت مقابل یک کارخانه موزاییک سازی کشف شد اما اثری از مصطفی نبود.
اعتراف به قتل رفیق
در ادامه بازجوییها بالاخره حسام لب به اعتراف گشود و پرده از راز جنایت هولناک خود برداشت.او به قتل مصطفی با همدستی دو کارگر افغان دامداری خود اعتراف کرد و همچنین اقرار کرد که جسد مصطفی را در چاهی انداخته که در قسمت انبار علوفه دامداری قرار دارد.
متهم در نخستین اعتراف خود گفت:«مدتی قبل من و مصطفی با همدیگر اختلاف مالی پیدا کردیم.او از من تعدادی سند و مدرک داشت که با حساب اصلیمان جور در نمیآمد اما میخواست مطابق همان از من بابت طلبش پول بگیرد.من هم مجبور شدم برای پس گرفتن این اسناد از مصطفی نقشه قتل او را طراحی و اجرا کنم.»
متهم در ادامه گفت:«برای این کار با دو کارگر افغان دامداریام صحبت کردم و آنها قبول کردند در ازای دریافت نفری هفت و نیم میلیون تومان با من در اجرای نقشه قتل همکاری کنند.به این ترتیب روز حادثه با مصطفی تماس گرفتم و از او خواستم برای صحبت راجع به اختلاف حسابمان به دامداری بیاید.او هم قبول کرد و آمد.بعد مطابق نقشه من و کارگرانم به نامهای فیض و شمس با چوب به او حمله کردیم.ابتدا فیض ضربهای محکم به سر او زد و بعد هم شمس ضربه دیگری وارد کرد.در آخر من هم چند ضربه به سرش زدم.وقتی مطمئن شدیم که او تمام کرده جسدش را به انبار علوفه که در قسمت دیگر دامداری بود منتقل کرده و در آنجا آن را دفن کردیم.»
متهم در مورد انتقال خودروی مصطفی نیز اینطور توضیح داد:«بعد از اینکه جسد مصطفی را دفن کردیم خودروی او را به مقابل یک کارخانه موزاییک سازی منتقل کردم.چون با دو نفر ازصاحبان کارخانه اختلاف و کینه قدیمی داشتم، میخواستم پای آنها در ماجرای مفقود شدن مصطفی گیر بیفتد تا از این طریق از آنها انتقام بگیرم.» با اعتراف صریح متهم به قتل، جسد مصطفی در همان مکانی که او نشانی داده بود کشف شده و با دستور بازپرس به پزشکی قانونی منتقل شد.
در گلوی جسد آثار بریدگی دیده میشد اما علت تامه فوت وارد آمدن ضربه مهلک به سر مقتول عنوان شد. بعد از تکمیل تحقیقات پرونده برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد و متهم پای میز محاکمه رفت.این در حالی است که دو متهم افغان پرونده متواری بوده و هنوز ردی از آنها به دست کارآگاهان پلیس نرسیده است.
در دادگاه
در ابتدای جلسه رسیدگی اولیای دم تقاضای قصاص متهم را مطرح کردند.سپس حسام در جایگاه دفاع قرار گرفت و این بار سناریوی تازهای درباره قتل مطرح کرد و گفت:«من اتهامم را قبول ندارم.قبلا تحت فشار به قتل اعتراف کرده بودم.اما حقیقت این است که روز حادثه من فیض را مقابل دامداری در حال سوار شدن به خودروی مصطفی دیدم.بلافاصله خودروی رفیقم را شناختم از فیض سوال کردم خودروی مصطفی اینجا چه کار میکند که او گفت مصطفی از من خواسته خودرویش را مقابل کارخانه موزاییک سازی ببرم.»
متهم در ادامه گفت:«وقتی دیدم کارگرم میخواهد پشت فرمان خودروی دوستم بنشیند به او گفتم که تو رانندگی بلد نیستی و به این ترتیب خودم پشت فرمان نشستم برای همین هم تصویر من پشت فرمان خودرو به ثبت دوربین مداربسته رسید. اما در واقع از دلیل قتل مصطفی به دست فیض و شمس خبر نداشتم.»قاضی خطاب به متهم گفت:«اما تو جای دقیق جسد را گفته بودی و همچنین پیامکهای ارسالی تو به مصطفی نشان میدهد که به دامداری دعوتش کردی.»
متهم گفت:«من چیزهایی را که حدس میزدم گفتم و پیامک هم هر روز بین من و مصطفی رد و بدل میشد.» سپس نوبت به وکیل فیض رسید که در غیاب متهم فراری از او دفاع کند.وکیل گفت:«ادلهای که نشان دهد موکل من گناهکار است وجود ندارد.»وکیل شمس نیز گفت:«تا زمان دستگیری موکلم دفاعی نداشته و باید ابتدا صحبتهای او را بشنوم.»در پایان جلسه محاکمه قضات برای صدور رای وارد شور شدند.