اعتراف تازه: ماشروم کشیدم و هر دو دوستم را کشتم!
جوان دانشجو که قبلا قتل یکی از دوستانش را گردن گرفته بود به قتل دومین نفر نیز اقرار کرد
روزنامه هفت صبح| پسر جوان که متهم است مدتی قبل در خانه اجارهای واقع در محله جنتآباد دختر 20ساله و پسر21 ساله را که هر دو دانشجوی رشته برنامهنویسی بودند؛ به قتل رسانده است در حالی به اتهام دو فقره قتل عمدی اقرار کرد که پیش از این تنها یک قتل را پذیرفته بود. اولیای دم هر دو مقتول با مراجعه به دادسرای جنایی تهران برای قاتل فرزندشان تقاضای قصاص کردند. یکی از مقتولین اهل کرمانشاه و دیگری اهل ارومیه است.
رسیدگی به این پرونده ظهر روز 23 بهمن ماه امسال در دستور کار امیرحسین علیمردان بازپرس کشیک قتل پایتخت قرار گرفت.به این ترتیب تیم جنایی در صحنه وقوع جنایت حاضر شده و با اجساد غرق در خون قربانیان مواجه شدند که به طرز فجیعی با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بودند.
موضوع قتل را دو دختر جوان دانشجو به پلیس اطلاع داده بودند، به این ترتیب این دو نفر اولین کسانی بودند که هدف تحقیقات جنایی قرار گرفتند.یکی از دخترها در تشریح جزئیات ماجرا به ماموران گفت:«ما 5 دانشجوی برنامهنویسی کامپیوتر بودیم که همگی گیمرهم بودیم. از چند روز قبل این آپارتمان را برای یک هفته اجاره کردیم تا در این مدت آنجا با هم بازی طراحی کنیم. مدت زیادی از آشنایی ما نمیگذشت. ما در یک دانشگاه درس نمیخواندیم و در جریان طراحی بازی با همدیگر آشنا شده بودیم.»
دختر جوان در ادامه گفت:«شب حادثه یکی از بچهها پیشنهاد داد که مخدر ماشروم مصرف کنیم.او میگفت این مخدر جدید است و برای تجربه آن هیجان داشت. ما هم قبول کردیم اما من و دوستم کمتر از بقیه مصرف کردیم.»در حالی که دو دختر دانشجو قبل از وقوع جنایت به خاطر ترس از جمع دوستان خود جدا شده بودند؛ بعد از چند ساعت آنها باز هم به خانه اجارهای بازگشتند و از این اتفاق هولناک با خبر شدند.بنابراین موضوع را به پلیس اطلاع دادند.
در همین حال پیکر نیمه جان پسر جوان که او نیز به شدت مجروح شده بود به بیمارستان منتقل شد و بعد از انجام اقدامات درمانی تحت بازجویی قرار گرفت.متهم در برخورد ابتدایی با بازپرس جنایی به قتل دختر دانشجو به نام محیا اعتراف کرد اما ادعا کرد قتل پسر جوان کار او نبوده و محیا قبل از قتل آن پسر را کشته است. اما در آخرین بازجویی که روز گذشته در شعبه دهم دادسرای جنایی تهران انجام شد متهم به دومین قتل ارتکابی نیز اعتراف کرد.
اولین اعتراف متهم چه بود؟
متهم جوان در برخورد ابتدایی با بازپرس جنایی گفت:«ما میخواستیم بازی طراحی کنیم. بچهها هر کدام یک شهرستان بودند. فقط یکی از دخترها خانهاش در تهران بود.برای همین جایی نداشتیم تا بتوانیم چند روزی کنار هم باشیم و بازیمان را طراحی کنیم.
در شب حادثه ما تصمیم گرفتیم مخدر ماشروم مصرف کنیم. میخواستیم یک بار مصرف این ماده را تجربه کنیم اما من و محیا و رامین در مصرف ماشروم یا همان قارچ سیاه افراط کردیم. ساعتی بعد از مصرف مخدر بود که محیا شروع کرد به خندیدن! بیدلیل و بیوقفه میخندید و خندههایش رامین را عصبی کرده بود. میگفت نخند! انگار محیا توهم دیداری و شنیداری داشت.»
در ادامه بازپرس پرونده به متهم گفت از کجا میفهمیدی توهم دیداری دارد؟مگر او چیزی میگفت که تو را به این نتیجه رساند؟ متهم نیز پاسخ داد:«محیا میگفت صداهایتان عجیب و غریب شده است.در آن لحظات فاز او خوشحالی بود اما من فاز غم داشتم.در حال خودم آهنگ گوش میدادم و دلم میخواست صدای باران در گوشم باشد تا آرامش بگیرم.
هر لحظه اثرات مخدر بدتر میشد.تا حدی که تشخیص واقعیت از توهم برایم سخت شده بود و با مشقت میتوانستم تشخیص دهم وقایعی که رخ میدهد واقعی است یا نه! محیا مدام یک عبارت را تکرار میکرد.مثلا چندین بار پشت سر هم میگفت ساعت چند است؟ رامین هم روی فاز عصبانیت بود و سرش داد میزد و میگفت آرام باش. یکدفعه رامین از اتاق با عصبانیت بیرون آمد و پایش روی عینک محیا رفت.
محیا جیغ کشید و گفت چه کار میکنی؟ درست از زمانی که محیا جیغ کشید حال رامین خیلی بدتر شد. عصبانیتش به حدی زیاد شده بود که دیگر آرام و قرار نگرفت. از همان موقع بود که دو دختر دیگر که با ما بودند ترسیدند. میخواستند بروند اما محیا مانع آنها میشد.میگفت به پلیس چیزی نگویید.محیا دختر خوب و نجیبی بود.به گمانم از ترس آبرویش نمیخواست آنها بیرون بروند.
رامین تلو تلو میخورد و حالت چشمانش عوض شده بود.خیره به نقطهای نامعلوم نگاه میکرد و یکدفعه شروع کرد با عصبانیت لباسهای خود را پاره کرد.فریاد میزد و لباسهایش را میدرید.بعد که عریان شد دخترها خیلی ترسیدند.من دستش را کشیدم و او را به چارچوب در چسباندم.میگفتم چه کار میکنی؟و نامش را به او میگفتم تا شاید هوشیار شود.اما نمیتوانستم زیاد تلاش کنم چون خودم هم چندان هوشیار نبودم.
یکدفعه رامین سمت محیا رفت و میخواست به او تجاوز کند.محیا جیغ میکشید و دو دختر از ترس گریه میکردند.من به زور توانستم رامین را از محیا جدا کنم.وقتی از اتاق بیرون آمدم دو دختر رفته بودند.همان موقع محیا با لگد محکم به شکم رامین ضربهای زد و او از عصبانیت به حالت جنون رسیده بود.شروع کرد به شکستن وسایل.»
متهم در ادامه گفت:«من حالت عرفانی داشتم! احساس میکردیم به مقام خیلی بالا از آگاهی رسیدهام.فکر میکردم همه چیز را در مورد زندگی میدانم.رامین از عصبانیت حتی تلویزیون را برداشت و میخواست به سر محیا بکوبد اما من با خونسردی در آشپزخانه ایستاده بودم.رامین به آشپزخانه آمد و از پشت یخچال یک دسته تی برداشت تا من را هم بزند که من هولش دادم.از عصبانیت نفس نفس زد و به اتاق برگشت.
وقتی رفت من حس کردم اینقدر آگاهیام بالاست که زندگی برایم پست و ناچیز است.من هم مقداری از وسایل داخل کابینت را شکستم تا با خرده شیشهها رگم را بزنم و خودم را از زندگی پست خلاص کنم.چند زخم هم به خودم زدم اما درد داشت.یکدفعه صدایی شنیدم.بیرون رفتم و دیدم شمشیر در دست محیاست.صدایی که شنیدم صدای افتادن رامین بود.دستش قطع شده بود و غرق در خون بود!»
من قاتل هر دو نفر هستم
در حالی که متهم در بازجویی قبلی تنها یک قتل را گردن گرفته و ادعا کرده بود که او فقط دختر جوان را کشته است؛اما بالاخره در بازجویی روز گذشته در شعبه دهم دادسرای جنایی تهران لب به اعتراف گشود و حقیقت را افشا کرد.
او گفت که موضوع تجاوز نیز داستان سرایی خودش بوده و در اعترافات جدید خود گفت:«در خانه اجارهای شمشیری داشتیم که رامین آن را به همراه چند چاقوی طلایی کوچک برای تولد من خریده بود.وقتی تاثیر مخدر ماشروم روی من زیاد شد.یکی از چاقوهای طلایی ریز را از زیر کاناپه برداشتم و در دستم گرفتم اما روی کاناپه نشستم و فقط محیا را نگاه میکردم.
همان موقع بود که رامین هم به شدت عصبانیتر از قبل شده بود و من در نیز حالت توهم گمان میکردم که او قصد ضربه زدن به من را دارد.همین تصورها باعث شد که بیجهت با هم درگیر شدیم. احساس میکنم که در آن لحظات قدرت هر دوی ما زیاد شده بود. به خاطر ضربههایی که رامین به من زد مجروح شدم. وقتی به خودم آمدم که او غرق در خون روی زمین افتاده بود و از دستان خودم هم خون میریخت.»
متهم در ادامه در مورد دومین قتل ارتکابی نیز گفت:«محیا در تمام مدتی که من و رامین با همدیگر درگیر بودیم بیوقفه جیغ میکشید. صدای فریادهای او به حدی روی اعصابم بود که چاقو را در گردنش فرو کردم. اصلا نمیفهمیدم دارم چه کار میکنم فقط به او خیره شده بودم و ضربه میزدم.»
متهم در مورد نوشتن حرف اس انگلیسی که قبل از بیهوش شدنش روی دیوار نوشته بود اینطور توضیح داد:«بعد از اینکه آنها را کشتم چند ضربه هم به خودم زدم.به خاطر زخمهایی که به خودم زدم و به خاطر ضربات رامین خونریزی داشتم. فکر میکردم میمیرم.دیدم محیا روی زمین افتاده و میخواستم قبل از مرگم معذرت خواهی کنم.داشتم روی دیوار مینوشتم «surry»! اما توان نوشتن نداشتم.
تصمیم گرفتم موضوع را به یکی از دوستانمان یعنی همان دختری که از خانه رفته بود بگویم.به اتاق رفتم و روی تخت دراز کشیدم.در پیام نوشتم من یک کاری کردم.اما حتی نتوانستم آن پیام را ارسال کنم و دیگر چیزی یادم نیست.بیهوش شدم و چند روز بعد در بیمارستان به هوش آمدم.»
بنابراین گزارش رسیدگی به این موضوع در حالی در دستور کار بازپرس شعبه دهم دادسرای جنایی تهران قرار دارد که اولیای دم هر دو مقتول با ثبت شکایت خود برای متهم پرونده تقاضای قصاص کردهاند.