دستور قتل پسرخاله به همسر موقت با تصادف عمدی
متهم که قبلا به زیر گرفتن عمدی مقتول با وانت نیسان خود اعتراف کرده بود، در جلسه دادگاه سناریوی تازهای را مطرح کرد.
روزنامه هفت صبح، فاطمه شیخعلیزاده| رسیدگی به پرونده قتل مرد جوان افغان بهنام بشیر از 20 فروردین سال 1401 با اعلام از سوی کادر درمان بیمارستان شهدای پاکدشت در دستور کار تیم جنایی قرار گرفت.
در بررسیهای ابتدایی مشخص شد ساعت 7 صبح روز حادثه، راننده یک خودروی نیسانوانت که پلاک خودرو خود را پوشانده بود، در کمین بشیر ایستاده و زمانیکه او برای مراجعه به محل کارش از خانه خود خارج شد، در برخورد عمدی با او مرگش را رقم زد.
بشیر توسط کسانیکه شاهد تصادف مرگبار بودند، به بیمارستان منتقل شد اما ساعتی بعد جان خود را از دست داد. تحقیقات ابتدایی حکایت از این داشت که قربانی از مدتی قبل با دخترخاله خود بهنام مریم درگیری داشته و دو شب قبل از حادثه، مشاجره آنها بالا گرفته و منجر به فحاشی شده بود.
همچنین مشخص شد که مریم از چند ماه قبل به عقد موقت مردی بهنام هومن اهل و ساکن پاکدشت درآمده که از قضا هومن صاحب یک وانتنیسان آبی بود. به این ترتیب زوج جوان تحت بازجویی قرار گرفتند و هومن در همان برخورد ابتدایی با ماموران پلیس، به زیر گرفتن عمدی بشیر اقرار کرد و گفت: «مریم چند سالی از من بزرگتر است و حدود 8 ماه قبل او را به عقد موقت خود درآوردم.
اما چون او صاحب یک دختر بزرگ است دلش نمیخواست خانوادهاش در مورد ازدواج ما چیزی بدانند. در همین حال پسرخاله مریم از ارتباط ما باخبر شده و برای مریم مشکلاتی ایجاد کرده بود. برای همین مریم به من گفت پسرخالهام را از سر راهمان بردار.
من هم روز حادثه او را زیر گرفتم و سعی کردم با صحنهسازی وانمود کنم که بشیر در جریان تصادف جان سپرده است.» در همین حال مریم ادعای هومن را نپذیرفت و اظهار داشت که دستور قتل پسرخاله خود را صادر نکرده بود. با طی شدن روال قانونی پرونده سرانجام متهمان در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه رفتند.
در دادگاه
در ابتدای جلسه رسیدگی، همسر بشیر بهعنوان قیم دو فرزند خردسال خود در جایگاه ولیدم قرار گرفت و گفت: «شوهرم یک کارگر ساده بود و سرش به زندگیمان گرم بود. من اصلا نمیدانم چرا این دو نفر نقشه قتل او را کشیده و بچههای من را یتیم کردند.
برای همین تقاضای قصاص قاتل شوهرم را دارم.» در این مرحله از رسیدگی هومن به اتهام مباشرت در قتل عمدی در جایگاه دفاع قرار گرفت و بهرغم اعترافات قبلی خود اینبار سناریوی تازهای مطرح کرد و گفت: «من اتهامم را قبول ندارم و قصد زیر گرفتن بشیر را نداشتم.
صبح آن روز در حال رفتن به محل کارم بودم که با راننده یک خودرو مزدا وانت تصادف کردم و آینه خودروی او شکست. راننده عصبانی شد و من را تعقیب میکرد. من هم از ترسم فرار کردم و وارد یک کوچه فرعی شدم که منتهی به کانال آب بود و راه خروج نداشت. که بعدا فهمیدم اتفاقی وارد کوچه بشیر شدهام.
چند دقیقه آنجا منتظر ماندم و میخواستم بروم که یکدفعه بشیر از خانهاش خارج شد و چشمش به من افتاد. چون از قبل با همدیگر مشاجره داشتیم گمان کرد برای دعوا آنجا رفتهام و سنگی برداشت که سمتم پرتاب کند. من هم از ترسم پا به فرار گذاشتم و نمیدانم چه شد که خودرو به او برخورد کرد. من فقط 30 کیلومتر سرعت داشتم و اگر قصد کشتن بشیر را داشتم به او چاقو میزدم.»
بررسی فیلم دوربینهای مداربسته
در این مرحله قاضی گفت: «اما فیلم دوربینهای مداربسته نشان میدهد تو روز قبل از حادثه در نزدیکی خانه بشیر پرسه میزدی. چطور ممکن است با توجه به اختلاف قبلیتان و مراجعه روز قبل از حادثه؛ تصادف تو با مقتول اتفاقی باشد؟»
متهم پاسخ داد: «من در آنجا پرسه نمیزدم. دختر مریم از من خواست او را به خانه خالهاش ببرم و خانه خالهاش در همان کوچه است. برای همین آنجا رفته بودم.» قاضی دلیل اعتراف ابتدایی متهم را پرسید و او ادعا کرد تحت فشار به دروغ اعتراف کرده است.
محاکمه دخترخاله مقتول
در این مرحله از رسیدگی، مریم به اتهام معاونت در قتل عمدی پای میز محاکمه ایستاد و در دفاع از خود گفت: «من اتهامم را قبول ندارم و از هومن نخواسته بودم که پسرخالهام را بکشد.» سپس در تشریح اختلاف خود با بشیر گفت: «مدتی بود که متوجه شده بودم بشیر با همسر سابق من ارتباط دارد و برای مصرف مواد مخدر به خانه فساد شوهرسابقم میرود.
تا اینکه یک روز شوهر سابقم به من چندین پیامک داد و گفت میداند من با مرد جوانی ازدواج کردهام و گفت حرفهای زیادی پشت سر من وجود دارد. من که میدانستم این حرف و حدیثها کار بشیر است با برادر او تماس گرفتم و از او خواستم بشیر را نصیحت کند که به زندگی من کاری نداشته باشد چون من هم برای کسی مزاحمتی نداشتم.
برادر بشیر هم شماره او را به من داد و من با خود بشیر هم تماس گرفتم تا گلایهام را بگویم. اما او به محض اینکه تلفن را جواب داد من را به باد فحش گرفت. من خیلی ناراحت شدم و موضوع را به هومن گفتم اما روز بعد همسر بشیر با من تماس گرفت و از من دلجویی کرد. برای همین کدورت بین ما تمام شد و من دیگر کینهای از پسرخالهام نداشتم.»
متهم ادامه داد: «روز بعد هومن را دیدم و با هم به گردش رفته بودیم که از من خواست سراغ بشیر رفته و با او حرف بزنیم. برای همین با هم مقابل محل کارش رفتیم و او را دیدیم که باز همراه شوهر سابق من عازم خانه فساد شدند. همان روز وقتی به خانه برگشتیم دخترم از هومن خواست او را به خانه خواهر من ببرد که خانه خواهر من در همان کوچه بشیر بود. ما هیچ نقشهای برای قتل نداشتیم.»
قاضی خطاب به متهم گفت: «اگر آن روز قصد داشتید که با بشیر حرف بزنید چرا وقتی داخل کوچهشان شدید، سراغ او نرفتید که صحبت کنید؟» تهم گفت: «آن روز کوچهشان شلوغ بود!» قاضی گفت: «شلوغی کوچه که مانع گفتوگو نمیشود! اما بهنظر میرسد شما برای شناسایی دقیق محل زندگی بشیر آنجا بودید و دقیقا صبح روز بعد هومن او را زیر گرفت.» متهم بار دیگر اتهام خود را انکار کرد و قضات دادگاه با اعلام ختم جلسه دادرسی برای صدور رای وارد شور شدند.