محاکمه تازه عروس و داماد به اتهام قتل رفیق
متهم در دادگاه ادعا کرد که مقتول قصد آزار همسرش را داشته است.
روزنامه هفت صبح، فاطمه شیخ علیزاده| اواسط سال 99 زن جوانی با مراجعه به پلیس آگاهی تهران مفقود شدن ناگهانی همسرش را گزارش کرد و گفت که از یک روز قبل از همسر خود بیخبر است و این در حالی بود که تلفن همراه مرد 47 ساله به نام سهراب هم خاموش شده بود.
به این ترتیب تحقیقات کارآگاهان پلیس آگاهی برای پیدا کردن ردی از سهراب آغاز شد تا اینکه جسد مرد جوانی در حوالی پرند کشف شد و مشخصات ظاهری او با آنچه همسر سهراب اعلام کرده بود مطابقت داشت. خانواده سهراب در سردخانه بالای سر جسد کشف شده حاضر شده و اعلام کردند که جسد متعلق به سهراب است.
با توجه به اینکه وجود دستمالی که دور گلوی سهراب پیچیده شده بود حکایت از خفه شدن او توسط فرد دیگری داشت، پرونده وارد فاز جنایی شد و رسیدگی به موضوع در دستور کار بازپرس جنایی قرار گرفت. جسد با دستور بازپرس جنایی برای انجام کالبدشکافی و تن پیمایی راهی پزشکی قانونی شد و این در حالی بود که آثار ضربه به سر نیز روی جسد مشخص بود.
در اولین قدم از تحقیقات تیم جنایی مشخص شد آخرین فردی که با سهراب تماس داشته یکی از دوستان او به نام مجید بوده است.به این ترتیب مجید تحت تعقیب قرار گرفت اما مشخص شد همزمان با قتل سهراب، مجید به طرز مرموزی ناپدید شده است.همین کافی بود که ظن کارآگاهان پلیس آگاهی و تیم جنایی نسبت به مجید بیشتر شده و ردیابی او وارد فاز تخصصی شد.
سرانجام در حالی که شش ماه از وقوع قتل گذشته بود مجید شناسایی و دستگیر و مشخص شد که در مدت زمان شش ماه که او متواری بوده مراسم عروسیاش را هم برگزار کرده و سر خانه و زندگیاش رفته است.
متهم در همان برخورد ابتدایی با ماموران جنایی اقرار کرد که در جریان اختلاف باسهراب به همراه همسرش او را به قتل رسانده، سپس جسد را در حاشیه شهر پرند رها کرده و از مهلکه گریختهاند.بنابر این همسر مجید نیز بازداشت شد اما از همان ابتدا همدستی در قتل را انکار کرد.با توجه به ادله به دست آمده زن و مرد جوان متهم به مشارکت در قتل سهراب شناخته شده و محکوم به قصاص شدند.
اما رای صادر شده در شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران از سوی قضات دیوانعالی کشور نقض شد و پرونده برای رفع ابهامات و محاکمه مجدد به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران ارجاع شد. متهمان بار دیگر پای میز محاکمه ایستاده و ضمن دفاع از خود به تشریح جزئیات این جنایت پرداختند.
در دادگاه
در ابتدای جلسه رسیدگی اولیای دم تقاضای قصاص هر دو متهم را مطرح کردند.سپس مجید به عنوان متهم ردیف اول در جایگاه حاضر شد و در تشریح ماجرا گفت:«مدتی بود با سهراب دوست شده بودم. او دوست شوهرخواهرم بود و چند بار او را در معاشرت مهمانیها دیده بودم.
کمکم ارتباط ما صمیمی شد تا جایی که حتی سهراب با من از خود شوهرخواهرم هم صمیمیتر شده بود و خیلی وقتها پیش میآمد که با من تماس میگرفت و با هم قرار ملاقات میگذاشتیم. بعد چند ساعتی گپ میزدیم و با اینکه حدود 15سالی از من بزرگتر بود اما از اینکه در کنار هم گل بگوییم و گل بشنویم خیلی لذت میبردیم و به هر دوی ما خوش میگذشت.»
متهم در ادامه گفت:« تا اینکه روز حادثه سهراب خیلی اتفاقی با من تماس گرفت و میخواست حال و احوالم را بپرسد. من هم به تازگی نامزد کرده بودم و اتفاقا همان روز قرار بود که من به همراه نامزدم برای تفریح به پرند برویم. وقتی با سهراب صحبت کردم و فهمید که میخواهیم به تفریح برویم به من گفت که دوست دارد با ما بیاید. من هم به خاطر اطمینانی که به او داشتم گفتم که اشکالی ندارد و با او قرار گذاشتم و سه نفری به تفریح رفتیم.»
متهم همراه خود چادر سفری هم برده بود:«در نزدیکی باغهای حوالی پرند چادر زدیم تا از آبوهوای مطبوع آنجا استفاده کنیم. نزدیک غروب که شد گرسنهمان شده بود و من بیرون از چادر رفتم تا سرک بکشم و ببینم در آن نزدیکی رستورانی چیزی هست یا نه.
داشتم با خودم فکر میکردم که شاید همان حوالی لااقل سوپرمارکت پیدا کنم که بتوانم خوراکی بخرم برای همین کمی از آنجا دور شدم که با صدای فریاد نامزدم به سرعت سمت چادر برگشتم. همان موقع بود که دیدم سهراب در حال آزار رساندن به همسرم است و دیگر نفهمیدم چه کار میکنم.
تمام وجودم پر از خشم شده بود و برای دفاع از همسرم پارهسنگی برداشتم و با آن به سر سهراب زدم. یکدفعه دیدم که او دستش را روی سرش گذاشت و از سرش خون میآمد. بعد بیحال روی زمین افتاد و من دست نامزدم را گرفتم و از آنجا فرار کردیم اما نامزدم در این ماجرا هیچ نقشی نداشت.
او به حدی وحشت کرده بود که نمیتوانست هیچ حرکتی انجام دهد. بعد از آن به همسرم گفتم که باید فورا از محل زندگی قبلی خودم نقل مکان کنم. برای همین خانهام را عوض کردم چون احتمال میدادم که ماموران پلیس درصدد یافتن رد و نشانی از من باشند. حدود یک ماه بعد در حالی که گمان میکردیم آبها از آسیاب افتاده و پلیس نتوانسته رد ما را بزند، مطابق برنامههایی که از قبل داشتیم مراسم ازدواجمان را برگزار کردیم.»
متهم در مقام آخرین دفاع گفت:«وقتی من و نامزدم در حال دور شدن از سهراب بودیم او هنوز نفس میکشید. ما دستمال دور گلوی او نبستیم و اقدامی به خفه کردنش هم نکردیم. نمیدانم چه کسی این کار را کرده است اما من به قتل رساندن سهراب را قبول ندارم. فقط برای دفاع از همسرم ضربهای به سرش زدم که منجر به مرگ او نشد.»
در ادامه جلسه محاکمه همسر مجید به عنوان یکی دیگر از متهمان در دفاع از خود گفت:«من در قتل سهراب هیچ نقشی نداشتم. او قصد آزار و اذیت من را داشت اما همان موقع شوهرم سر رسید و برای اینکه مانع او شود سنگی برداشت و با عصبانیت ضربهای به سر سهراب زد.»
بعد از اتمام دفاعیات متهمان قضات دادگاه برای صدور رای وارد شور شدند.