وفاداری رنگباخته | کاهش محبوبیت محصولات «ساخت آمریکا»

پیوند شهروندان ایالات متحده به محصولات «ساخت آمریکا» در سه سال اخیر ۱۰ واحد کاهش یافته و از ۶۰ به ۵۰درصد رسیده است
هفت صبح| نتایج تازهترین نظرسنجی «کنفرانس بورد» با مشارکت ۳ هزار بزرگسال آمریکایی، تصویری متفاوت از ذهنیت خرید در ایالات متحده ترسیم میکند. تا همین چند سال پیش، کافی بود روی بستهبندی یک کالا عبارت «ساخت آمریکا» نقش بسته باشد تا مشتری با اطمینان بیشتری دوباره به سراغ آن برود.
امروز اما این برچسب بهتنهایی، دیگر تضمینکننده وفاداری مشتری نیست. سهم افرادی که پس از اطلاع از «ساخت داخل» بودن یک محصول تمایل به خرید مجدد دارند، از ۶۰درصد در سال ۲۰۲۲ به ۵۰ درصد در ۲۰۲۵ رسیده است؛ افتی ۱۰ واحدی که تحلیلگران آن را نشانهای از تغییر ژرف در ترجیحات خرید میدانند.
دنیس دالهوف، تحلیلگر ارشد کنفرانس بورد، این تغییر را چنین توصیف میکند: «برچسب کشور سازنده هنوز مهم است اما تأثیرش کمتر شده. مردم بیش از پیش آن را مترادف با قیمت بالاتر میدانند؛ قیمتی که هم از هزینههای تولید داخلی ناشی میشود و هم از تعرفههایی که بر کالاهای وارداتی وضع شده و به شکل غیرمستقیم قیمت محصولات داخلی را هم بالا میبرد.»
البته این تغییر نگرش در خلأ رخ نداده است. فضای اقتصادی امروز آمریکا پر از چالشهای ملموس برای مصرفکنندگان است. دادههای اداره آمار کار نشان میدهد نرخ تورم مصرفکننده در ژوئن ۲۰۲۵ به ۲.۷ درصد رسیده که بالاترین رقم در چهار ماه اخیر است. عامل اصلی این افزایش، رشد قیمت سوخت و تأثیر زنجیرهای تعرفهها بر واردات از چین و اروپا بوده است؛ تعرفههایی که دولت با هدف حمایت از تولید داخلی وضع کرده اما در عمل، بخشی از هزینه را به دوش مصرفکننده نهایی انداخته است.
گزارش تصویری «اکسیوس ویژوالز» کاهش تمایل به خرید از کشورهای مختلف را بهخوبی مستند کرده است: آمریکا از ۶۰ به ۵۰ درصد، ژاپن و بریتانیا از ۲۱ به ۱۶ درصد، آلمان از ۱۷ به ۱۳ درصد، فرانسه از ۱۷ به ۱۲ درصد، مکزیک از ۱۷ به ۱۱ درصد و چین از ۱۲ به ۹ درصد. این افت عمومی نشان میدهد که معیار ملیت محصول در خرید، جای خود را به فاکتورهای عملیتری مانند قیمت نهایی، کیفیت خدمات و پایداری محیطی داده است؛ فاکتورهایی که در بازار جهانی امروز اهمیت مرزها را کمرنگ کردهاند.
وقتی دادهها را بر اساس گروههای سنی بررسی کنیم، داستان جذابتر میشود. بیبیبومرها (افراد بالای ۵۵ سال) که سالها مدافع پرشور «خرید آمریکایی» بودند، بیشترین ریزش را تجربه کردهاند و از ۶۹ به ۴۷ درصد رسیدهاند. برای نسلی که درآمد ثابت یا حقوق بازنشستگی دارد، هر درصد افزایش قیمت به طور مستقیم روی سبد معیشت و سفرهشان اثر میگذارد. در سوی دیگر، نسل زِد و میلنیالها اندکی افزایش تمایل از ۴۹ به ۵۰ درصد نشان دادهاند.
این نسلها که اغلب دغدغه محیط زیست و حمایت از اشتغال محلی دارند، برچسب «ساخت داخل» را در صورتی ارزشمند میدانند که با شواهدی از پایداری و مسئولیت اجتماعی همراه باشد. مطالعات مککینزی و دلویت تأیید میکند که «قیمت» همچنان پادشاه تصمیم خرید است. ۴۳ درصد آمریکاییها آن را معیار شماره یک میدانند و ۲۹ درصد، سیاستهای تعرفهای را عامل گرانی معرفی میکنند. بیش از نیمی از خریداران نیز اذعان دارند که بهخاطر فشار هزینهها به سمت برندهای ارزانتر رفتهاند، حتی اگر آن برندها خارجی باشند.
این روند محدود به ایالات متحده نیست. بر اساس گزارش پیدبلیوسی، در سال ۲۰۲۵ حدود سهچهارم مصرفکنندگان جهان کشور مبدا را مهم میدانند اما اولویت اصلی همچنان قیمت است. در اقتصادهای نوظهور مانند هند و چین، وفاداری به تولید داخلی در حال رشد است، در حالی که در کشورهای توسعهیافتهای مثل آمریکا و اروپا، فشار قیمتی تمایل به محصولات محلی را کاهش داده است.
برای سیاستگذاران و تولیدکنندگان، پیام این تحولات واضح است: دیگر نمیتوان تنها با پررنگ کردن شعار «ساخت آمریکا» سهم بازار گرفت. موفقیت در این میدان یعنی ترکیب ملیت محصول با کیفیت بالا، خدمات پس از فروش مطمئن، قیمت رقابتی و ویژگیهای پایدار. برندهایی که بتوانند این فرمول را پیاده کنند، میتوانند هم وفاداری نسلهای قدیمیتر را احیا کنند و هم نسلهای جوان را به مشتریان ثابت خود تبدیل کنند.
در نهایت، داستان «وفاداری رنگباخته» بیش از آنکه روایتی از شکست یک کمپین ملی باشد، نشانه بلوغ بازار و تغییر انتظارات مصرفکنندگان است. در جهان بههمپیوسته امروز، ملیت دیگر تنها پرچم یک محصول نیست، بلکه یکی از چندین شاخصی است که مشتریان قبل از خرید میسنجند. شاید این همان نقطهای باشد که صنعت آمریکا را به سمت نوآوریهای جدیتر و رقابتیتر سوق دهد.