کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۶۲۰۵۹۲
تاریخ خبر:
کارنامه طالبان در چهارمین سالگرد بازگشت به قدرت

فقر، بحران آب و مهاجرت نخبگان

 فقر، بحران آب و مهاجرت نخبگان

مشروعیت سیاسی در سایه روایت گذشته افغانستان را در بن‌بست توسعه قرار داده است

محسن قزلباش روزنامه نگار

هفت صبح| ‌چهار سال از بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان گذشته است؛ حادثه‌ای که در آگوست ۲۰۲۱ با فروپاشی دولت پیشین و خروج شتاب‌زده نیروهای آمریکایی و ناتو رقم خورد. اکنون در آگوست ۲۰۲۵، ارزیابی این چهار سال نشان می‌دهد که افغانستان در موقعیتی پیچیده و چندلایه قرار دارد؛ از یک‌سو تداوم قدرت طالبان به‌عنوان یک واقعیت سیاسی و اجتماعی و از سوی دیگر بحران‌های عمیق انسانی، سیاسی و اقتصادی که آینده این کشور را در هاله‌ای از ابهام قرار داده است.

 

مشروعیت طالبان؛ از گفتمان مبارزه تا چالش حکمرانی

مهم‌ترین پرسش هر حکومت تازه‌تأسیس، مسئله مشروعیت است. طالبان برای تثبیت موقعیت خود، سه پایه اصلی را در دستور کار قرار داد؛ نخست، «کارکردگرایی»؛ گروه کوشید با برجسته‌سازی تأمین امنیت جانی و کنترل نسبی اوضاع اقتصادی، ناکامی‌های حکومت پیشین را یادآوری کرده و از مردم بخواهد ضعف‌های فعلی را نادیده بگیرند. دوم، «مشروعیت درون‌گروهی»؛ تأکید بر پیروی شرعی از امیر و انسجام درونی سبب شد که طالبان بتواند بدنه نظامی و تشکیلاتی خود را منسجم نگاه دارد.

 

سوم، «گفتمان مبارزه با گذشته»؛ طالبان همچنان از روایت «فساد، وابستگی و بی‌دینی» حکومت پیشین برای توجیه اقتدار خود استفاده می‌کند. با این حال، مشکل اصلی اینجاست که گفتمان مبارزه همواره قدرت بیشتری برای تخریب دارد تا برای ساختن. طالبان امروز در برابر پرسشی جدی قرار گرفته است: آیا می‌تواند مشروعیت خود را فراتر از روایت گذشته و در قالب کارآمدی پایدار و حکمرانی پاسخگو تعریف کند؟ شکاف میان انتظارات جامعه و توانایی‌های حکومت، این مشروعیت را شکننده ساخته است.

 

بحران انسانی و توسعه‌نیافتگی؛ سایه سنگین فقر و مهاجرت

چهار سال پس از تسلط طالبان، افغانستان همچنان درگیر فاجعه انسانی است. نرخ فقر به بالاترین سطوح رسیده و میلیون‌ها نفر برای تأمین نیازهای اولیه وابسته به کمک‌های بین‌المللی هستند. در ابتدا، طالبان با اتکا به کمک‌های نقدی آمریکا، درآمدهای گمرکی و رکود ناشی از فقر، توانست ثبات نسبی اقتصادی ایجاد کند، اما در بلندمدت فقدان سیاست‌گذاری پایدار کشور را با بحران مواجه ساخته است.

 

یکی از نمونه‌های نگران‌کننده، بحران آب است. برداشت بی‌رویه از منابع زیرزمینی و بی‌توجهی به توسعه پایدار، آینده کابل را به سمت خشکی کامل سوق می‌دهد. در حوزه معادن نیز، استفاده شتاب‌زده و غیراصولی از منابع طبیعی به جای آنکه به توسعه اقتصادی منجر شود، بیشتر به تداوم مشروعیت شعاری طالبان خدمت کرده است.

 

پیامد مستقیم این وضعیت، فرار مغزها و نخبگان است. حذف یا مهاجرت متخصصان، ظرفیت حل بحران‌ها را به‌شدت کاهش داده و چرخه‌ای معیوب ایجاد کرده است که از فقر و بحران مهاجرت نخبگان شروع و بعد به ضعف مدیریتی بیشتر و تشدید بحران ختم می‌شود؛ چنین چرخه‌ای افغانستان را در مسیر توسعه‌نیافتگی مزمن قرار داده است.

 

 سیاست خارجی طالبان؛ موازنه منفی و صبر راهبردی

افغانستان همواره صحنه رقابت قدرت‌های خارجی بوده است و طالبان نیز از این قاعده مستثنا نیست. در چهار سال گذشته، طالبان سیاستی مبتنی بر صبر راهبردی و پرهیز از تنش مستقیم در پیش گرفت تا ابتدا قدرت داخلی خود را تثبیت کند. در این راستا، کمترین توجهی به الزامات بین‌المللی از جمله حقوق زنان، تشکیل دولت فراگیر یا تدوین قانون اساسی نداشته است؛ چرا که این موارد را تهدیدی برای انسجام داخلی می‌بیند.

 

در عرصه ژئوپلیتیک نیز طالبان از راهبردی شبیه موازنه منفی بهره برده است. این گروه در سطح منطقه میان رقابت هند و پاکستان دست به مانور زده، در جهان اسلام میان محور ریاض–ابوظبی و آنکارا–دوحه نقش‌آفرینی کرده و در سطح جهانی نیز میان ایالات متحده و چین سیاستی دوگانه و محتاطانه اتخاذ کرده است. چنین رویکردی فرصت مانور کوتاه‌مدت برای طالبان فراهم کرده، اما بی‌توجهی به تعهدات روشن و الزامات بین‌المللی موجب شده چشم‌انداز شناسایی رسمی و سرمایه‌گذاری پایدار خارجی همچنان دور از دسترس بماند.

 

   معمای پایداری؛ چرا طالبان هنوز سرنگون نشده است؟

یکی از پرسش‌های کلیدی از زمان بازگشت طالبان، میزان پایداری حکومت آنها بوده است. اکنون پس از چهار سال، روشن است که برخلاف پیش‌بینی بسیاری از ناظران، طالبان همچنان بر سر قدرت مانده است. تداوم این وضعیت بیش از هر چیز ناشی از سه عامل اصلی است: نخست، سرکوب شدید مخالفان داخلی که هرگونه اعتراض اجتماعی، به‌ویژه جنبش‌های زنان، را در نطفه خاموش کرده است؛ دوم، فقدان آلترناتیو معتبر و گفتمان جایگزین که بتواند روایت طالبان را به چالش بکشد و جامعه را بسیج کند؛ و سوم، بی‌میلی قدرت‌های خارجی برای مداخله دوباره در افغانستان به دلیل تجربه پرهزینه و ناموفق دو دهه گذشته.

 

این مجموعه شرایط باعث شده طالبان بتواند در ظاهر حکومتی پایدار ارائه دهد، اما واقعیت آن است که این پایداری بر پایه سرکوب و خلأ جایگزین شکل گرفته است، نه بر اساس کارآمدی یا رضایت عمومی. چنین وضعیتی بیش از آنکه نشانه ثبات باشد، یادآور آتشی زیر خاکستر است که دیر یا زود ممکن است شعله‌ور شود.

 

چهار سال پس از بازگشت طالبان به قدرت، افغانستان نمونه‌ای از توتالیتاریسم ضعیف در عرصه داخلی، واقع‌گرایی تهاجمی در سیاست خارجی و بوروکراسی محدود در سیاست‌گذاری عمومی را به نمایش می‌گذارد. اگرچه طالبان توانسته است بقای خود را تضمین کند، اما بحران‌های عمیق انسانی و ضعف در حکمرانی پایدار، این بقا را بیش از آنکه نشانه ثبات باشد، به نشانه شکنندگی تبدیل کرده است. آینده افغانستان به توانایی طالبان در عبور از گفتمان گذشته و پذیرش ضرورت‌های یک دولت مدرن بستگی دارد؛ ضرورتی که تاکنون نشانه‌های اندکی از تحقق آن به چشم می‌خورد.


 

 

 

 

تازه‌ترین تحولاتتک نگاریرا اینجا بخوانید.
کدخبر: ۶۲۰۵۹۲
تاریخ خبر:
ارسال نظر