پیوند زدن شقایق به گودرز در آرایشگاه!

از ورود بمبافکنهایb2 آمریکا به منطقه و بمباران حوثیهای یمن تا قدرت موشکی ایران
هفت صبح| اصلا اینطور شروع کنم که یکی از تفریحات هر ماههام رفتن به آرایشگاه برای اصلاح مو و شنیدن بحثهای برادران آرایشگر یعنی رامین و آرمان است. رامین برادر بزرگتر است و آرمان برادر کوچکتر. اولی طرفدار متعصب استقلال و دومی یک پرسپولیسی دوآتیشه است. نکته مهم، تلویزیون بالای سر این دو عزیز آرایشگر است. تقریبا هیچ سریال و فوتبالی را از دست نمیدهند. یعنی تمام سریالهای شبکه آیفیلم و فوتبالهای پخش زنده لیگبرتر از شبکه سه و شبکه ورزش غیرممکن است از زیر نگاه نقادانه این دو بزرگوار در برود.
علاوه بر بحثهای فرهنگی و ورزشی و تحلیل سریالها و نقد فوتبال، دستی هم بر آتش سیاست دارند؛ طوری که مثلا در مذمت برجام میتوانند ساعتها سخنرانی و تحلیل ارائه بدهند. راستی یک برادر تهتغاری هم دارند که او هم در مغازه بغلیشان بنگاه املاک دارد که هرازگاهی اگر سرش خلوت باشد، سری به این دو برادر بزرگتر از خودش میزند و پای معاملات مسکن و ساخت و ساز و... را هم به میان میکشد که این خود حدیث مفصلی است.
برگردیم به رامین و آرمان؛ همین که نشستم روی صندلی و پیشبند را دور گردنم بست، بحث را اینگونه باز کرد که «مرتضی راستی چی میشه نتیجه مذاکرات؟» همین لحظه بود که رامین این سوال را روی هوا زد و شروع کرد به ارائه تحلیل و پیشبینی قاطعانه از نتیجه مذاکرات. از هر دری سخن میگفت و فکت میآورد؛ از سیاستهای دوره پیشین ریاستجمهوری ترامپ تا دوره جدید تحلیل ارائه داد و از تغییر رویکرد او در خاورمیانه سخن گفت؛ از ورود بمبافکنهایb2 آمریکا به منطقه گفت و بمباران حوثیهای یمن؛ از قدرت موشکی ایران میگفت و عظمت ناوهای جنگی آمریکا؛ یکی به نعل میزد و یکی به میخ؛ گیج شده بودم...
این وسط به یکی دو تا تلفن هم جواب داد و همزمان که داشت از نتیجه مذاکرات و اثرات آن بر قیمت دلار و مسکن میگفت، یکی دو گونی برنج شمال هم به مشتری بخت برگشته زیر دستش فروخت. رامین که به هیچ کس مجالی برای ارائه نظر نمیداد، همینطور به گمانهزنیهای خود ادامه داد و سرنوشت مذاکرات را هم پیشبینی کرد که بماند... در این لحظه تلویزیون شروع به بازپخش قسمت آخر سریال پایتخت کرد؛ اینبار آرمان شروع به تعریف از این سریال کرد ولی گفت که قسمت آخر را ندیده و پرسید «شهاب سنگو فروختن؟»
رامین اینجا هم فرصت را غنیمت شمرد و قسمت آخر را برای آرمان اسپویل کرد و با تعریف هر سکانسی از بازی نقی یا بهتاش، صدای بلند خندههایش آرایشگاه را برداشته بود. بعد هم بازی تکتک بازیگران را نقد کرد که اکثرا مثبت بود ولی قسمت آخر زیاد به دلش ننشست و گفت هندیبازی بود و غیرواقعی که نقی و ارسطو از خیر 50میلیارد تومان بگذرند! شانسی که آوردم این بود در آن لحظه هنوز بازیهای لیگبرتر شروع نشده بود وگرنه مجبور به شنیدن تحلیل بازیهای هفته بیست و هفتم هم میشدیم.
ولی در جواب یکی از رفقای پرسپولیسیاش با اشاره به تساوی استقلال مقابل گلگهر که به طعنه به او گفت «رامین به لیگ یک سقوط نکنید»؛ شروع کرد به انتقاد از بازیکنان استقلال و متهم کردن آنها به بیغیرتی و... خب در اینجا بعد از 40 دقیقه شنیدن تحلیلهای سیاسی و فرهنگی و ورزشی کار اصلاح سرم تمام شد و این میزگرد(!) را ترک کردم. تا تحلیلی دیگر خدا نگهدار...