کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۷۵۶۲۰
تاریخ خبر:

باشگاه مشتزنی| مواجهه عریان با «بی پولی»

باشگاه مشتزنی| مواجهه عریان با «بی پولی»

دردهای دانشجویی همه با درد بی‌پولی قوام می‌گیرد و بزرگ می‌شود و رنجش از لبه تیز وارد قلب می‌شود

هفت صبح| یک:‌یک جایی از زندگی آدمی هست که می‌تواند تمام احساسات جهان را سر راهت قرار دهد،حس عشق‌های به دست آمده تا عشق‌های عریان نشده،احساس دوستی و خیانت و شرم و غرور، احساس زیبایی و زشتی و …اما این میان این همه اوهام یک چیزی در آن روزها واقعی است و آن هم مواجهه عریان با «بی پولی» است.دردهای دانشجویی همه با درد بی‌پولی قوام می‌گیرد و بزرگ می‌شود و رنجش از لبه تیز وارد قلب می‌شود.

 

آدم دانشجو خرج‌های تازه‌ای پیدا می کند که خیلی‌هایشان دیگر برای خانواده قابل توجیه نیست،زندگی یک دبیرستانی با دانشجو زمین تا آسمان فرق دارد،خیلی بیشتر از فرق آدمی که یکسال بزرگ‌تر شده.خرج‌های یک پسر دبیرستانی کامل شده خرج‌های یک کودک است و مخارج یک دانشجو پیش طرح مخارج یک پدر خانواده!! همه چیز در یکسال تغییر می‌کند و آدم یکباره می‌فهمد چقدر «کم پول» است.به جر موارد خاص اغلب دانشجوها در رجنسن موقعیتی قرار گرفته‌اند و «کار دانشجویی» اصلا از چنین تمنایی به وجود آمده.

 

دو: من پایم را که در دانشگاه گذاشتم فهمیدم جزو آن اغلب دانشجوهایی هستم که باید دنبال کسب درآمدی برود وگرنه نکبت زندگی بدون پول دانشجویی خیلی زود مغزم را می‌خورد و شاید همین دوره لیسانس را هم به اتمام نرسانم.

 

من با آن طبع بدغذا در همان روزهای اول فهمیدم که آن چنان نمی‌توان به غذاهای سلف ارتباط برقرار کند و جیب تهی و بی‌مقدارم هم اجازه هم آغوشی هر روزه با رستوران را نمی‌دهد و خوابگاه هم که اساسا محل پخت و پز تک نفره نیست و زیاده روی در ساندویچ اصغر کثیف هم که جلوتر از پول جانمان را به خطر می‌اندازد.

 

همین بی پولی باعث شد که به فکر کار کردن بیفتم و تدریس خصوصی اولین گزینه پیش رویم بود.باورم نمی‌شد قضیه طوری پیش رود که تدریس در متن و دانشگاه در حاشیه قرار بگیرد اما شد، پسرک دانشجویی که به عشق رشته‌های مهندسی وارد دانشگاه شده بود حالا فهمیده بود که تدریس را بهتر از هر کاری در جهان بلد است و دوست دارد.

 

شاید اگر آن روزها غذای دانشگاه خوشمزه‌تر بود، شاید اگر تمنای خروج از خوابگاه و نزدیک در خانه دانشجویی نبود، شاید اگر دانشگاه در شهر محل زندگی خودمان بود من هیچ وقت این مقدار بی‌پول نمی‌شدم که عصر یک روز پاییزی بروم دم در یک موسسه کنکوری و بگویم که «اینجا معلم یا مشاور لازم ندارید؟!» و نتیجه آن روز بشود کسی که حالا مدرک مهندسی دارد اما همه او را معلم و استاد دانشگاه می‌شناسند و کسی اصلا نمی‌داند ابتدای مسیر تحصیلش قرار چیز دیگری بوده.

بی پولی خیلی چیزها را می‌دهد. خیلی چیزها را...

 

کدخبر: ۵۷۵۶۲۰
تاریخ خبر:
ارسال نظر