روزنامه خوانی در شصت سال پیش- ۵۶ | چه بخت سیاهی داشتی سلطان
جنایت تکاندهنده در مشهد؛ با مشورت خودش، او را کشتم!
هفت صبح| 21 مردادماه 1343. صفحه اول روزنامه عکس کوچکی از دختری 13 ساله به نام جمیله سروری کار شده که به عنوان اولین ورزشکار زن ایران در المپیک شرکت میکند. در مطلب نوشته شده که این دختر سیزده ساله با حرکات شگفتانگیزش حتما در المپیک جلب نظر خواهد کرد.
خب میدانیم که خانم سروری با13سال و ۲۲۶ روز، جوانترین ژیمناست حاضر در المپیک توکیو بود و بین ۸۳ نفری که همگی از او بزرگتر بودند، در رده هشتاد و دوم قرار گرفت... جمیله سروری در سالهای پس از انقلاب مدتها نایب رئیس فدراسیون ژیمناستیک بود و خیلی تلاش کرد تا لباس ژیمناستهای دختر برای حضور در رقابتهای جهانی تایید شود که خب موفق نشده بود .
یک آگهی در صفحه 5 کار شده که درآن آمده شب همین جمعه در سالن نپتون در متل قو، الهه و گوگوش (14 ساله) و عارف (22 ساله) اجرای برنامه خواهند داشت. یک پسر ایرانی خودش را شبیه الویس پریسلی کرده و در خیابان شاهآباد تهران مزاحم دختران شده بود که پلیس این الویس وطنی را دستگیر کرده است.
22 مرداد 1343. صفحه اول عکسی است از بازی فوتبال بین تیم ملی ایران و منتخب جمهوری روسیه که در شرح عکس نوشته شده که مهاجمان جوان و بیتجربه ایران فرصتهای فراوانی را از دست دادند. تیم ملی بدون مهاجمانی مثل بهزادی و شیرزادگان و برمکی به این اردوی تدارکاتی رفته است. عکسی از دانشآموز کلاس سوم معزالدین تقیزاده کار شده که از قرار شاگرد اول کلاسش بوده. اسم ایشان را سرچ کردیم و دیدیم که در حال حاضر عضو اتاق بازرگانی و عضو هیات مدیره چند شرکت هستند. خدا حفظشان کند.
اردوی تیمهای اعزامی به المپیک هم در جریان است و خبرنگار کیهان گزارشی کار کرده و برنامه روزانه این ورزشکاران را اینگونه برای خوانندگان افشا کرده است:1- تمرین به اندازه کافی 2- تغذیه به اندازه کافی و 3- استراحت به اندازه کافی! عکسی هم کار شده که محمدعلی صنعتکاران قهرمان کشتی در حال بازی فوتبال با بقیه کشتیگیرهاست و در تصویر اکبر حیدری در حال تعقیب اوست. یک گروه مشترک کوهنوردی آلمانی و ایرانی (امیرعلای و شبستری و مفیدی و امین نیا) برای اولین بار توانستهاند از دیوار مخوف علم کوه صعود کنند.
خبرنگار کیهان کنار دست یک راننده تاکسی نشسته و با او در خیابانهای ایرج، روزولت، شاهرضا، ویلا و حافظ به دنبال مسافر بوده است. راننده گفته که 12 هزار تاکسی در این شهر است که بعضی از آنها با دو سه تا راننده 24 ساعته در حال کار هستند و مردم هم که وضع مالیشان خوب نیست و موجب شده تا مسافر در شهر کمیاب شود!
اما جنایت تکان دهنده در مشهد. سلطان دختر یک مرد بخاری ساز به نام محمود عرفانیان، از شوهرش جدا میشود و به خانه پدریاش میآید. او که مشکل ریوی داشته شبها مدام سرفه میکرده و از قرار موجب بیخوابی اهالی خانه میشده و محمود عرفانیان هم گفته که پولی برای درمان بیماری دخترش ندارد. در نتیجه در یک دیالوگ مهیب که توسط محمود عرفانیان برای پلیس نقل شده، او و دخترش به این تفاهم میرسند که پدر به زندگی دخترش پایان دهد.
پس او را لای فرش میپیچد و روی آن مینشیند و دختر خفه میشود. پیرمرد بعد به همسرش میگوید که سلطان را خفه کردم و راحتش کردم. اگر حرفی بزنی تو را هم خواهم کشت. در غسالخانه، زن غسال از دیدن جای کبودی و سیاهی روی صورت سلطان و جای خراش، از شستن متوفی خودداری میکند اما عرفانیان پولی به او می دهد و ماجرا را حل میکند و جسد خاک میشود تا این که بالاخره یک نامه ناشناس به پلیس راز این قتل را بر ملا میکند و پدر در دفاع خود میگوید با مشورت خودش، او را کشتم.
در برنامههای موسیقی و آواز رادیو هم نامهایی مثل تاج و شمس و پرتو و پروین و هما و آذر در طول روز به چشم میخورند و همین طور سخنرانی آقای راشد.