قصه های گمشده - ۴۳| قصه قطعی برق سالهای ۵۵ و ۵۶
در مرز تمدن بزرگ، پایتخت کشور ما هنوز خاموشی برق داشته باشد واقعاً ننگ است، واقعاً ننگ است...
هفت صبح| من شیفته پیدا کردن آن مسائلی از جامعه ایرانی هستم که همچون موجودی سخت پوست در گذر از سالها و حکومتها و تدبیرها به حیات خود ادامه میدهند. پس بیایید این داستان خاموشیهای برق سال 55 و 56 را با هم مرور کنیم:
1-هادی خرسندی در تابستان 1356 این متن طنزآمیز را درباره خاموشیهای برق زنجیرهای نوشت. مقالهای با عنوان «باید در تاریکی بنشینیم و افتخار کنیم.» در این مقاله، نویسنده با کنایه به تشکیل «ستاد خاموشی» به سرپرستی چند تن از وزرا، هدف از تشکیل این ستاد را برنامهریزی برای خاموشی و توزیع عادلانه تاریکی میداند. او همچنین اشاره میکند که تشکیل چنین ستادی مایه غرور و مباهات است، زیرا اصولاً «در سالهای اخیر درست کردن هرگونه ستاد همیشه مورد توجه مسئولان امور بوده است و در هر موقعیتی حتی در سختترین شرایط از ستاد غافل نبودهاند: ستاد انتخاباتی، ستاد مبارزه با گران فروشی، ستاد کنکور، ستاد خبری و...» نویسنده در بخش پایانی مقاله بیان میکند که از این پس باید منتظر تشکیل «انجمن خاموشی، اتاق خاموشی و کمیته حمایت از روشن کننده» باشیم.
2- مسعود بهنود در کتاب «از سید ضیاء تا بختیار» در شرح وقایع آخرین دوره دولت هویدا از مهر ۱۳۵۴ تا مرداد ۱۳۵۶ به قطعی سراسری برق در زمستان ۱۳۵۵ اشاره میکند و مینویسد: «شبی شبکه سراسری برق کشور که شاه آنقدر به آن مینازید، از کار افتاد. کشور در تاریکی و سرما فرو رفت. مهمتر از همه تهران. از بالا که بدان مینگریستی، جز محوطه کاخها –محل زندگی خانواده خوشبخت پهلوی- و اداره مرکزی ساواک و واحدهای بزرگ ارتشی، همه جا در تاریکی بود.
علاوه بر اینها در مرتفعترین نقطه شهر، بر بالای بلندی سینهکش کوهها خانه تازه نصیری نیز روشن بود، و گویی او مواظب شهر... خاموشیهای برق که در روزهای بعد نیز ادامه یافت، بیشتر از فرو افتادن در استادیوم ناتمام صدهزار نفری، در آئین «سپاس» و کشته شدن ۳۰ تن، و هم فرو ریختن سقف فرودگاه مهرآباد بر سر مسافران و مشایعانشان، خرابی کارها را فریاد کرد... خاموشیهای مداوم برق و آشکارشدن کمبودها در این زمینه، نشان داد که ایجاد یک شبکه سراسری پر خرج، و تأسیس سدهای نمایشی بزرگ تا چه حد زیانآور است. ولی علت اصلی آن کلاهبرداری شرکت «جنرال الکتریک» بود که سالها پیش، هنگام ساختن «نیروگاه شهریار» -بزرگترین تأمینکننده برق تهران- به جهت یک اشتباه (عمدی؟) بزرگ، این نیروگاه را چنان ساخته بود که همواره یکی از سه بخش آن میبایست در حال تعمیر باشد...»
3- اسدالله علم مینویسد: «یکشنبه 26/10/55... از حق نباید گذشت که دولتمردان شوروی سرویسهای اولیه را به مردم رساندهاند، مثل سوادآموزی، حملونقل، تا حدی مسکن، آب و برق و این بود که باز سفر را بر من تلخ کرد، زیرا به فکر اینکه در مرز تمدن بزرگ، پایتخت کشور ما هنوز خاموشی برق داشته و هیچ سرویس صحیحی، نه آب، نه برق، حتی در پایتخت نتوانیم به مردم بدهیم، واقعاً ننگ است، واقعاً ننگ است...
4- اولین خاموشی برق در تهران به سالهای نخست سلطنت محمدرضا شاه برمیگردد. در زمان پخش رادیویی پیام نوروزی محمدرضا پهلوی تهران در سال 1326 تهران در خاموشی کامل فرو رفت. اداره برق خاموشی برق تهران را در هنگام نطق محمدرضا شاه ناشی از ریزش سقف دانست. علت هرچه بود منجر به برکناری مهندس ناصر مسعود انصاری، رئیس اداره برق تهران شد.
خاموشیها در دهههای سی و چهل هم ادامه داشت اما اولین خاموشی گسترده در تهران بعد از تکمیل شبکه برق در خرداد 1355 روی داد. کارشناسان پیشبینی کرده بودند با شروع تابستان و گسترش استفاده از کولر کمبود برق و خاموشی منطقهای بیشتر شود. بنا بر اعلام توانیر، شهر تهران در این سال در ساعات اولیه شب بیش از یکصد مگاوات کمبود برق داشت. برق مرکز شهر، منطقه توپخانه، خیام، سعدی، کوشک، هدایت و خیابانهای اطراف از حدود ساعت 7 و 50 دقیقه بعدازظهر تا ساعت 8 و 30 دقیقه شب قطع میشد.
5- در تابستان سال 1356 بار دیگر برنامه خاموشی برق در محلههای تهران اجرا شد.در 20 مرداد 1356 برق شبکه سراسری قطع شد و تمام شهرهایی که برق آنها از شبکه تأمین میشد در ظلمات فرو رفت. پمپ بنزینها به علت نداشتن برق بسته شدند و همین منجر به افزایش ترافیک شد. خاموشی برق حتی نتایج کنکور سراسری را به تأخیر انداخت...
6-یکی از مخاطبان در تماس با بخش سرویس گفتوگوی تلفنی روزنامه اطلاعات پیشنهاد کرده بود برای صرفهجویی در مصرف برق، کابارههایی که هر شب به هر خواننده 20 تا 30 هزار تومان میدهند، یک مولد برق هم برای خود نصب کنند، در غیر این صورت آنها را از ساعت 8 شب تعطیل نمایند: «آیا درست است که آمپول بچه من در یخچال به علت نبودن برق فاسد بشود ولی خانم خواننده 20 تا 30 هزار تومان بگیرد و هنگام پرداخت مالیات مجهولالمکان شناخته شود؟»
7-کارخانجات آلومینیوم سازی ایران یا همان ایرالکو در سال 1353 پنجاه و یک هزار تن محصول داشته، حال آنکه در سال 1355 این رقم بیست و نه هزار و صد و هفتاد تن شده، یعنی معادل 43 درصد کاهش یافته است. یکی از دلایل این کاهش تولید این بود که وزارت نیرو نتوانسته بود برق مورد نیاز این کارخانه را تأمین کند.
8-یکی از راهکارهای وزارت نیرو برای کاهش مصرف برق، قطع برخی از ساعات پخش برنامههای تلویزیون بود. از روز 25 تیر 1356 پخش برنامههای آموزشی و نیمروز تلویزیونی قطع و مقرر شد تلویزیون از 24 ساعت فقط 3 ساعت برنامه پخش کند... برای خانوادههایی که به تلویزیون عادت کرده بودند و آن را تنها سرگرمی خود میدانستند کوتاه شدن برنامههای تلویزیونی قابل تحمل نبود. برای کودکان، زنان خانهدار و کارمندان بازنشسته و همچنین خانوادههای کم درآمدی که توان تفریحات شبانه رایج در شهر را نداشتند، خاموشی تلویزیون شاید به مراتب دشوارتر از خاموشی لامپ و یخچال و پنکه بود. دو میلیون گیرنده در سراسر کشور وجود داشت که اگر متوسط استفاده کنندگان از هر یک از این گیرندهها را 4 نفر بدانیم، حداقل 8 میلیون نفر درگیر این تغییر و تحول برنامهها بودند.
9-سینماها هم با این مشکل مواجه بودند. برق سینماها قطع میشد و مردم به سالنهای انتظار هجوم میبردند و بلیت خود را مطالبه میکردند. همین باعث شده بود تا بسیاری از سینماها در پشت ویترین خود این نوشته را آگهی کنند که «در صورت قطع برق و توقف نمایش فیلم پول بلیت پس داده نمیشود.»