کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۶۳۷۲۲
تاریخ خبر:

قصه های گمشده - ۳۹ | بخت بلند هوشنگ

 قصه های گمشده - 39 | بخت بلند هوشنگ

در آن شب عجیب، نهاوندی و همایون و تسلیمی و عبدالمجید فرار می‌کنند و ...

هفت صبح| برایتان تعریف کردم در شماره پنجشنبه که چگونه یک هفته قبل از پیروزی انقلاب هوشنگ نهاوندی  با سابقه سال‌ها وزارت و ریاست دانشگاه‌های شیراز و دانشگاه تهران و دو سال رئیس دفتر فرح، ‌به دستور بختیار دستگیر شد. از قرار اتهام‌هایی به او در مورد اختلاس‌های ارزی در دوران صدارتش بر وزارت مسکن در دهه چهل  وجود داشته است.

 

دستگیری او همزمان است با بازداشت عبدالمجید مجیدی رئیس مشهور سازمان برنامه و بودجه در دهه پنجاه. این دو سیاستمدار بخت برگشته رفتند پادگان جمشیدیه و آنجا با مجموعه‌ای از سیاستمداران دیگر که در مهر و آبان 57 دستگیر شده بودند همبند شدند. مثل نصیری و داریوش همایون و منوچهر تسلیمی و جمشید بزرگمر و منوچهر آزمون و عبدالعظیم ولیان و ایرج گلسرخی و غلامرضا نیک پی و جعفر قلی صدری و...

 

این گروه محبوس در پادگان بی‌خبر از آنچه در بیرون در حال رخ دادن است روز 21 بهمن را به شب رساندند اما ساعت یازده صبح  22 بهمن متوجه شدند که فرمانده پادگان با عنوان کردن اعلام بی‌طرفی ارتش، از سربازان خواست که به خانه‌هایشان بروند و خودش هم محل کار خود را ترک کرد. با اینحال سه مامور ویژه ساواک  که وظیفه داشتند به شکل خاصی از زندانیان سطح بالای این پادگان مواظبت کنند، لجوجانه بر پست خود ماندند و زندانیان را در سلول‌های خود حبس کردند و به چند نگهبان هم دستور دادند که تا رسیدن دستور قطعی و خبر موثق به مقاومت ادامه دهند.

 

‌بخوانید:
قصه های گمشده - ۳۸ | تیره روزان پادگان جمشیدیه

 

حوالی ساعت شش بعداز‌ظهر و پس از چند بار تلاش انقلابیون برای تسخیر پادگان؛ سه مامور ساواک با بی‌میلی در سلول‌ها را باز می‌کنند و  به زندانی‌ها می‌گویند می‌توانید بروید! واقعا خسته نباشند! چون این گزینه را وقتی مطرح می‌کنند که از آن سمت انقلابیون با شور و جوشش و خروش وارد پادگان شده بودند. در این وسط، این لشگر اشرافی سابق و زندانیان درمانده و ترسان فعلی، می‌دانستند که بعید است از این مهلکه جان سالم به در ببرند.

 

نهاوندی و عبدالمجید دست همدیگر را گرفته بودند که منوچهر تسلیمی وزیر بازرگانی دوره انتهایی صدارت هویدا،‌ که در جوانی در گروه‌های چپ هم فعالیت سازمانی داشته می‌گوید که من جای فیوزهای برق زندان را از قبل برای چنین موقعیت‌هایی شناسایی کرده‌ام و بلدم و باید آنها را قطع کنیم. این ایده عجیبی بود و به سرعت عملیاتی می‌شود و ساختمان پادگان در ساعت شش و نیم غروب روز 22 بهمن در تاریکی غرق می‌شود. این فرصتی بود برای این گروه از اشرافزادگان اختلاسگر که بتوانند خودشان را فراری بدهند چرا که مشخص بود که انقلابیون هیجان ویژه‌ای برای  دستگیری نصیری و هویدا داشتند.

 

هویدا که در یک ویلای اختصاصی متعلق به ساواک در منطقه شیان حضور داشت و اصلا در پادگان نبود، نصیری اما با توجه به چهره‌اش یک هدف کاملا قابل دسترسی بود و اسمش مدام در فریادهای خشمگینانه انقلابیون شنیده می‌شد که می‌خواستند رئیس بدترین و بی‌رحم‌ترین دوران ساواک را به چنگ بیاورند. در آشوبی که در تاریکی برپا شده بود چهره‌هایی مثل عبدالمجید مجیدی، ‌داریوش همایون، ‌منوچهر تسلیمی و همین طور هوشنگ نهاوندی و غلامرضا  نیک‌پی توانستند خودشان را میان جمعیت مردم پنهان کنند و با امواج آنان به سمت بیرون پادگان بروند.

 

اما نیک‌پی و نهاوندی در همان خیابان کنار پادگان شناسایی شدند و دوباره دستگیر شدند. اینجا بود که شانس به کمک نهاوندی آمد. او توسط یکی از اعضای انقلابیون مسلح دستگیر شده بود که از قرار خواهرش  چند سال قبل به عنوان دانشجوی دانشگاه تهران  با مداخله نهاوندی از اخراج و گرفتار شدن در بازجویی‌های ساواک نجات پیدا کرده بود. به این ترتیب نهاندی  با پیشنهاد آن فرد مسلح با  بستن باندی بر صورت و گذاشتن کلاهخود از معرکه فرار می‌کند.

 

اما نیک‌پی به خوش شانسی نهاوندی نبود و بلافاصله به مدرسه رفاه منتقل می‌شود. در آن شب عجیب، نهاوندی و همایون و تسلیمی و عبدالمجید فرار می‌کنند و هرکدام پس از چند ماه زندگی مخفی در تهران از مرز خارج می‌شوند. مطمئنا حکم همه آنها در صورت بازداشت اعدام فوری بوده است چرا که تقریبا همه بازداشتی‌های آن شب حداکثر تا 22 فروردین یعنی دوماه بعد به جوخه اعدام سپرده شدند.

 

از آزمون تا ولیان و نیک پی و صدری و نصیری. نصیری که همان دو روز بعد به جوخه اعدام سپرده می‌شود. اما سرنوشت فراری‌ها هم جالب است: ‌عبدالمجید به اروپا و بعد آمریکا رفت و 85 سال عمر کرد و در سال 1392 در لس‌آنجلس درگذشت. منوچهر تسلیمی چند ماه در ایران مخفی بود و بعد به اروپا رفت و سپس راهی کانادا شد و در سال 1377 و در سن 74 سالگی فوت کرد.

 

داریوش همایون در سال 1389 در سن 82 سالگی در سوئیس و بعد از یک شکستگی پا و آمبولی کردن و این طور حوادث غیرمترقبه درگذشت. و‌ بالاخره هوشنگ نهاوندی که در اردیبهشت 58 توانست پس از دو ماه و نیم زندگی مخفی تهران را به سمت اروپا ترک کند و بعد به آمریکا  رفت و مثل عبدالمجید مجیدی به انتشار خاطراتش دست زد و... خب  کی درگذشت؟‌ خبر جالب اینجاست که از قرار هوشنگ نهاوندی همچنان زنده است و در 91 سالگی در لس آنجلس زندگی می‌کند. 

 

کدخبر: ۵۶۳۷۲۲
تاریخ خبر:
ارسال نظر