یادداشت| گر هم گلهای هست دگر حوصلهای نیست
از کیفیت ویژهبرنامههای یورو 2024 تا سریال فساد توکیو
هفت صبح| یک: شانس بزرگم این بود که فقط موقع شروع بازیهای جام ملتهای اروپا تلویزیون را روشن میکردم و خودم را از ویژهبرنامههای یورو محروم کردم. بازی هلند و انگلیس برحسب اتفاق زودتر از شروع بازی زدم شبکه ورزش و ویژهبرنامه با حضور جواد خیابانی و خداداد عزیزی و اشکان دژاگه با اجرای رسول مجیدی را دیدم. با وجود اینکه گزارشهای جواد خیابانی یادم بود اما حرفهایش در این برنامه درباره پدران و مادران باز هم شوکهام کرد.
سریع زدم شبکه ۳ تا نفس بکشم اما گزارش پیمان یوسفی هم دستکمی از حرفهای جواد خیابانی نداشت. شانس آوردم که انگلیس برد وگرنه آن شب تبدیل به کابوس زندگیام میشد. اما مشکلم کلا با ویژهبرنامههایی است که برای یورو در پلتفرمهایی غیر از تلویزیون هم تولید شده. آمار میگوید موفقترینشان برنامه عادل فردوسیپور در فوتبال ۳۶۰ است که برای شخص من خستهکننده بود و گاهی اوقات مثل گپ و گفت با رعنا آزادیور و مهدی پاکدل حتی دچار شرم نیابتی میشدم.
من از طرفداران عادل فردوسیپور هستم و بهنظرم بهترین گزارشگر ایران است اما در زمینه برنامهسازی حالا که در پلتفرم خصوصی مجبور به جذب سرمایه و مخاطب برای بقاست باید در شیوههایش تجدیدنظر کند. البته که مهم است مخاطب هدفتان چه کسی باشد.
اگر مخاطب پیگیر فوتبال هستید ویژهبرنامه «فوتبال 360» یا بقیه پلتفرمها بعید است راضیتان کند. آوردن فوتبال به خانهها راهش لزوما استفاده از سلبریتیها و سوالهای عامهپسند درباره فوتبال نیست. برنامههای عامهپسند نیاز به سناریوهای سرگرمکننده درست و حسابی دارند. چیزی که در هیچکدام از ویژهبرنامههای یورو ندیدیم و خب سالهاست که غر میزنیم و فایدهای ندارد.
دو: فصل دوم سریال «فساد توکیو» را دیر شروع کردم. بین دو فصل فاصله افتاده بود و حتی خبرهایی مبنی بر کنسل شدن فصل دوم شنیده میشد. اما فصل دوم اوایل امسال آمد و هر چند نقش مایکل مان اینبار حتی در حد کارگردانی یک اپیزود هم نیست و فقط تهیهکننده است اما تاثیر مان را در تصویر میتوانید ببینید.
توکیویی که در این سریال خلق شده شبیه همان لسآنجلسی است که خود مان در بهترین فیلمش «مخمصه» خلق کرده بود. اگر لسآنجلس فقط پرزرق و برق بود، توکیو علاوه بر نئونها و ساختمانهای بلند و تجمل و زرق و برق، اسرارآمیز هم جلوه میکند. شهر به مثابه یکی از عناصر مهم در فیلمهای مان در این سریال هم به لحاظ فرهنگی و حتی نمای شهری اهمیت دارد.
جهان یاکوزاها حتی از مافیای ایتالیا و گنگسترهای آمریکایی هم جذابتر است. تنها چیزی که در فصل دوم بیشتر از فصل اول تو ذوق میزند بازی انسل الگورت در نقش جک آدلستاین، خبرنگار آمریکایی در ژاپن است. در عوض بخشهای مربوط به ژاپنیها، از یاکوزا تا پلیس و صاحبان کافهها نئونوآر درجه یکی از کار درآمده. «فساد توکیو» سفری به جهانی است که کمتر از آن دیدهایم و شنیدهایم.
به لطف تهیهکنندگان و کارگردان و کتابی که ادلستاین واقعی نوشته، این سفر تبدیل به تجربهای هیجانانگیز میشود که مسحورتان میکند. هنوز فصل دوم را تمام نکردهام و امیدوارم که آخر آن سرنوشت توزاوا، آن یاکوزای خبیث مشخص شود. «فساد توکیو» نمونه یک سریال سرگرمکننده و در عین حال به لحاظ تصویری ارزشمند است. عجیب است که به اندازه بقیه سریالهای این سالها تحویلش نگرفتهاند.