کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۵۴۳۲۰
تاریخ خبر:

۱۰۰قصه دیگر از لابه‌لای تاریخ| مرگ در کوچه نیلوفر

100قصه دیگر از لابه‌لای تاریخ| مرگ در کوچه نیلوفر

ادامه داستان ‌‌یاحقی وقتی با حمیرا ازدواج می‌کند...

روزنامه هفت صبح| شماره قبل درباره اعجوبه بودن پرویز یاحقی نوشتم و شهرتی که به خاطر کار در رادیو آن هم در برنامه‌های پر شنونده  و اجرای گرم و زنده‌اش به دست آورده بود و هم به خاطر آهنگ‌هایی که برای صداهای بزرگ دهه سی و البته چهل ساخته بود و  ترانه‌هایی که با کمک ارکستر بزرگ و بی‌نظیر تشکیل شده در رادیو به خانه مردمان این سرزمین راه می‌یافت.

 

به‌خصوص کارهایش با مرضیه. از طرفی آوازه مهارت او در تکنوازی ویولن و اجراهایش دربرنامه گلها،‌ این شهرت او را دو چندان می‌ساخت و به همه این‌ها این نکته را هم اضافه کنید که او خوش چهره بود و در میان بانوان طبقات ثروتمند و اشرافی دلباختگان فراوانی داشت. او به شدت مورد توجه  نصرالله معینیان مدیر رادیو بود که برای حفظ این گنج بزرگش هرکاری می‌کرد. حتی ترتیب معافیت یاحقی از سربازی را هم می‌دهد.

 

در نیمه دوم دهه سی آوازه اعتیاد به تریاک و هروئین چهره‌های مشهور موسیقی مثل  یاحقی و مرتضی محجوبی و نواب صفا  و ضیافت‌هایشان در باغات شمال تهران در نشریات ومجلات منعکس می‌شدند.  در سال 1337 که داریوش رفیعی بر اثر اعتیاد و تزریق سرنگ آلوده مورفین در سی و یک سالگی و در اوج جوانی درگذشت رادیو که مهم‌ترین و پرطرفدارترین خواننده جوان پسند خود را از دست داده بود به تکاپو می‌افتد که بقیه هنرمندان را از شر اعتیاد دور نگه دارد.

 

پس در بیمارستان شهربانی در خیابان بهار شمالی تمهیداتی را برقرار کردند که هنرمندان بستری شوند و از چنگ اعتیاد خلاص شوند. مهم‌ترین این هنرمندها پرویز یاحقی و اسماعیل نواب صفا بودند که اتفاقا هردو نفر از کسانی بودند که رفیعی در بستر مرگ را ملاقات کرده بودند (نفر سوم بیژن ترقی بود) و چشمشان ترسیده بود. هردو نفر بستری می‌شوند و از قرار هرچقدر نواب صفا این دوره را با سختی طی می‌کند یاحقی با آرامش می‌گذراند.

 

چرا که از قرار در همان وضعیت هم با کمک دوستان مخفیانه مواد به دستش می‌رسیده است!  نواب صفا می‌گوید که یاحقی پس از خلاصی از بیمارستان (داریم از یک یاحقی نابغه 23 ساله حرف می‌زنیم) علاقه‌اش به دود و دم را همچنان حفظ می‌کند و بعد از رد شدن در تست اعتیاد رادیو دوباره مجبور به گذراندن یک دوره ترک اعتیاد دیگر می‌شود. این داستان ادامه داشت تا وقتی که یاحقی با حمیرا ازدواج می‌کند.

 

خواننده نوظهور 21 ساله. شاگرد با استعداد علی تجویدی که دوره‌ای شاگرد یاحقی می‌شود و کار به ازدواج می‌کشد. این ازدواج پرونده اعتیاد یاحقی را بست و حمیرا با غرور عکس‌های دوران پس از ازدواج یاحقی را با دوران همکاری یاحقی با مرضیه را به مجلات می‌فرستاد و تغییر چهره و  شادابی صورت همسرش را نشانه رهایی او از اعتیاد می‌دانست.

 

این دو نفر به عنوان تک ستاره‌های کاباره شکوفه نو برنامه‌های مشترکی را اجرا می‌کنند و برای سه ماه اجرا پانصد هزار تومان از مالک شکوفه نو دریافت می‌کنند که رقم بسیار سنگینی است و شما می‌توانید میزان محبوبیت یاحقی درآن دوران را درک کنید.  هرچند پرونده اعتیاد یاحقی با ازدواجش مختومه شد

 

 اما پرونده مغازله‌های یاحقی با معشوقه‌های دوران جوانی‌اش نه! یاحقی از سال سوم ازدواجش خانه‌ای را مخفیانه در شمال تهران (خیابان دیباجی شمالی فعلی) اجاره می‌کند و با دوستان قدیمی‌اش که حمیرا آنها را  با نام‌های گیتی و ناهید و شیرین یاد کرده مراودات دوستانه‌ای را پی می‌گیرد و دست آخر این ماجرا به طلاق این دو نفر می‌انجامد.

 

در این سال‌ها یاحقی در اوج شهرت و ثروت، تندخو و پرخاشگر است و تغییر مدیریت رادیو و رفتن داوود پیرنیا از سرپرستی بخش موسیقی رادیو و آمدن هوشنگ ابتهاج و پیگیری ایده‌های بنیادگرایانه نورعلی برومند، یاحقی را به مرز جنون می‌رساند. یاحقی از همان مکتب کلنل وزیری است و استفاده از شیوه نت نویسی و سازبندی غربی و تلفیق موفق آن با ساختار موسیقی ایرانی که دوره‌ای درخشان و باورنکردنی از موسیقی فاخر و شگفت انگیز را در دهه های سی و چهل رقم زدند

 

اما استاد برومند این نوع نگاه به موسیقی ایرانی را انحراف می‌دانست و با آموزه‌هایش در مرکز اشاعه موسیقی خواهان بازگشت به ساختار اولیه و بداهه موسیقی سنتی دوره قاجار بود. تنش‌ها بالا گرفت و بالاخره در سال 1349 یاحقی و ابتهاج بر اثر یک موضوع بسیار کوچک در ملأ عام دست به یقه شدند و یاحقی دیگر پایش را به رادیو نگذاشت. این آغاز یک دوره سی و پنج ساله انزوای خودویرانگرایانه  یاحقی بود.

 

که باور نمی‌کرد شاگردان قدیمی‌اش مثل حمیرا و مهستی او را بالکل از یاد برده باشند و موج موسیقی پاپ و نوستاره‌های جوانش، ‌یاد او را در حافظه جمعی کمرنگ ساخته باشد. در سال 1350 که او از رادیو قهر می‌کند فقط 36 سال داشته است. استودیویی در خانه خود تشکیل می‌دهد و سعی می‌کند همچنان فعالیت کند اما حاصل چندانی ندارد. با توصیه گلپایگانی، یاحقی فعالیت خود را در کاباره‌ها متمرکز می‌کند و به عنوان یک تکنواز ویولن مجبور است مدام باب سلیقه جماعت کاباره نشین، ‌از هنر اصیل خود بکاهد.

 

وقوع انقلاب انزوای او را تشدید هم می‌کند.  وقتی یک نابغه جوان باشی باید مرگ دوستان و همکارانت را یک به یک نظاره گر باشی: ‌محجوبی، نواب صفا، ‌ورزنده، افتتاح ... بالاخره ضربه آخر را یک تصادف رانندگی وارد می‌کند و خرد شدن دست چپش که نوازندگی را نیز برای او به کاری دشوار بدل می‌سازد.

 

پرویز یاحقی در سال 1385 در آپارتمان شخصی‌اش در کوچه نیلوفر خیابان جردن بر اثر سکته قلبی فوت می‌کند. در تنهایی و انزوا. جهان‌شاه برومند و فریدون احتشامی  48 ساعت پس از مرگش  کاشفان آخرین بقایای پیکر  پرویز یاحقی هستند. روایت است که در پیامگیر تلفنش بیش از 40 پیغام صوتی از یکی از معشوقه‌های دوران جوانی یاحقی ذخیره شده بود...یاحقی به هنگام مرگ 71 ساله بود.

 

کدخبر: ۵۵۴۳۲۰
تاریخ خبر:
ارسال نظر