کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۵۳۴۴۴
تاریخ خبر:

‌۱۰۰‌قصه دیگر از لابه‌لای تاریخ| از خیابان رشت تا کوچه کلانتری

‌100‌قصه دیگر از لابه‌لای تاریخ| از خیابان رشت تا کوچه کلانتری

از بیژن صفاری، آربی آوانسیان، داوود رشیدی تا عباس نعلبندیان و...

روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | کارگاه نمایش از کلیدی‌ترین مرکزهای هنری دوره پهلوی بود و همان‌طور که حدس زده می‌شد در مکاشفه بی‌امانش در هنر آوانگارد اروپایی، تا انتهای خط یک نفس تاخت و به شرایط زمانی و مکانی مردم و دیدگاه‌های رایج بی‌اعتنایی لجوجانه‌ای کرد. اعتمادبه‌نفس این گروه بیش از هر چیزی ناشی از جشن هنر شیراز و حضور غیرمترقبه انواع و اقسام گروه‌های تابوشکن اروپایی در این ضیافت‌های هنری پرهزینه بود.

 

رضا قطبی که مسئولیت مهمی هم در هیات امنای جشن هنر شیراز داشت و ریاست سازمان رادیو وتلویزیون را هم برعهده داشت به گروهی از چهره‌های تئاتری جوان دهه چهل پیشنهاد تاسیس یک گروه نمایشی را داد که از پشتیبانی لجستیکی رادیو و تلویزیون هم برخوردار باشند. به این ترتیب این گروه پیشرو تئاتری از همان بدو کار به بودجه دولتی که از طیف فرانکوفیل‌های اطراف فرح تامین می‌شد وابسته شدند.

 

در خرداد 1348  ایرج انور، بیژن صفاری، آربی آوانسیان،داوود رشیدی و عباس نعلبندیان کارگاه نمایش را تاسیس کردند و تا سال 1357 ده‌ها نمایش را ترجمه کردند و روی صحنه بردند. به شکل خلاصه عباس نعلبندیان، اسماعیل خلج، رضا قاسمی و مهین تجدد به عنوان نویسندگان این کارگاه بودند و سوسن تسلیمی، فهیمه راستکار، پرویز پورحسینی، آتیلا پسیانی، رضا ژیان، شهره آغداشلو و سیاوش تهمورث به عنوان بازیگران و آربی آوانسیان، ایرج انور، خجسته کیا و آشور بانیپال بابلا کارگردان‌های مرسوم این گروه نمایشی محسوب می‌شدند.

 

بیژن صفاری چهره معتمد این گروه و حلقه ارتباطی با سیستم حکومتی بود. پسر ژنرال صفاری از اعضای هیات مدیره بنیاد فرح و مشاور سازمان رادیو و تلویزیون. صفاری که خودش معماری خوانده بود و معماری تدریس می‌کرد در دانشگاه تهران، آن‌قدر در این روند جدا از حرکت و بافت جامعه‌اش غرق بود که در سال 1356 به شکلی آشکار ازدواج خود با سهراب محوی پسر خوش‌چهره ابوالفتح محوی (از کارگزاران معتمد محمدرضا و دربار) را اعلام کرد و حتی یک جشن عروسی نیز در هتل کمودور در حوالی چهارراه تخت جمشید برگزار کردند و با کالسکه تا پارک پهلوی و اطراف تئاتر شهر هم به شکل نمایشی و عاشقانه طی کردند و در عروسی‌شان لیلی دفتری دوست صمیمی فرح، ‌هدیه ویژه او و پیام تبریکش را نیز ابلاغ کرد.

 

به هرحال بیژن صفاری با چنین روحیاتی در ایران اواخر دهه چهل مدیر گروه کارگاه نمایش شد اما بیشتر فعالیت‌ها بر روی دوش عباس نعلبندیان ستاره منحصربه‌فرد و تازه نفس تئاتر ایران و آربی آوانسیان قرار داشت و از ابتدای دهه پنجاه آشور بانیپال بابلا کشیش آشوری متولد تهران که در بیروت الهیات خوانده بود و ناگهان از دین و مذهب بریده بود به این گروه اضافه شد تا میزان آوانگاردیسم در این گروه به سقف خود برسد.

 

کارگاه نمایش در تقاطع جمهوری و حافظ شکل گرفته بود، کوچه کلانتری پلاک ۲۷۱. همزمان با فعالیت این گروه تئاتری، ‌هنرمندان تجسمی هم زیر بال و پر کامران دیبا پسر عموی معمار و مشهور فرح و البته پرویز تناولی گردهم آمده بودند و در خیابان رشت برای خود پاتوق مجزایی درست کرده بودند.  کلوپ 29. در این گروه هم بیژن صفاری نقش مهمی داشت.

 

به این ترتیب ایده‌های آوانگارد فرح و رضا قطبی و کامران دیبا در این دو منطقه به شکلی مبالغه‌آمیز نضج می‌گرفتند و آثار هنری منحصربه‌فردی در آنها خلق می‌شد که جدا از ارزش‌های احتمالی داشته یا نداشته‌شان، ‌به شکلی باورنکردنی با چارچوب‌های طبقه مذهبی و حتی طبقه متوسط ایرانی منافات داشتند.

 

پاتوق بچه‌های تجسمی که اتفاقا کارشان رونق فراوانی هم گرفته بود و سیاستمداران و دیپلمات‌ها مشتری آنها شده بودند با یورش رئیس پلیس تهران بر هم ریخت. یک روایت رسمی در این مورد وجود دارد: ‌«سال ۴۹ با دستور شخص سپهبد محسن مبصر (رئیس کل شهربانی)، پلیس به محفل اصلی فرزندان همجنسباز امرای ارتش و وابستگان دربار یعنی کلوپ رشت ۲۹ حمله برد و همه آن‌ها از جمله کیوان خسروانی و کامران دیبا و تناولی و حسین زنده‌رودی و… را دستگیر کرد.

 

لیکن این حمله به شدت برای سپهبد مبصر گران تمام شد و با اعمال نفوذ شخص فرح دیبا که حامی اصلی این محفل محسوب می‌شد، هم دستگیرشدگان آزاد شدند و هم سپهبد مبصر از کار برکنار و مغضوب شد.»

 

اما کارگاه نمایش به کار خود ادامه می‌داد و مدام هم جسورتر می‌شدند. اعضای این گروه در جشن هنر شیراز هم به شکلی فعال حضور داشتند و از تمام گروه‌های تابوشکن اروپایی و  آمریکایی نیز دفاع می‌کردند. مثل حمله آربی آوانسیان به خانم خبرنگار روزنامه کیهان و ریختن نوشابه بر سر او به خاطر گزارش انتقادی این خانم از اجرای نمایش جنجالی خوک،‌ بچه،‌ آتش  آن هم در خیابان‌های شیراز که همه ناظرین را از میزان پرده دری‌اش حیرت‌زده کرده‌بود.

 

یکی دو اجرای سوپر آوانگارد از آشور بانیپال بابلا که میزان برهنگی‌اش خارج از عرف‌های آن دوران محسوب می‌شد و همین‌طور یک نمایشگاه نقاشی و عکس از بانیپال بابلا که حاوی عکس‌های بی‌پرده او از اعضا و جوارح خودش بود، ‌خشم رسانه‌ها و افکار عمومی را به سقف خود رساند و بقیه اعضای گروه را قربانی کرد. این نمایشگاه تا آنجا پیش رفت که بانیپال توسط پلیس دستگیر شد... بقیه ماجرا بماند برای فردا. 

 

کدخبر: ۵۵۳۴۴۴
تاریخ خبر:
ارسال نظر