۱۰۰قصه از لابهلای تاریخ| شاخ و برگ بیانتهای یک شجرهنامه اصیل
درباره خاندان شیخ فضلالله نوری روحانی سنتگرای مشهور دوره مشروطه .
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | سوژه امروز ما در ۱۰۰ قصه از لابلای تاریخ قرار بود یک چیز دیگر باشد. میخواستم در مورد عبدالصمد کامبخش شاهزاده خیانتکار سرخ بنویسم اما در میانه داستان، این خط نامرئی اتصال آدمها و رابطهها و خانوادهها ماجرا را بالکل به سوی دیگری برد. مطمئنا خاندان منبعث از شیخ فضلالله نوری از عجیبترین خاندانها و شجرههای فامیلی در ایران معاصر بوده است.
خانوادهای که اعضا و دنبالههایش در زمانی کوتاه و در کنار هم حوادث تاریخی و فرهنگی فراوانی را رقم زدند. این شما و این کمی بالارفتن از شجره شیخ فضلالله نوری. روحانی سنتگرای مشهور دوره مشروطه که به جرم مخالفت با سیاستگذاریهای غربگرایانه سران مشروطه، در سال 1288 شمسی و در سن 65سالگی در تهران به دار آویخته شد تا بعد از به دار آویخته شدن میرزا رضای کرمانی؛
دومین چوبه دار مشهور تهران قدیم را به یادگار بگذارد. شیخ فضلالله اصالتا از منطقه کجور و نور در مازندران مرکزی است. اما این روحانی سنتی و سرسخت، خاندان بزرگی را رقم زده بود که نامشان با بسیاری از اتفاقات مهم تاریخ ایران زمین گره خورده است.
چه سببی و چه نسبی و با اندیشهها و دیدگاهها و فعالیتهایی گاه کاملا متضاد از یکدیگر. از نسب شیخ فضلالله نوری هم افراطیترین جریان کمونیستی ایران تداوم پیدا کرد و هم سنتیترین جریان آکادمیک مذهبی شیعه رقم خورد و هم موج ادبیات ناسیونالیستی محافظهکار نضج گرفت.
شیخ فضلالله نوری پدربزرگ نورالدین کیانوری از چهرههای مهم حزب توده و دبیرکل این حزب از سال 56 به بعد بود. نورالدین کیانوری با مریم فیروز از نوادگان عباس میرزا و از خاندان فرمانفرماییان ازدواج کرده بود. خود کیانوری در منطقه بلده مازندران متولد شده بود.
یک نوه دیگر شیخ فضلالله یعنی اختر کیانوری خواهر نورالدین کیانوری و همسر عبدالصمد کامبخش بود. اختر از اولین اعضای زن حزب توده بود و مدرک پزشکیاش را در تحصیلاتی منفصل بین شوروی و ایران اخذ کرده بود و بعدها رفته بود به مسکو و به کامبخش پیوسته بود.
کامبخش جاسوس مشهور شوروی در ایران بود و کسی که در جریان جنگ دوم جهانی پس از رهایی از زندان رضاشاه به ارتش سرخ پیوست و در برلین جنگیده بود و در کنفرانس سران در تهران نقش مهمی در ایجاد امنیت این کنفرانس که در سفارت شوروی برگزار میشد ایفا کرده بود. از او به عنوان یهودای گروه 53 نفر هم یاد میشود. کامبخش از چهرههای بسیار مهم حزب توده در دهه بیست و سی محسوب میشد.
کامبخش و اختر کیانوری، خودشان پسری به نام ایرج را تحت سرپرستی خود گرفتند. ایرج فرزند محمدعلی کیانوری و خدیجه کیانوری بود. محمدعلی برادر اختر بود و خدیجه دختر عموی اختر که با هم ازدواج کرده بودند. هر دو بر اثر یک سانحه درگذشتند و پسرشان ایرج تحت سرپرستی کامبخش و اختر بزرگ شد و خب این ایرج کیا بعدها داماد عنایت الله رضا شد.
استاد بزرگ حوزه جغرافیا که در دورهای به حزب توده پیوسته بود و بعد به شوروی مهاجرت کرده بود و در سال 347 با وساطت برادر نامدارترش یعنی فضلالله رضا که نابغه مهندسی برق محسوب میشد و رئیس دانشگاه صنعتی آریا مهر بود به ایران بازگشت.
نوه دیگر شیخ فضلالله نوری، زهرا کیا است. دختر یکی از پسران شیخ فضلالله که بعدها به چهرهای مشهور در حوزه ادبیات فارسی بدل شد و مدرک دکترا گرفت. زهرا کیا خودش همسر پرویز ناتل خانلری بود. ادیب محافظهکاری که برخی اولین نمونه کامل شعر نو را به او منسوب میکنند و جایگاهی ورای نیما به او میبخشند.
هرچه بود ناتل خانلری به تدریج به چهرهای محتاط و سنتی بدل شد و در دورهای وزیر فرهنگ حکومت پهلوی هم شد. جالب اینکه خود ناتل خانلری پسر خاله نیما یوشیج بوده است! نوه دیگر شیخ فضلالله نوری مادر سیدحسین نصر است.
دانشمند عرصه الهیات و فارغالتحصیل دانشگاه هاروارد با گرایشات فوق سنتی که هم در دورهای رئیس دانشگاه صنعی آریا مهر شد و بعد تا ریاست دفتر فرح پیش رفت و سپس دچار یک تبعید خودخواسته شد. او تنها بازمانده این خاندان مفخم و شاخههای نسبی و سببی آن است. بقیه این ارتش بزرگ نامآوران همه در دل خاک آرمیدهاند. در مورد عبدالصمد کامبخش در همین ستون خواهیم نوشت.