انجمن فیلسوفان ایرانی
نگاهی به هفت استاد و پژوهشگر فلسفه ایران به بهانه وفات دکتر کریم مجتهدی.
روزنامه هفت صبح، مصطفی آرانی| خانواده دکتر کریم مجتهدی صبح دوشنبه، ۲۵ دیماه اعلام کردند این استاد برجسته فلسفه از دنیا رفته است. وفات او در سطح عالی سیاسی کشور، با واکنش روبرو شد و دیروز آیت الله خامنهای شخصا پیام تسلیتی برای وفات وی صادر کردند.
به این بهانه نگاهی کردیم به زندگی و اندیشه ۷ فیلسوف در قید حیات ایرانی و البته پیش از آن نگاهی مختصر داریم به تاریخ سنت فلسفی ایران و البته زندگی و زمانه دکتر مجتهدی.
تاریخ فلسفه ایران در دو دقیقه
اگر از فلسفه در ایران باستان بگذریم؛ سه مکتب اصلی فلسفه در دوران پس از اسلام شامل مشاء، اشراق و متعالیه است که به ترتیب به ابنسینا (416 تا 359 شمسی)، سهروردی (569 -533) و ملاصدرا (1014-950) برمیگردد.
در دوره جدید فلسفه، ایرانیان عمدتا دانش فلسفی را با دکارت آغاز کردند و نخستین کتاب فلسفی معاصر ایران در حوالی سال ۱۲۳۰ از آثار او ترجمه شد. در سال ۱۳۱۳ و با آغاز به کار دانشگاه تهران، گروه فلسفه، علوم تربیتی و روانشناسی اقدام به جذب دانشجو کرد و سی سال بعد این گروه به صورت مستقل درآمد. ۱۰ سال پس از آن یعنی در سال ۱۳۵۳ هم انجمن شاهنشاهی حکمت و فلسفه تاسیس شد.
در فضای پس از انقلاب، احتمالا موثرترین فرد برای توسعه فلسفه شخص آیت الله خمینی بوده است چرا که فلسفه در حوزه به خصوص حوزه مشهد مخالفان جدی (عمدتا با عنوان مکتب تفکیک) داشت که حتی شخص امام خمینی و نیز علامه محمدحسین طباطبایی (1360 – 1281) و مرحوم جلالالدین آشتیانی (۱۳8۴ – ۱۳0۴) را به خاطر یادگیری و تعلیم فلسفه آزرده بودند.
با این حال فلسفه در سالهای اخیر به یک رشته مورد توجه حاکمیت و به خصوص اصولگرایان تبدیل شده و در این میان پس از شهید مرتضی مطهری (1358 – 1289)، نقش سید احمد فردید (1375 – ۱۲۸۹) را نباید نادیده گرفت.
نباید فراموش کنیم که دو رئیس مجلس اصولگرا پیش از حداد عادل یعنی علی لاریجانی و غلامعلی حدادعادل هر دو دانشآموخته فلسفه (و به طور مشخص با تمرکز بر اندیشههای کانت) هستند و دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی فعلی یعنی حجتالاسلام خسروپناه هم یک پژوهشگر حوزه فلسفه است که ۱۰ سالی هم رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه بوده است.
دکتر مجتهدیکه بود؟
آقای دکتر مجتهدی متولد سال ۱۳۰۹ در تبریز بود. تا دوم ابتدایی را در این شهر خوانده بود و بعد در تهران در «کالج البرز» تحصیلات مدرسه خود را به پایان رسانده بود و در هجده سالگی به فرانسه رفته و کل تحصیلات خود حتی دوره لیسانس را در دانشگاه سوربن گذرانده بود.
سال ۱۳۴۳ و بعد از دفاع از تز دکترای خود با راهنمایی پروفسور «هانری کربن» فیلسوف و شرقشناس فقید به ایران بازگشته بود و از آن زمان تا ۳۵ سال بعد یعنی بهار ۱۳۸۲ استاد این دانشگاه بود و از سال ۱۳۷۵ هم به عنوان محقق گروه غرب شناسی با پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی همکاری داشت.
او در سالهای ۱۳۴۳ و ۱۳۴۵ دو ترجمه از زبان فارسی به فرانسه داشت و نخستین کتابش به زبان فارسی را در سال ۱۳۴۸ با عنوان «چند بحث کوتاه فلسفی» منتشر کرد. این طور به نظر میرسد که پرفروشترین کتاب او کتابی است که در سال ۱۳۷۰ «درباره هگل و افکار او» با همین عنوان نوشته است.
از او از سال ۱۴۰۱ به این سو، داستانهای کوتاهی هم منتشر شد که آخرین آن «یتیم مجازی» نام داشت. آقای مجتهدی که در ۱۳۸۱ چهره ماندگار فلسفه ایران شناخته شده و در سال ۱۳۸۹ به عنوان محقق پیشکسوت علوم انسانی لوح تقدیر یونسکو و مدال طلای جهانی ابن سینا را دریافت کرده بود، نهایتا دوشنبه این هفته در ۹۳ سالگی درگذشت.
هفتاد رکورد کتاب از او در کتابخانه ملی ایران ثبت شده که با کنار زدن مشترکات آنها میتوان گفت مجتهدی در طول عمر خود حدود ۵۰ کتاب نوشته بود و توانسته به طور مشخص ایرانیان را با فلسفه غرب و به طور مشخص کانت، هگل، دکارت و لایب نیتس و نیز سهروردی از میان فیلسوفان ایرانی آشنا کند ضمن اینکه او کتاب مشهوری نیز درباره فلسفه آلمان دارد.و اما بپردازیم به موضوع اصلی نوشتار یعنی ۷ فیلسوف ایرانی. اسامی به ترتیب سن و سال است.
یک: سیدحسین نصر متولد فروردین سال ۱۳۱۲ در تهران است. در نوجوانی برای تحصیل به آمریکا رفته. در ام.آی.تی. فیزیک خوانده و بعد به هاروارد رفته و تحصیلات خود را در فلسفه و تاریخ پایان داده. پس از آن با بازگشت به ایران استاد فلسفه دانشگاه تهران شده ولی برعکس مجتهدی در همین سمت باقی نمانده و فعالیتهای مدیریتی هم داشته است.
۴ سال رئیس دانشکده ادبیات بوده و بعد ۴ سال رئیس دانشگاه صنعتی آریامهر یا شریف کنونی و بعد هم انجمن حکمت و فلسفه را راهاندازی کرده است. در یک سال پایانی حضورش در ایران هم رئیس دفتر مخصوص فرح پهلوی بوده و چند ماه مانده به انقلاب ایران را ترک میکند و از حدود ۵ سال بعد از آن تاکنون استاد دانشگاه جرج واشنگتن است.
حوزه تخصصی فعالیت او فلسفه علم و فلسفه اسلامی است و به همکاری با «هانری کربن» نیز مشهور است. پسر او ولی رضا نصر، از مقامات ارشد مشورتی در دولت اوباما و از افراد نزدیک به دموکراتهای آمریکا است. اعتقاد دینی نصر نیز با توجه به ریاست وی بر فرقهای صوفی به نام «مریمیه» همیشه مورد بحث بوده است. ادامه در صفحه 03
دو: آیتالله عبدالله جوادی آملی متولد اردیبهشت سال ۱۳۱۲ در آمل است. تا ۱۳ سالگی در این شهر درس خواند و بعد وارد حوزه علمیه آمل شد، چهار سال بعد به حوزه علمیه تهران آمد و در آنجا هم اشارات ابن سینا را خواند و هم اسفار ملاصدرا و هم فصوص الحکم ابن عربی را.
فاضل تونی و مهدی الهی قمشهای استادان فلسفه وی بودند. در ۲۲ سالگی وارد حوزه علمیه قم شد و در آنجا در فلسفه به خصوص از علامه محمد حسین طباطبایی درس آموخت. او کتب متعددی در حوزه فلسفه دارد من جمله شرح حکمت متعالیه ملاصدرا با عنوان «رحیق مختوم» که تاکنون ۳۷ جلد از آن منتشر شده است.
سه: در خرداد سال ۱۳۱۲، دو ماه پس از تولد سید حسین نصر و یک ماه پس از تولد آیت الله جوادی، در اردکان یزد، دکتر رضا داوری اردکانی متولد میشود. او در اردکان و اصفهان تحصیلات مقدماتی خود را گذرانده من جمله مقداری مطالعه فلسفه در حوزه علمیه اصفهان ولی کل مدارک آکادمیک خود را از دانشگاه تهران گرفته و در سال ۱۳۴۶ فارغ التحصیل مقطع دکترای این دانشگاه شده است.
یحیی مهدوی از اولین مترجمان آثار فلسفی به فارسی از زمره اساتید بارز او بود. داوری از سال ۱۳۵۰ مشغول نگارش آثار فلسفی شد و در سال ۱۳۶۲ به مقام استاد تمامی دانشگاه تهران رسید. او یکی از رسانهایترین فیلسوفها در ایران است و در دهه هفتاد جدال تند هایدگری – پوپری او و عبدالکریم سروش حتی در روزنامهها نیز دنبال میشد. او همچنین از سال ۱۳۷۷ تا ۱۴۰۲ رئیس فرهنگستان علوم کشور بود.
چهار: غلامحسین ابراهیمی دینانی متولد سال ۱۳۱۳ در دینان، از توابع استان اصفهان است. تا ۳۲ سالگی مشغول تحصیلات حوزوی در اصفهان و قم بود و در قم از شاگردان خاص علامه طباطبایی شد. از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۶۲ را به تحصیل آکادمیک فلسفه گذراند و دکترای فلسفه گرفت و از آن سال در دانشگاه تهران تدریس کرد.
مشهورترین کتاب او «ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام» است که در سال ۱۳۷۶ آن را به نگارش درآورده و معروف است به تسلط بر حوزه فلسفه اسلامی به خصوص فلسفه اشراق و سهروردی. او همچنین مهمان ثابت یک برنامه تلویزیونی در شبکه چهار به نام «معرفت» بود که از سال ۱۳۸۷ تاکنون هر هفته پخش میشود (بیش از ۶۰۰ قسمت دارد) و در آن به بیان افکار فلسفی برای مخاطب عام میپردازد.
پنج: غلامرضا اعوانی متولد سال ۱۳۲۱ در سمنان است. با بورسیه دولت ایران به بیروت اعزام شده و در سال ۱۳۴۵ لیسانس فلسفه خود را از این شهر گرفته و پس از بازگشت به ایران کارشناسی ارشد و دکترای فلسفه اسلامی را از دانشگاه تهران گرفته است. او از سال ۱۳۴۷ استاد دانشگاه ملی سابق یا دانشگاه شهید بهشتی کنونی بوده و از سال ۱۳۶۴ تا ۱۳۹۰ رئیس موسسه پژوهشی حکمت
و فلسفه ایران (همان انجمن سلطنتی فلسفه قبل از انقلاب بود.) مهمترین فعالیتهای فلسفی او فعالیتهای تطبیقی بین فلسفه شرق و غرب و ترجمه یک جلد فرهنگ فلسفه بوده و کتبی نیز در زمینه مولانا نوشته است. او خواهری به نام شهین اعوانی هم دارد که متولد ۱۳۳۲ است و یکی از معدود پژوهشگران زن فلسفه در ایران است.
شش: عبدالکریم سروش متولد سال ۱۳۲۴ در تهران است. در دبیرستان علوی درس خواند، به دانشگاه تهران رفت و داروسازی خواند و در لندن کارشناسی ارشد شیمی گرفت ولی در همه این سالها فلسفه جزو علایق شخصی او بود و اینگونه شد که در آستانه انقلاب نخستین کتاب خود را با عنوان «تضاد دیالکتیکی» نوشت.
از ۵۷ تا ۶۷ جزو انقلابیون بود و حتی عضو ستاد انقلاب فرهنگی و در کنار آیت الله مصباح یزدی، در مناظرات فلسفی مقابل گروههای چپ حضور مییافت ولی از سال ۱۳۶۷ رفته رفته با نشر مقالاتی با عنوان «قبض و بسط تئوریک شریعت» از صف آنان جدا شد و وضع به جایی رسید که سخنرانیهایش در میانه دهه ۷۰ هدف حملات انصار حزب الله قرار میگرفت.
سروش هم رفته رفته رادیکالتر میشد و با این حال در طول دوره اصلاحات در ایران ماند؛ از حوالی ۱۳۸۷ که یک تئوری جنجالی در مورد قرآن ارایه کرد و با مخالفت فراگیر در حوزه حتی از سوی آیت الله حسینعلی منتظری روبرو شد دیگر به ایران نیامد. او بعد از سال ۱۳۸۸ نیز با زبانی بسیار تند و به عقیده برخی دون شان یک متفکر، حاکمیت را نقد کرد و عملا به یک نیروی اپوزیسیون نظام تبدیل شد. نیرویی که کمتر نشانی از تفکر فلسفی دارد و بروز این سالهای در حوزه اندیشه درسگفتارهایی درباره مثنوی مولوی است.
هفت: مصطفی ملکیان متولد سال ۱۳۳۵ در شهرضای اصفهان است. تا ۲۳ سالگی در رشتههای فنی تحصیل کرد و پس از آن وارد حوزه یادگیری فلسفه و نیز علوم انسانی شد و برای درسآموزی از سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۷۶ در قم زندگی میکرد. در این سالها و تا حوالی سال ۱۳۸۸ در موسسات نزدیک به اصولگرایان مثل موسسه امام خمینی آیت الله مصباح و دانشگاه امام صادق رفتوآمد داشت
و تدریس میکرد ولی پس از ۸۸ به یک چهره متفکر، فقط نزد اصلاحطلبان تبدیل شد و رفته رفته از قامت یک فیلسوف به قامت یک متفکر رسانهای درآمد و در حال حاضر نیز از بیان سخنان خود در حوزه سیاست مثل حوادث سال گذشته یا حتی انتخابات ۸۸ ابایی ندارد. اصلیترین تئوری او در کتابی تحت عنوان «عقلانیت و معنویت» در سال ۱۳۸۱ نشر پیدا کرده است.