۱۰۰ قصه دیگر از لابهلای تاریخ | دردسرهای دختر کوچک
درباره فاطمه پهلوی دختر 22ساله رضاشاه و همسر آمریکاییاش وینسنت هیلی یر .
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | در اردیبهشت سال 1329 در حالی که کشور مثل سیر و سرکه به خاطر نهضت ملی شدن نفت میجوشید، دربار تصمیم گرفت مراسم انتقال جسد رضاشاه به ایران از قاهره و سپس انجام تشریفات خاص و خاکسپاریاش را با شکوه تمام انجام دهد و نهاد آسیبدیده دربار و سلطنت را کمی ترمیم کند.
مشکل اول بیاعتنایی و مخالفت محترمانه مراجع و مدیریت قم با مشارکت روحانیت در این مراسم بود و همینطور مخالفتهای آتشین طلبههای جوانی که دلبسته فدائیاناسلام بودند و در نهایت به یک غائله بزرگ در قم بدل شد. اما مسئله بعدی حضور فاطمه پهلوی دختر 22ساله رضاشاه و همسر آمریکاییاش وینسنت هیلی یر در سفارت ایران در پاریس بود که درست همزمان با عزای عمومی در داخل میخواستند ازدواج خودشان را ثبت رسمی کنند.
فاطمه از سال 1324 و بعد از درگذشت پدرش به آمریکا رفته بود و آنجا به وقتگذرانی و کمی هم تحصیل مشغول بود و با این آمریکایی جوان و خوش برو رو آشنا شده بود، در واشنگتن. و زندگی مشترکشان را در سال 1327 شروع کرده بودند اما دربار از این وصلت خشمگین بود. جایگاه اجتماعی هیلی یر در معادلات دربار ناچیز شمرده میشد و تناسبی با جایگاه کوچکترین خواهرشاه (خواهر ناتنی البته) نداشت.
از طرفی هیلی یر مسیحی بود و روحانیت در تهران از این وصلت به شدت ناراضی بودند. به هرحال ورود فاطمه و شوهرش به تهران ممنوع اعلام شده بود و وساطتهای مادر فاطمه یعنی عصمت دولتشاهی هم به جایی نرسیده بود.
بالاخره پس از دوسال قرار شد هیلی یر مسلمان و اسمش هم علی شود و بقیه مناسک و مراسم و جراحیها انجام شود اما در بدسلیقگی روزی را انتخاب کردند که همزمان بود با مراسم پرطول و تفصیل به خاکسپاری رضاشاه. مطبوعات اروپایی هم با کنجکاوی بازتاب این مراسم عروسی را به انعکاس خاکسپاری کسالتبار رضاشاه ترجیح داده بودند.
تنها در اواخر سال 1332 بود که دربار اجازه داد فاطمه و همسرش به ایران بیایند. با دو پسر و یک دختر. اما هیلی یر در ایران و در اتمسفر دربار راحت نبود. عصمت دولتشاهی دامادش را به عصبی بودن و خشن بودن و مشروب خوردن متهم کرده بود. در سال 1338 این وصلت پس از 11سال به متارکه انجامید.
از زندگی هیلی یر در سالهای بعد سرنخ چندانی در دست نیست. احتمالا داماد خانواده سلطنتی شدن مهمترین فراز زندگی او بوده است. او در سال 1999(1378) در سن 73سالگی در کالیفرنیا درگذشت. برگردیم به فاطمه که حالا در 31سالگی از شوهرش جدا شده بود.
در همان آبان 1338 فاطمه با سرلشکر خاتمی(همان ژنرال خاتم) فرمانده نیروی هوایی ازدواج میکند که از این ازدواج هم دو بچه متولد میشوند. زندگی مشترک این دو نفر 16سال به طول میانجامد و در نهایت با سقوط ژنرال خاتم در حین کایتسواری در دریاچه دز و مرگ او در سال 1354 به پایان میرسد.
اما از قول اسدالله علم نقل است که خاتم همیشه به همسر خود مظنون بوده و او را به بیوفایی و داشتن رابطه با مردان و معشوقههای دیگر و همینطور مشروبخواری بیش از حد و اینطور چیزها متهم میکرده. روحیه ماجراجویانه فاطمه را در سرگرمیهای خاصش نیز میتوان جستوجو کرد. مثل غواصی و خلبانی.
از او یک گزارش پرطول و تفصیل منتشر شده به عنوان اولین خلبان زن ایرانی. به هرحال این وصلت به خاطر رابطه دوستانه محمدرضا و ژنرال خاتم آنقدر مورد توجه دربار بود که به هیچوجه راضی به طلاق نبودند. در دهه پنجاه فرمانده نیروی هوایی مهمترین منصب نظامی در ایران بود و خاتم در چنین جایگاهی تصمیمات خود را مستقیما با شخص محمدرضا هماهنگ میکرد.
بههرحال مرگ غیرمترقبه خاتم آن هم در سن 57سالگی موجب میشود تا فاطمه به عنوان یک بیوه ثروتمند با فراغ بال سراغ سرگرمیها و معشوقههایش برود هرچند درآن زمان او هم یک زن 46ساله بوده است.
خود ژنرال خاتم با مشارکت در واردات گوشتیخزده (با مشارکت محمدعلی قطبی، دایی فرح) و همینطور پورسانتهای کلان از معاملات تسلیحاتی با آمریکا ثروتی افسانهای پیدا کرده بود. فاطمه در دهه چهل شروع به سرمایهگذاریهای اقتصادی کرده بود تا از دو خواهر مشهورترش یعنی اشرف و شمس عقب نیافتد.
او به همراه همسرش و همینطور علی عبده کمپانی سیآرسی را پایهریزی میکنند که سهامدار بولینگ عبده و همینطور باشگاه پرسپولیس میشود. فاطمه همینطور مالک شرکت پنبه آریان و روغن نباتی شکوفهآریا و یک شرکت ساختمانی به نام نشیران بود. ریاست هیات امنای دانشگاه اصفهان هم از منصبهای تشریفاتی بود
که از طرف دربار به او واگذار شده بود تا او خودش را در معادلات سلطنتی مغبون نبیند. علم در خاطرات خود به تخریب خانه فاطمه در نوشهر برای ساخت قصر جدید سلطنتی اشاره میکند. در این تخریب با موافقت دولت وقت، مبلغ ۶۰۰هزار دلار به فاطمه داده میشود. در همین سالهاست که برخی از روابط رضا قطبی و فاطمه پهلوی هم حرف میزنند که البته ممکن است شایعهای بیش نباشد.
فاطمه در سال 57 با ثروت هنگفتی که در اختیار داشت از ایران رفت و در پاریس ساکن شد. یکی دو سال بعد معلوم شد که به سرطان سینه مبتلا شده است. معالجات در پاریس نتیجه نداد و به انگلیس رفت اما در نهایت در سال 1366 و در سن 58سالگی بر اثر عود کردن بیماری سرطان درگذشت.