دیجی کالا چطور دیجی کالا شد؟
خاطرات مدیران شرکت معروف از حسرتها، رویاها و شکستهایشان
هفت صبح| «سال ۹۵ زمانی که در بازداشتگاه شاپور بازداشت شده بودم، پشیمان بودم که چرا ایران را ترک نکردم و به قاضی پرونده میگفتم من یک کارآفرین هستم و این رفتار با ما صحیح نیست. آن روز بارها بابت اینکه مهاجرت نکردهام خود را سرزنش کردم اما حالا خوشحالم که ماندهام و اگر در هر بیزینسی مشغول به فعالیت شدم توانستم دغدغهای از کشور را رفع کنم.»
این بخش از حرفهای مدیرعامل دیجیکالا در ایونت سالانه آنها از روز پنجشنبه بارها در رسانههای مختلف بازنشر شد. رویداد سالانه دیجیکالا با عنوان «لبخند، آدمها و چیزهای دیگر» پنجشنبه ۲۲ شهریور، در تالار وحدت تهران برگزار شد. مسعود طباطبایی، مدیرعامل این کمپانی اولین فردی بود که برای سخنرانی روی استیج رفت. او در ادامه خاطراتش گفت:«از سال ۸۱ تا ۹۵ کم پیش آمده بود که در ماندن تردید کرده باشم، اما آن زمان این حس در من شدت گرفته بود.
در کار واردات لباس بودم و سرمایهگذار گفته بود حتی یک پوند دیگر هم روی کار سرمایهگذاری نمیکند،چون واردات ممنوع شده بود و اگر صدپوند دیگر به سرمایهاش اضافه میکرد، میشد یک میلیون و صد پوند ضرر.» به گفته او دیجیکالا امروز امکان همکاری با ۴۳۰ هزار فروشنده را ایجاد کرده است و بیش از ۱۰ هزار کسب و کار محلی با دیجیکالا همکاری میکنند.
بعد از او مدیران دیگر این کمپانی میکروفن را به دست گرفتند. در پایان هم حمید و سعید محمدی همبنیانگذاران دیجیکالا از تجربیات خودشان حرف زدند. سعید محمدی گفت: «میخواهیم کمی از حسرتها و رویاهایمان بگوییم. من و حمید ۴۵ سال قبل، در محلهای در جنوب تهران و سال اول انقلاب به دنیا آمدیم.وضع اقتصاد ناپایدار بود و همیشه رویا و حسرت در قلبمان موج میزد اما همین حس، انگیزه حرکت ما بود.
ما هر هفته شنبه ۴ بعدازظهر میرفتیم جلو کیوسک روزنامه فروشی و منتظر مجله ماشین بودیم. مجله ماشین که میرسید صفحه به صفحه آن را میخواندیم و عکسها را میدیدیم و با خود میگفتیم چرا این ماشینهای قشنگ در ایران نیست؟ همین حسرت باعث شد به طراحی ماشین علاقهمند شویم. اول روی کاغذ طرح میزدیم بعد فهمیدیم در کارخانههای ماشینسازی از گل ماکت میسازند، اول با خاک حیاط گل میساختیم و کمکم گل کوزهگری خریدیم و هر بار میساختیم و خراب میشد. تا بالاخره قلق آن را فهمیدیم.
ما عاشق دوربین دیجیتال بودیم. پولهایمان را جمع کردیم و شد ۹۰۰ هزار تومان و با کلی تحقیق از یک سایت خارجی دیپی ریویو رفتیم جمهوری و دوربین نیکون دی ۷۰ خریدیم.دوربینی که لنز آن را کلاهبردانه به ما فروختند و قابلیتهای واقعی این مدل را با خود نداشت. همین تجربه خرید بد، ما را به فکر سایت دیجیکالا انداخت سایتی که بشود با اطمینان از آن خرید کرد.
بارها شکست خوردهایم و دوباره شروع کردهایم تا اینکه از سال ۸۵ با ترسهای همیشگی اما کمکم به دستاوردهای بزرگ و همکاری با هزاران نفر رسیدیم. در واقع بیم و امیدها دیجیکالا را بزرگتر کرد و حالا تبدیل به بزرگترین ایکامرس کشور شدهایم اما حسرت و رویاها همیشه با ماست.»