کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۶۵۴۰۹
تاریخ خبر:

به قلب فروشنده بی‌حوصله شلیک کن!

به قلب فروشنده بی‌حوصله شلیک کن!

‌حق با چشم و دست بود. با خشم برگشتم سمت فروشنده و گفتم این که کوچیکه

هفت صبح| ‌ بعضی فروشنده‌ها واقعاً شور زرنگی را درآورده‌اند. هفته قبل، پشت ویترین مغازه‌ای از یک جفت کفش خوشم آمد. وارد شدم و مؤدبانه خواستم سایز مناسب را برایم بیاورند. فروشنده با همان ادب باسمه‌ای که معمولاً آماتورها نمی‌توانند پنهانش کنند، رفت آن پشت و مدتی نسبتاً طولانی مشغول شد. تقریباً حوصله‌ام سر رفته بود و حتی دلم می‌خواست بی‌خیال شوم که جعبه کفش به دست بیرون آمد. لنگه چپ را گرفت سمتم و گفت بفرمایید. دستم را دراز کردم سمت کفش تا آن را بگیرم و در همان فرصت کوتاه چشم‌هایم صحنه را اسکن کردند. پیامی به مغزم مخابره شد: یه ایرادی توی کاره!

 

دستم گفت باید عقب بکشم؟ چشم پرید وسط، هرچند مردد به نظر می‌رسید: به نظرم کوچیکه. مغز با تحکم غرید: توی کاری که بهت مربوط نیست دخالت نکن. دست گفت نظر منم منفیه. مغز این بار هم توپید: کاش همه‌تون لال بمیرید. پا با گلایه نالید: حتی من؟

 

فروشنده فهمید اشکالی پیش‌آمده ولی لنگه‌کفش را چند سانت پرت داد بالا و مثل شعبده‌بازها دوباره روی هوا مهارش کرد. گرفت سمتم و گفت بپوشید. تقریباً توانستم کفش را از توی دستش بقاپم. زبانه‌اش را کشیدم بیرون و به جایی خیره شدم که معمولاً سایز کفش آنجا درج می‌شود. حق با چشم و دست بود. با خشم برگشتم سمت فروشنده و گفتم این که کوچیکه! معلوم بود می‌خواهد کم نیاورد: اینا کلاً قالبشون بزرگه. شما بپوش اگر اندازه پات نشد می‌گم سایز بزرگش رو پیدا کنن.

 

نشستم روی مبل وسط مغازه. اول نوک پنجه‌‌هایم را فشار دادم داخل. بعد بندها را کمی شل کردم و دوباره زور آوردم. مچ پاهایم داشت اذیت می‌شد. فروشنده پرسید: براتون پاشنه‌کش بیاورم؟ دندان‌هایم را به هم فشردم و گفتم آره. دلم می‌خواست با همان پاشنه‌کش بزنم توی سرش.

 

هر طوری بود پایم را داخل کفش جا دادم. بعد بلند شدم و ایستادم تا بتوانم خودم را توی آینه تماشا کنم. نوک پنجه‌هایم و قوزکم تحت‌فشار بود. فروشنده گفت: چیز دیگه‌ای لازم ندارید؟ پاشنه‌کش فلزی هنوز توی دستم بود. گفتم کوچیکه. فروشنده گفت جان؟ با غضب به اطلاعش رساندم کفش مناسب نیست و حداقل باید یک سایز بزرگ‌تر باشد. سرش را به پایین متمایل کرد، چشم راستش را بست و با انگشت پشت گردنش را خاراند: همین یک جفت برامون مونده. بعد خیز برداشت سمت یک جفش کفش دیگر که با آنچه پسندیده بودم تفاوت داشت: می‌خواین از این ببرید؟

 

یاد رفتار مضحک فروشنده‌ای دیگر افتادم. می‌خواست یک شلوار کتان بهم بفروشد اما با اینکه رنگ کرمش را خواسته بودم اصرار داشت حتماً سرمه‌ای بپوشم. سایز موردنظرم را آورد. پوشیدم و دقیقاً اندازه بود. با موفقیت دست‌هایش را به هم زد و گفت مبارک باشه. گفتم من کرم می‌خوام.

 

طوری که انگار صدایم را نمی‌شنود گفت من واسه خودمم سرمه‌ای بردم. حوصله‌ نداشتم، گفتم مبارکتون باشه ان‌شاءالله ولی من کرم می‌خوام. خنده باسمه‌ای از روی صورت محو شد. تندتند شروع کرد به جمع‌کردن شلوارهای روی میز. بالای سرش یک شومیز چشمم را گرفت. انگشتم را به سمتش نشانه رفتم و گفتم قیمت اون چنده؟ با وقاحت هرچه‌تمام‌تر جواب داد: فروشی نیست.

 

با دلخوری گفتم: خواهر من خب من دنبال رنگ کرم اون شلوارم، سرمه‌ای نمی‌خوام. دوباره بدون اینکه نگاهم کند گفت همه سرمه‌ای می‌برن. خواستم بگویم همه [...] خوردند با تو اما توی دلم به شیطان لعنت فرستادم و گفتم شلوار سرمه‌ای دارم. بلافاصله یک‌قدم به عقب برداشتم تا اگر خدای‌نکرده تصمیم گرفت مثل دیوانه‌ها لباس‌های روی میز را پرت کند هوا، جیغ بزند یا چیزی پرت بدهد سمتم، فرصت عکس‌العمل سریع را داشته باشم. حتی آماده بودم بگوید آخه من کرم از کجا بیارم، تو رو خدا بیا همین سرمه‌ای رو ببر! ولی ترجیح می‌داد همچنان مثل بچه‌ کوچولوها قهر کند. بدون اینکه سرش را به سمتم بچرخاند و نگاهم کند گفت باشه. لعنتی! این کارش واقعاً قلبم را خراشید.

 

کفش پایم را می‌زد. کوچک بود و داشت اذیتم می‌کرد. دلم می‌خواست پرتش کنم سمت فروشنده اما او با لبخند باسمه‌ای بهم خیره شده بود: به نظر من اگر یک مدت بپوشید ممکنه توی پاتون جا باز کنه. پاشنه‌کش را دادم دست چپم. چشم گفت: من از اولش می‌دونستم. دست با لحن شاکی‌طور گفت: بهش بگو چرا وقتی سایز مناسب ندارید الکی وقت آدمو تلف می‌کنید؟ مغز گفت امروز حوصله یکی‌به‌دو کردن ندارم ها. پا جیغ کشید: ناسلامتی الان فشار روی منه.

 

کفش‌ها را بیرون آوردم و گرفتم سمت فروشنده. با پررویی گفت نخواستید؟ مؤدبانه درخواست کردم بقیه شعبه‌ها را چک کند شاید شانس با من یار بود و یکی سایز بزرگ‌ترش را موجود داشت. کفش‌ها را روی هوا گرفت، گذاشت توی جعبه و بدون اینکه نگاهم کند گفت امکان چک‌کردن بقیه شعبه‌ها را نداریم. آمدم بیرون، سایتشان را باز کردم و متوجه شدم آنجا امکان سفارش همان کفش با سایز درست وجود دارد و تازه می‌توانم بابت خرید اول، 20 درصد تخفیف جایزه بگیرم. 

کدخبر: ۵۶۵۴۰۹
تاریخ خبر:
ارسال نظر