دود مازوت در چشم صنعت و مردم
ضعف سیاستگذاری وزارت نفت، محدودیت گاز و جایگزینی مازوت چگونه محیط زیست و صنایع مادر را در معرض خطر قرار داده است؟
هفت صبح، آزاد کلهر| محدودیتهای گاز در صنایع انرژیبر بهطور بیسابقهای زودتر آغاز شده و کارخانهها را به استفاده گسترده از مازوت سوق داده است؛ سوختی آلاینده که نه تنها هزینه تولید را افزایش داده، بلکه با دستکاری و ناخالصیهای گسترده، تجهیزات صنعتی را فرسوده و ظرفیت تولید را کاهش داده است.
پیامدهای زیستمحیطی این روند، از انتشار دیاکسید گوگرد و ذرات معلق تا تهدید سلامت عمومی در کلانشهرها، به سطح بحرانی رسیده و ضعف سیاستگذاری وزارت نفت در تامین پایدار انرژی، صنایع مادر مانند سیمان، فولاد و پتروشیمی را در چرخهای معیوب گرفتار کرده است؛ چرخهای که بدون اصلاح جدی، توسعه صنعتی و اقتصادی کشور را با مانع جدی روبهرو خواهد کرد.
محدودیت گاز که پیشتر تنها در فصل سرد سال رخ میداد، اکنون به یک روند دائمی تبدیل شده است و از اوایل آبان بسیاری از کارخانهها ناچار شدند تا ۵۰ درصد مصرف خود را با مازوت جایگزین کنند. این جایگزینی بهویژه در واحدهای خارج از کلانشهرها هزینه تولید را تقریبا دو برابر کرده و هزینه حملونقل نیز به همان میزان افزایش یافته است.
از سوی دیگر، این جایگزینی نشاندهنده ناترازی جدی در تامین سوخت کشور است؛ بهگونهای که نیروگاهها و صنایع مادر به جای دریافت گاز پایدار، ناچار به مصرف مازوت شدهاند. نتیجه این وضعیت، افزایش آلودگی هوا در کلانشهرها، تهدید سلامت عمومی، کاهش ظرفیت تولید و افت رقابتپذیری صنایع داخلی در بازارهای جهانی است.
به بیان دیگر، کسری گاز و مصرف گسترده مازوت صنایع بزرگ کشور را در چرخهای معیوب گرفتار کرده است. چرخهای که بدون اصلاح سیاستهای انرژی و نظارت بر کیفیت سوخت، هر سال تکرار میشود و تبعات اقتصادی و زیستمحیطی آن سنگینتر میشود، اما آیا وزارت نفت به عنوان متولی پاسخگو است؟
یکی از مشکلات اساسی در این روند، دستکاری در مازوت در مسیر حملونقل است. مازوتی که به کارخانهها میرسد اغلب با شرایط پالایشگاه تفاوت دارد و ناخالصیهایی مانند آب یا ترکیبات آلاینده به آن افزوده میشود. این ناخالصیها عملکرد مشعلها را مختل کرده، مصرف سوخت را بالا میبرد و ظرفیت تولید را کاهش میدهد. در برخی واحدها نیز به دلیل ویژگیهای معدنی مواد اولیه، استفاده از مازوت باعث گرفتگی خطوط تولید و توقفهای مکرر شده است.
تبعات استفاده از مازوت در صنایع
مازوت بهعنوان یکی از آلایندهترین سوختهای فسیلی، انتشار گسترده دیاکسید گوگرد، ذرات معلق و ترکیبات سمی را به همراه دارد. استفاده مداوم از این سوخت در صنایع بزرگ، بهویژه در نزدیکی مناطق مسکونی، کیفیت هوا را بهشدت کاهش داده و سلامت عمومی را تهدید میکند. افزایش میزان سولفات و ترکیبات گوگردی در هوا علاوه بر آسیب به محیط زیست، موجب تشدید بیماریهای تنفسی و قلبی در جمعیت شهری میشود.
ناخالصیهای موجود در مازوت نه تنها مصرف سوخت را بالا میبرد، بلکه به تجهیزات صنعتی نیز آسیب جدی وارد میکند. گرفتگی مشعلها، کاهش راندمان کورهها و افزایش نیاز به تعمیرات، هزینههای نگهداری را به شکل چشمگیری افزایش داده است. این چرخه معیوب باعث میشود کارخانهها علاوه بر هزینه بالای سوخت، با جریمههای ناشی از مصرف اضافی نیز مواجه شوند.
صنعت سیمان، فولاد و ... بهعنوان صنایع مادر، زنجیرهای گسترده از صنایع بالادستی و پاییندستی را پشتیبانی میکند. اختلال در تامین انرژی این صنعت نه تنها تولید را کاهش میدهد، بلکه صنایع وابسته مانند تولید قطعات ساختمانی و پروژههای عمرانی را نیز تحت تاثیر قرار میدهد. در شرایطی که مازوت دستکاریشده و آلوده به کارخانهها تحویل داده میشود، توان نوسازی و توسعه این صنعت بهشدت محدود شده و خطر از دست رفتن رقابتپذیری آن در بازار داخلی و خارجی افزایش مییابد.
استفاده گسترده و دستکاریشده از مازوت، صنعت را در یک چرخه معیوب گرفتار کرده است: افزایش هزینه تولید، آسیب به تجهیزات، آلودگی شدید محیط زیست و کاهش ظرفیت تولید. این وضعیت نشان میدهد که بدون اصلاح جدی در سیاستهای تامین انرژی و نظارت بر کیفیت سوخت، صنایع بزرگ کشور نه تنها توان توسعه و نوسازی خود را از دست خواهند داد، بلکه تبعات زیستمحیطی و اجتماعی آن نیز به بحرانهای گستردهتر منجر خواهد شد.
ضعف سیاستگذاری وزارت نفت
یکی از چالشهای اساسی در بحران انرژی کشور، ضعف سیاستگذاری و مدیریت وزارت نفت در تامین پایدار سوخت نیروگاهها و صنایع است. در شرایطی که گاز بهعنوان سوخت اصلی باید در اولویت قرار گیرد، نبود برنامهریزی دقیق و ناترازی تولید و مصرف باعث شده صنایع بزرگ بهطور مداوم با قطع یا محدودیت گاز مواجه و ناچار به استفاده از مازوت شوند. این وضعیت نشاندهنده آن است که وزارت نفت نتوانسته ظرفیت تولید و ذخیرهسازی گاز را متناسب با نیاز واقعی کشور توسعه دهد و همچنان به راهحلهای کوتاهمدت و پرهزینه متوسل میشود.
از سوی دیگر، نبود نظارت کافی بر کیفیت سوخت تحویلی به صنایع، بهویژه مازوت، مشکلات جدی ایجاد کرده است. مازوتی که به کارخانهها میرسد اغلب ناخالصی دارد و این موضوع نه تنها راندمان تولید را کاهش میدهد، بلکه به تجهیزات صنعتی آسیب میزند. وزارت نفت در این زمینه مسئولیتپذیری لازم را نشان نداده و عملا صنایع را در چرخهای معیوب گرفتار کرده است؛ چرخهای که در آن هزینه تولید افزایش مییابد، آلودگی زیستمحیطی تشدید میشود و توان رقابت صنایع کاهش پیدا میکند.
در حوزه نیروگاهها نیز همین مشکل به شکل دیگری بروز کرده است. بسیاری از نیروگاههای کشور به دلیل کمبود گاز، به مصرف مازوت یا سوختهای سنگین روی آوردهاند. این تغییر نه تنها هزینه تولید برق را بالا برده، بلکه آلودگی هوا در کلانشهرها را به سطح بحرانی رسانده است. وزارت نفت به جای توسعه زیرساختهای گازی و افزایش ظرفیت ذخیرهسازی، همچنان به سیاستهای مقطعی بسنده کرده و این موضوع باعث شده هر ساله بحران انرژی در فصلهای سرد و حتی گرم تکرار شود.
در واقع، ضعف وزارت نفت در مدیریت منابع انرژی، صنایع مادر مانند سیمان، فولاد و پتروشیمی را در معرض خطر قرار داده است. این صنایع برای بقا و توسعه نیازمند سوخت پایدار و باکیفیت هستند، اما در عمل با سوخت آلوده، هزینههای مضاعف و محدودیتهای مکرر مواجهاند. نتیجه این سیاستها، کاهش تولید، افزایش قیمت تمامشده، آسیب به تجهیزات و تشدید بحران زیستمحیطی است.
بنابراین میتوان ادعا کرد که وزارت نفت باید از نگاه کوتاهمدت و مقطعی به مسئله انرژی فاصله بگیرد و با برنامهریزی بلندمدت، توسعه زیرساختهای گازی، نظارت جدی بر کیفیت سوخت و اولویتبخشی به صنایع مادر، زمینه پایداری تولید و کاهش تبعات زیستمحیطی را فراهم کند. در غیر این صورت، چرخه معیوب فعلی ادامه خواهد یافت و بحران انرژی به یکی از موانع اصلی توسعه صنعتی و اقتصادی کشور تبدیل میشود.