خستگی از نگاه وقتی توجه کم میآید

خستهایم، نه از کار، بلکه از دیدن، شنیدن، مقایسه کردن، آنلاین بودن. خستهایم، چون بیوقفه مصرف میکنیم
هفت صبح، محمد بلوچ | روزگاری خستگی، تنها محصول یک کار بدنی سخت بود؛ امروز اما، ذهنهایمان پیش از بدنهایمان از پا میافتد. خستهایم، نه از کار، بلکه از دیدن، شنیدن، مقایسه کردن، آنلاین بودن. خستهایم، چون بیوقفه مصرف میکنیم: تصویر، صدا، خبر، آدمها… و بیش از همه، خودمان را.در دنیایی که نگاه، ارزش دارد و توجه، سرمایه است، ما تبدیل شدهایم به سربازانی در میدان جنگ توجه؛ رقابتی که نه صدای گلوله دارد، نه پایان مشخص. فقط یک چیز از آن باقی میماند: فرسودگی روان.
توجه؛ طلای سیاه عصر دیجیتال
اقتصاد امروز، فقط بر پایه نفت و سرمایه مالی نمیچرخد؛ یکی از اصلیترین سوختهایش، «توجه انسانی» است. هر اپلیکیشن، هر پلتفرم و حتی هر فرد، برای گرفتن چند ثانیه بیشتر از نگاه ما برنامهریزی شده است. الگوریتمها طوری طراحی شدهاند که ما را نگه دارند، تحریک کنند، درگیر کنند.در این اقتصاد، زمانِ توجه ما فروخته میشود؛ گاهی به برندها، گاهی به ایدهها، گاهی به توهم موفقیت دیگران. ما بهجای اینکه انتخاب کنیم چه ببینیم، مدام به آنچه انتخاب شده نگاه میکنیم.
فرسودگی روان در عصر توجه
فرسودگی روانی نوعی خستگی عمیق ذهنی عاطفی است که از مصرف مداوم منابع روانی بدون فرصت بازسازی بهوجود میآید. وقتی بهطور مداوم در معرض اطلاعاتی هستیم که با احساساتمان بازی میکند از فقر و جنگ تا زیبایی و موفقیت دیگران ذهن ما قدرت اولویتبندی و ترمیم را از دست میدهد.ما از آنچه نمیتوانیم تغییرش دهیم فرسوده میشویم و خجالتزده از آنچه باید باشیم اما نیستیم. شبکههای اجتماعی ترکیبی از این دو را دائماً جلوی چشمان ما میگذارند.
دیده شدن به قیمت ندیدن خود
در جهانی که همه در حال تولید محتوا هستند، مرز بین زندگی واقعی و نمایش، روزبهروز کمرنگتر میشود. ما دیگر صرفاً زندگی نمیکنیم؛ آن را «ارائه» میکنیم. هر پست و استوری، آینهایست که از ما میخواهد بهتر، خوشحالتر، موفقتر، جذابتر بهنظر برسیم.اما در این رقابت برای دیده شدن، چیزهایی از ما جا میماند: خلوت، سکوت، عمق، و شاید خودِ ما.
خودشیفتگی دیجیتالی، یا دقیقتر بگوییم «خودارزانیِ نمایشی»، موجب میشود برای چند لایک بیشتر، بخشی از هویتمان را خرج کنیم. این همان نقطهایست که «توجه»، نهتنها ما را تغذیه نمیکند، بلکه ما را تحلیل میبرد.
ما، نادیده ماندهایم
بسیاری از ما آنقدر دیگران را دیدهایم که خود را از یاد بردهایم. ما نادیده ماندهایم، نه به این معنا که دیگران به ما بیتوجهاند، بلکه به این معنا که خودمان از مراقبت از خویش غافل شدهایم.روانشناسان معتقدند مصرف بیشازحد رسانه، بهویژه بدون هدف و با الگوهای الگوریتممحور، میتواند به کاهش توان تنظیم هیجان، افزایش اضطراب، و تخریب تصویر ذهنی فرد از خودش منجر شود.
راهی برای ترمیم
در این هیاهو، شاید لازم باشد دوباره «کمتر دیدن» را یاد بگیریم. سکوت، بیخبری موقت، و گاهی «نبودن»، میتواند نوعی حضور سالم در خود باشد. ما نیاز داریم مرزهایی برای ذهنمان بسازیم؛ جایی که نگاهمان صرفاً ابزار مصرف نباشد، بلکه ابزار درک، تأمل و رشد باشد.این به معنای ترک کامل شبکههای اجتماعی نیست، بلکه یعنی بازی را از دست پلتفرمها دربیاوریم و دوباره خودمان کنترل را بهدست بگیریم. مثل این است که از تماشاگرِ منفعل، به کارگردانِ هوشیار بدل شویم.
جمعبندی: خستگی حق ما نیست
توجه ما سرمایه است، نه صرفاً منبع درآمد دیگران. اگر خستهایم، اگر احساس میکنیم ذهنمان در حال دود کردن است، شاید وقتش رسیده به خودمان احترام بگذاریم.ما باید دوباره نگاهمان را مال خودمان کنیم. نگاه کنیم، نه فقط برای مصرف، بلکه برای کشف. برای زندگی.