در روزهای پرتنش چگونه با کودکان رفتار کنیم

طبع لطیف کودکان در کشاکش بیم و امیدهای روزهای جنگی
هفت صبح| «اخبار جنگ میتواند تاثیر عمیقی بر روان کودکان بگذارد، حتی اگر آنها به طور مستقیم در مناطق جنگی نباشند. کودکان ممکن است از طریق رسانههایی مانند تلویزیون، روزنامهها و شبکههای اجتماعی با تصاویر و اطلاعات مربوط به جنگ مواجه شوند که میتواند باعث افزایش اضطراب، ترس و کاهش احساس امنیت شود.
این تاثیرات میتواند به ویژه زمانی شدیدتر باشد که کودکان اضطراب والدین خود را احساس کنند. کودکان همیشه برای احساس امنیت و آرامش به والدین خود نگاه میکنند، بالاخص در زمان بحران. » اینها بخشهایی از مقاله یونیسف در چند روز گذشته در مورد چگونگی رفتار با کودکان در زمان جنگ است که حکایت از اهمیت موضوع برخورد با کودکان در زمان بحران و از جمله همین ایام جنگی است.
جوانان و کودکان در سیبل حملات جنگی
جنگ نرم که به عنوان جنگ روانی یا عملیات روانی نیز شناخته میشود، شامل استفاده از تاکتیکهای غیرنظامیمانند تبلیغات، اطلاعات نادرست، نفوذ فرهنگی و رسانهای برای تاثیرگذاری بر افکار، احساسات و رفتارهای گروههای هدف است. جوانان و نوجوانان به دلیل حساسیت عاطفی، بهویژه در برابر تاثیرات جنگ نرم آسیبپذیر هستند. کودک سربازان از جمله این گروههای خاص هستند که در شرایط بحرانی و خاص دچار آسیبهای جدی میشوند.
در برخی درگیریها مانند عراق، کودکان به عنوان سرباز به کار گرفته شدند که منجر به آسیبهای روانی شدید میشود. همچنین جوانان که برای مدت طولانی در مناطق جنگی حضور مداوم دارند دچار آسیب میشوند. به عنوان مثال در مناطق جنگی مثل غزه جایی که ۶۵درصد جمعیت زیر ۲۵ سال هستند، مواجهه مداوم با خشونت و تبلیغات روانی تاثیرات آشکاری بر روانشناسی افراد دارد.
از آسیبهای جسمیتا زخمهای روحی
تاثیر جنگ بر کودکان فراتر از آسیبهای جسمیاست. کودکانی که در مناطق جنگزده زندگی میکنند، با چالشهای روانی، اجتماعی و آموزشی متعددی روبهرو هستند. آثار جسمیجنگ بر کودکان شامل جراحات ناشی از خشونت سوءتغذیه، بیماری، مرگ و جراحات گوناگون جسمیاست.
اما در بعد روانی تروما، اضطراب و افسردگی، اختلال استرس بعد از سانحه، و از دست دادن اعتماد به بزرگسالانی است که از نگاه آنها جنگ را بزرگسالان برافروخته اند. اما جنگ فقط چالشهای روانی و جسمانی ندارد. در بعد اجتماعی جنگ آوارگی، مهاجرت، جدایی از مدرسه، جدایی از دوستان و همشاگردیها را به دنبال دارد که خود اختلال در یادگیری را به همراه دارد.
یک نمونه عینی
جنگ غزه، نمونه ای است از رخدادی که پیامدهای زیادی را برای کودکان داشته است. چندی قبل مرکز آموزش جامعهمحور مدیریت بحران در غزه، بیش از ۵۰۰ کودک مورد ارزیابی روحی و روانی قرار گرفتند. نتایج این گزارش نشان میدهد بیش از یک سال آوارگی، فقدان و بمبارانهای بیوقفه، کودکان آسیبپذیر غزه را به شدت دچار آسیب روانی کرده و خانوادههایشان را دچار مشکلات فراوانی کرده است.
۹۶درصد از کودکان احساس میکنند مرگ نزدیک است. تقریبا همین میزان کمیکمتر واقعیت را نمیپذیرند و نزدیک به نود درصد دچار ترسهای شدید میشوند یا از کابوسهای شبانه رنج میبرند و نشانههای پرخاشگری دارند. حتی در برخی موارد نیمیاز کودکانی که در این ارزیابی علمیمشارکت داشتهاند آرزوی مرگ میکردند. علاوه براین، گزارش یاد شده حکایت از آن دارد که بسیاری دیگر نیز نشانههای انزوا، اضطراب شدید و حس فراگیر ناامیدی را تجربه میکنند.
چه باید کرد؟
اما برای جلوگیری از بروز این تنشهای روحی و استرسها و اضطرابهایی که کودکان را در جنگ تهدید میکند، چگونه باید با آنها رفتار کرد؟
دکتر حسین بهادری، روانشناس کودک معتقد است که با در پیش گرفتن یکسری از رفتارهای ساده اما مهم میتوان آثار این اضطرابها را به حداقل ممکن رساند. وی در گفت و گو با «هفت صبح» با اشاره به اینکه باید کاری کرد تا تاب آوری و ظرفیت روحی و روانی کودکان تقویت شود میگوید: یکی از این راهکارها این است که باید تلاش کنیم تا جاییکه ممکن است، کمتر درباره اخبار ناخوشایند جنگ برابر کودکان صحبت کرد چون آنها ظرفیت پذیرش این حجم از اخبار خشن و استرس زا را ندارند.
وی میافزاید: دومین گام این است که باید کاری کنیم تا کودکان «برون ریزی» داشته باشند. یعنی کاری کنیم تا برای ما از دل نگرانیها و اضطرابهایشان بگویند و ما هم با صبر و حوصله به آنها گوش دهیم و تلاش کنیم تا آنها را از این استرسها دور کنیم.
وی با ذکر اینکه تقویت روابط بین اعضای خانواده میتواند نقش موثری در این میان داشته باشد میگوید: مثلا اگر قبلا به خاطر مشغلههای کاری روزی یکی – دو ساعت در خانه کنار هم بودند حالا اعضای خانواده باید تلاش کنند تا زمان بیشتری را در درون خانه با هم سپری کنند و با هم سرسفره بنشیند و غذا بخورند و با کودکشان بازی کنند و فیلم ببینند و...
تلاش برای عادی سازی زندگی کودکان
این روانشناس کودک همچنین با تاکید براینکه کلا نباید کاری کرد که روال معمول زندگی کودکان مختل شود ادامه میدهد: مثلا اگر تا قبل از جنگ کودک مان به کلاس فوق برنامه درسی یا ورزشی میرفت باید آنها را ادامه دهد تا اطمینان پیدا کند که زندگی همچنان مانند گذشته ادامه دارد.
با تمام این تفاصیل همچنان یک سوال اساسی باقی میماند. اینکه چنانچه کودک ما با یکی از صحنههای دلخراش جنگ یا مثلا حملات هوایی در محله یا در بین همسایگان خود برخورد کرد، آنوقت چگونه باید شوک و اضطراب ناشی از آن را برای وی کاهش داد؟
دکتر بهادری در این مورد نیز میگوید: براساس پروتکلهای موجود قبل از هر چیز باید کاری کرد که کودکان کمتر در معرض صداها و نورها و دیگر آثار جنگ قرار گیرد. مثلا باید از پردههای ضخیم استفاده کرد یا یک عروسک و یا ماشین کنار تخت وی قرار داد. باید پنجرهها را بست تا صدا کمتر وارد خانه شود و در عین حال با استفاده از موزیکهای ملایم فضای خانه را آرام بخش کرد.
وی تصریح میکند: همچنین بهتر است نور داخلی خانه را نیز ملایم کرد و کودک خود را بیشتر در آغوش بکشیم و سعی کنیم با دقت و حوصله به گونه ای در مورد صداها و صحنههای خشنی که احتمالا شاهد آن بوده صحبت کنیم و به سوالاتش پاسخ دهیم تا وی اطمینان پیدا کند که درمحیط زندگی اش امن است و خطری تهدیدش نمیکند.
بهادری توصیه ای جدی را به عنوان جمع بندی تکنیکهای پیشنهادی خود برای برخورد با کودکان در زمان جنگ عنوان میکند و میگوید: در کنار تمام این توصیهها ولی نباید این نکته را فراموش کنیم که حتی اگر همه این تکنیکها را به کار بریم اما خودمان آرامش کافی را در رفتار و حرکاتمان نداشته باشیم، عملا تلاش ما بیهوده خواهد بود و فرزند ما رنج و اضطراب و استرسهایی را تجربه خواهد کرد که مسلما در آینده وی تاثیر گذار خواهد بود.