آن سوی آتش و آسمان | جنگ را مردم به پایان میرسانند

حالا نوبت ماست. نه فقط نیروهای مسلح. نه فقط دیپلماتها...
هفت صبح، امید محسنی| ده روز گذشته، ده روز پر از التهاب، ترس و امید، پرتاب، خبر، سکوت، شایعه و نگاههایی که در آسمان دنبال موشک بوده و در زمین دنبال معنا. از همان لحظهای که نخستین انفجار شنیده شد، دیگر مشخص بود این جنگ قرار نیست فقط در مرزهای شعار بماند. این جنگ، فراتر از خاک است؛ جنگی چندوجهی. در آسمان هست، در خیابان هست، در ذهن مردم هم، در زبان خبرنگاران، در تیتر روزنامهها و در تنفس شبکههای اجتماعی.
موشکها پرتاب شدند. پهپادها رد شدند. سامانهها فعال شدند. همه اینها را دیدیم و شنیدیم. اما پشت این نمایش مهیب، جنگ دیگری در جریان بود. جنگی که صدایش نرمتر، اما اثرش عمیقتر است؛ جنگ روایتها. جنگ روانی، جنگ شایعات و بازار داغ اخبار جعلی، نادرست و گاهی گمراه کننده. یکی خبر میساخت، یکی انکار میکرد، یکی وحشت میپراکند، و یکی از قهرمانیها مینوشت. حقیقت؟ لابهلای خطوط ناپیدای این روایتها، مدام شکل عوض میکرد.
اما جنگ فقط در هوا نبود. زمین هم بیصدا میلرزید. نه با تانک، نه با توپ، بلکه با خرابکاریهای کوچک، با آدمهایی بیچهره، با دستهایی که بمبی را در جای حساسی میگذاشتند و فرار میکردند. مزدورانی که نه پرچم دارند، نه نشان، اما مأموریت دارند.
ما هم ساکت نبودیم. سامانههای دفاعی به کار افتادند. آسمان کشور، زیر نظر گرفته شد. پرندههای دشمن شناسایی و سرنگون شدند. ماموران امنیتی در جای جای شهر ایست و بازرسی ایجاد کردند، موشکها با دقت به عمق خاک اسرائیل رفتند و پیامشان را فرستادند. سامانههای دشمن را فرسودند. نقاط ضعفشان آشکار شد. این یعنی بازدارندگی هنوز زنده است. یعنی پاسخ فقط شلیک نیست؛ پاسخ میتواند سنجیده، چندلایه و هوشمند باشد.
اما همه اینها، بدون مردم، بدون ذهن آرام و منسجم، شکل نمیگرفت، شکل نمی گیرد. این مردم هستند که باید بایستند، که باید روایت درست را بشنوند، که نباید خسته شوند. ده روز ترس، ده روز اخطار و هشدار، ده روز شایعه، ده روز بیخبری یا بدخبری... دلهایی که میلرزند، ذهنهایی که آشفتهاند و زبانی که دنبال اعتماد میگردد. افکار عمومی اگر ترک بردارد، اگر مردم احساس کنند در تاریکی رها شدهاند، اگر احساس بیپناهی کنند، آنوقت هیچ سامانهای نمیتواند امنیت را تضمین کند.
ما خبرنگاران، چه کردهایم؟ در این ده روز، کجا ایستادهایم؟ فقط خبر نقل کردهایم یا روایت ساختهایم؟ فقط بیانیه چاپ کردهایم یا واقعیت را شکافتهایم؟ اگر ما در میدان روایت شکست بخوریم، پیروزی موشکی هم به چشم مردم نمیآید. باید از فریاد زدن فاصله بگیریم. مردم را نه باید ترساند، نه باید فریب داد.
باید با آنها حرف زد. بیپرده، اما با تدبیر. حالا، در پایان این ده روز، ما یک چیز را میدانیم. این جنگ، اگرچه ممکن است پایانش با یک توافق یا یک سکوت نظامی وحتی ادامه جنگ باشد، اما اثرش تا مدتها باقی خواهد ماند. در حافظه مردم، در سبک روایت رسانهها، در زبان تحلیلگران و در اعتماد یا بیاعتمادی که در دلها شکل میگیرد.
جنگ ایران و اسرائیل، فارغ از اینکه چند روز یا چند هفته طول بکشد، به ما نشان داد که بازدارندگی فقط موشک نیست. بازدارندگی، روایت درست است. اعتماد عمومی است. هوشیاری اجتماعی است. جنگ را موشکها آغاز میکنند، اما مردم به پایان میرسانند. یا با ایستادگیشان، یا با فرسودگیشان.
حالا نوبت ماست. نه فقط نیروهای مسلح. نه فقط دیپلماتها. نوبت همه ماست که بفهمیم این جنگ چقدر به ما مربوط است و چطور میتوان آن را روایت کرد، دوام آورد و از دلش عبور کرد.