کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۹۶۶۲۸
تاریخ خبر:

یادداشت‌| زبان مشترک بین راننده ناشنوا و مسافر

یادداشت‌| زبان مشترک بین راننده ناشنوا و مسافر

اگر این راننده‌ عزیز مسیر را اشتباهی برود‌، من چگونه مسیر را به او حالی کنم؟

هفت صبح، سعید بیابانکی| الان درست 10 دقیقه است که سر کوچه منتظر ایستاده‌ام. به راننده زنگ می‌زنم جواب نمی‌دهد. نگران می‌شوم. دوباره زنگ می‌زنم بازهم جواب نمی‌دهد.برای بار سوم زنگ می‌زنم‌. صدای بوق اشغال می‌شنوم. به نظر می‌رسد رد تماس می‌دهد. بلافاصله پیامک دریافت می‌کنم که متن آن بسیار برایم عجیب است:

 

((سلام مسافر عزیز، راننده ناشنواست لطفا تشریف بیاورید دم در‌. الان خدمت می‌رسم.)) راستش کلی تعجب می‌کنم‌. پراید سفید نمره ایران 33 از راه می‌رسد‌. سوار می‌شوم و با زبان اشاره نیم‌بند با راننده سلام علیک می‌کنم.اوهم پاسخ می‌دهد.به فکر فرو می‌روم.از همه مهم‌تر اینکه تا مقصد یک ساعت فاصله است و من در این مدت چه باید بکنم‌؟ اگر این راننده‌ عزیز مسیر را اشتباهی برود‌، من چگونه مسیر را به او حالی کنم؟

 

و اینکه تا به حال در این موقعیت قرار نگرفته‌ام. احساس می‌کنم مقطع حساس کنونی برای من همین یک ساعت است که باید یک جور سر کنم.کم‌کم پیش خود فکر می‌کنم که هر وقت اخبار سراسری از تلویزیون پخش می‌شود من به گوینده مخصوص ناشنوایان توجه کرده‌ام و تلاش کرده‌ام حرکات دستش را به حافظه بسپارم.با حرکات نیم‌بند زبان اشاره تلاش می‌کنم از راننده بپرسم چند وقت است در تاکسی اینترنتی کار می‌کند و او پاسخ می‌دهد دو سال.

 

می‌پرسم ‌راضی هستی، می‌گوید خدا را شکر. چیزی به ذهنم می‌رسد، سری به گوگل می‌زنم و زبان اشاره را جست‌وجو می‌کنم . مطالبی می‌بینم با این عنوان که زبان اشاره زبانی برای دیدن .تلاش می‌کنم یکی دو جمله کوتاه یاد بگیرم‌. مثلا اینکه آیا تو زن داری‌؟ یا مثلا اینکه چند کلاس درس خوانده‌ای و اینها . احساس می‌کنم این راننده عزیز دریچه تازه‌ای از جهان ارتباطات را در همین چند دقیقه به روی من باز کرده است.

 

خلاصه راننده باهوش‌تر از آن است که من فکرش را می‌کردم. بدون توجه به مسیریاب از راهی میانبر و کوچه پس کوچه مرا به مقصد می‌رساند زودتر از زمان معمول. هنگامی که می‌خواهم کرایه‌اش را با گوشی پرداخت کنم احساس می‌کنم می‌خواهد چیزی به من بگوید‌. ترجیح می‌دهد حالا که ایستاده‌ایم برایم چیزی در گوشی‌اش تایپ کند. گوشی‌اش را به من نشان می‌دهد‌. وای خدای من. خیلی برایم جالب است.

 

این را نوشته :

مهمان من باشید شاعر عزیز. من شعرهای شما را زیاد خوانده‌ام

و این مصراع را برایم روی گوشی تایپ می‌کند‌: زبان مشترک مردم جهان شعر است

 

به حال او غبطه می‌خورم‌. او که از جهان صداها محروم است‌. هم راننده‌‌ خوبی است. هم بسیار باهوش است و هم اهل شعر‌. این راننده عزیز که نه من صدای او را می‌شنوم و نه او صدای مرا، روزم را می‌سازد. برایش این بیت از صائب را می‌فرستم :

ده در شود گشاده، شود بسته چون دری

انگشت، ترجمان زبان است لال را

 

به گوشی‌اش نگاه می‌کند و کلی ذوق می‌کند.با زبان اشاره به من حالی می‌کند که بیت زیبایی است و می‌گوید دمت‌گرم.دستی تکان می‌دهم و با دنیای ساکتش تنهایش می‌گذارم.

 

سایر اخباراجتماعیرا از اینجا دنبال کنید.
کدخبر: ۵۹۶۶۲۸
تاریخ خبر:
ارسال نظر