خشکسالی؛ تهدیدی مضاعف برای حیاتوحش جنوب ایران

نجات طبیعت ایران، بهویژه در شرایط خشکسالی و تغییر اقلیم، تنها با اتکا به بخشنامه و دستورالعمل ممکن نیست
هفت صبح، مجید غضنفری؛ کارشناس رسانه و محیطزیست | در سالهای اخیر، خشکسالی به یکی از جدیترین چالشهای طبیعت کشور تبدیل شده است. کاهش چشمگیر بارندگی، افت سطح آبهای زیرزمینی و خشک شدن منابع طبیعی آب، وضعیت نگرانکنندهای را بهویژه در مناطق جنوبی و جنوبشرقی ایران رقم زده است.استانهایی مانند سیستان و بلوچستان، هرمزگان، بوشهر و کرمان، که پیشتر نیز با اقلیمی خشک و نیمهخشک درگیر بودهاند، اکنون با بحران واقعی کمآبی مواجهاند که نهتنها زندگی جوامع انسانی، بلکه بقای حیوانات را نیز بهشدت تهدید میکند.
حیاتوحش این مناطق، که بهشکل طبیعی با کمآبی سازگار شدهاند، حالا با شرایطی روبهرو هستند که حتی مقاومت طبیعی بدنشان نیز پاسخگو نیست. کاهش منابع آبی و از بین رفتن پوشش گیاهی، بسیاری از گونههای جانوری را با بحران سوءتغذیه، بیماری، مهاجرت ناخواسته و مرگومیر گسترده مواجه کرده است. در برخی مناطق، گونههایی مانند کل، بز، آهو و جبیر که تا قبل از این جمعیتهای پایداری داشتند، اکنون در معرض انقراض محلی قرار گرفتهاند.
در چنین شرایطی، شاهد حضور بیش از پیش فعالان محیطزیست محلی هستیم؛ افرادی که بدون چشمداشت، گاه از جیب شخصی خود، برای تامین آب، علوفه و مراقبت از حیاتوحش منطقهشان تلاش میکنند. در بسیاری از موارد، همین فعالان محلی بودهاند که با ایجاد آبشخورهای دستی، ترمیم چشمهها یا انتقال تانکرهای آب به مناطق دورافتاده، مانع از تلف شدن دستهجمعی گونههای جانوری شدهاند. نقش این افراد، چه در قالب گروههای مردمی، چه بهصورت فردی، آنچنان پررنگ است که در برخی موارد، جای خالی برخی نهادهای رسمی را پوشش دادهاند.
اما در این میان، نمیتوان از مسئولیت نهادهای حاکمیتی - بهویژه سازمان حفاظت محیطزیست - چشمپوشی کرد. اگرچه در برخی استانها اقدامات پراکندهای همچون ساخت آبشخور یا اجرای طرحهای حفاظتی دیده شده است اما در سطح ملی، ضعف در برنامهریزی، عدم تخصیص منابع مالی کافی و ناهماهنگی بین دستگاهی کاملاً مشهود است. مهمتر از آن، ارتباط ناپیوسته و بعضاً بیاعتمادانهایست که بین نهادهای رسمی و فعالان بومی برقرار است. این شکاف، مانع بزرگی بر سر راه مشارکت مردمی در حفاظت از طبیعت است.
اکنون بیش از هر زمان دیگری، ضرورت دارد که سازمان حفاظت محیطزیست رویکرد نگاه از بالا به پایین خود را به مدلی مشارکتی و مردممحور تغییر دهد. جوامع محلی، با دانش بومی و شناخت دقیق از زیستبوم منطقهشان، میتوانند به بازوان اجرایی قدرتمند برای اجرای سیاستهای حفاظتی تبدیل شوند، به شرط آنکه مورد اعتماد قرار گیرند، حمایت شوند و از ظرفیت آنها بهدرستی استفاده شود.
راهکارهایی که میتوان در شرایط فعلی دنبال کرد، ترکیبی از اقدامات فوری و بلندمدت است. در کوتاهمدت، تجهیز مناطق بحرانی به آبشخورهای پایدار، مرمت منابع آبی طبیعی، تامین علوفه اضطراری برای حیاتوحش و ایجاد تیمهای امداد با محوریت مردم محلی، از اهمیت بالایی برخوردار است. همچنین، پایش مستمر جمعیت گونهها و شناسایی کانونهای بحرانی برای مداخله سریع، باید در اولویت کارها قرار گیرد.
در بلندمدت نیز، اصلاح سیاستهای مدیریت منابع آب، اجرای طرحهای احیای زیستگاهها، تعادلبخشی به جمعیت دام در مراتع و آموزش مستمر جوامع و مسئولان محلی، از جمله اقداماتی است که میتواند به احیای اکوسیستمهای شکننده کشور کمک کند.همچنین شفافسازی منابع مالی، توانمندسازی ادارات محیطزیست استانی و تقویت ارتباط میان سازمانها و دانشگاهها، میتواند به تصمیمگیریهای علمیتر و اثربخشتر منجر شود.
در نهایت باید گفت که نجات طبیعت ایران، بهویژه در شرایط خشکسالی و تغییر اقلیم، تنها با اتکا به بخشنامه و دستورالعمل ممکن نیست. آنچه در عمل موثر واقع شده، ترکیب تعهد مردمی، دانش محلی و پشتیبانی حاکمیتیست. اگر این سه ضلع بهدرستی در کنار یکدیگر قرار گیرند، هنوز هم میتوان امید داشت که طبیعت زخمخورده جنوب، بار دیگر نفسی تازه کند.