سوژه هفته | مورد عجیب خواستگاری
از مادرِ خواستگاری که تا 18 سال بعد پیگیر زندگی دختر بوده تا آقای دامادی که 25 تومان آبهویچ برایش گران بود!
هفت صبح| این هفته بعضی از کاربران خاطراتشان را از خواستگارها و رفتارهای عجیب و غریبشان نوشتند. از مادرِ خواستگاری که تا 18 سال بعد پیگیر زندگی دختر بوده تا آقای دامادی که 25 تومان آبهویچ برایش گران بود!
ربات استاد: یه خواستگار داشتم که حسابرس وزارت بود، وضع به شدت خوبی هم داشت، واسه عید کادو بهم داد: فلش و سالنامه تبلیغاتی که بعد از جواب رد دادن گفت پسشون بده.
مهندسی که دکتر بود: مادر خواستگار تماس گرفتن، گفتن ما خیلی خوشمون اومده از شما و دختر خانومتون. کی میتونیم با پسرمون بیایم؟ مادر که جواب منفیرو دادن ناراحت شدن و قطع کردن. 5 دقیقه بعد دوباره زنگ زدن گفتن ما میخواستیم به شما و دخترتون لطف کنیم وگرنه اصلا ازتون خوشمون نیومده بود.
نسیم قاصدک: مادر خواستگار محترم فرمودند اگه میدونستیم جوابتون منفیه، وقتمون رو یه جای دیگه صرف میکردیم.
بیبی: پارسال یک خواستگار داشتم که به شدت موردپسند خانواده بود، جلسه دوم بود میاومدن. مادر آقا اجازه گرفت که با آقا حرف بزنم توی اتاق. هیچی تا نشستیم این برداشت گفت اگه پررو نمیشی واقعا به دلم نشستی و این باعث شد بشه آخرین دیدار ما. بیتربیت...
ایمان: یادم افتاد مامانم تعریف کرده بود که یه خواستگار داشته، بعد وسط خواستگاری مامانبزرگم (مامان خودش) گفته اگه این رو نخواستید دو تا دختر خوشگلترم دارم.
کیتوسان: امروز خواستگار داشتم، به جز مامان و بابا و خواهر پسره و خود پسره، خاله و شوهرخالهشون هم اومده بودن جلسه خواستگاری. بعد از گذشت ۲-۳ساعت از مجلس به علت خماری شدید شوهرخاله مجبور شدن برن. اینم از شانس من.
نسیم قاصدک: از عجایب خواستگاری سنتی؟ دست به دست شدن خواستگار بین دخترهای فامیل توسط معرف. مثلا یکی که قبلا خواستگاری تو اومده الان شوهرِ دخترعموته. وا. وقتی داری بهشون تبریک میگی خیلی عجیبه.
بهار: یه خواستگار داشتم لعنتی خیلی گشنه بود. ما رفتیم اتاق حرف بزنیم هم میوه خودشرو خورد هم میوه منرو هرچی شیرینی تو ظرف بود خورد. آخرش هم برگشت گفت من ارمنستان زیاد میرم شاید بریم اونجا زندگی کنیم. امروز شنیدم هنوز مجرده و معتاد شده.
تیچرم اما نه تیچر زبان: با خواستگار رسمی بیرون قرار گذاشتیم صحبت کنیم. کافه نرفتیم بیرون بودیم. برای خالی نبودن عریضه رفتیم یه آب هویج بخوریم. هر لیوان ۲۵ تومن بود. از وقتی خرید تا وقتی تموم شه چند باری گفت قبلا ۲۰ تومن بود الان چقدر گرون شده.
ساناز هستم، یک مالک: چند سال پیش که اکانت اینستاگرامم عمومی بود، یه خانمی اومد دایرکت، گفت: عکس بچهترو میذاری که دل منرو بسوزونی؟ با حالت شوک گفتم: شما؟ من اصلا شمارو نمیشناسم! گفت: من مادر فلانیام! مادر خواستگار ۱۸ سال پیشم بود.
مهدی نسب: یه خواستگار داشتم که چند جلسه باهم صحبت کردیم و میگفت انتخاب من شما هستید. خواهرش زنگ زد گفت یه سفر براش پیش اومده بعد سفر مزاحم میشیم. سه ماه هست سفر تشریف داره فکر کنم رفته مریخ.
* شرح عکس: تنها خواستگاری عجیبی که ختم بهخیر شد. از ایکس میلو