چایخانهای که چای ایرانی را در هند محبوب کرد/ اخبار جدید پرونده دزدی گلریز قهرمان
اخبار ایران خارج از کشور، از چایخانه ایرانی در هند که چای ایرانی را به آنجا معرفی کرد تا داستان نمایند ایرانی پارلمان نیوزلند که به دزدی متهم است.
هفت صبح| در آخر هفتهای که گذشت گلریز قهرمان، نماینده سابق ایرانی حزب سبز در نیوزیلند، به جرم چهار فقره دزدی از فروشگاه لباس به پرداخت هزار و 600 دلار جریمه محکوم شد. قهرمان اولین پناهندهای است که توانست در پارلمان این کشور به عنوان نماینده انتخاب شود اما حالا ضربه بزرگی به حرفه سیاسی او وارد شده است. از زمانی که این اتهامات به او وارد شد و تا همین امروز که اتهامات را پذیرفته و به دنبال جبران آن است، عده زیادی در فضای مجازی قهرمان را مایه ننگ جامعه ایرانیان نیوزیلند میدانند.
در عین حال یک خانم دکتر دندانپزشک ایرانی ساکن هند با روایت داستان زندگی خودش، پدرش و برادرش مورد تحسین بسیاری از ایرانیان قرار گرفته است. او زهرا حسینی نسب و خواهرِ فیزیوتراپ مشهور هند، علی ایرانی است که دکتر بازیگران هندی زیادی از جمله شاهرخ خان بوده است. دی ماه سال گذشته، گلریز قهرمان به دزدی از یک بوتیک لباس لوکس متهم شد و از تمام مسئولیتهای خود در حزب چپگرای سبز پارلمان نیوزیلند کنارهگیری کرد.
هرچند او علت این کنارهگیری را مراقبت از سلامت روان خود اعلام کرد اما تا مدتی از صحبت با رسانهها خودداری میکرد. او حدودا چهار ماه پیش به چهار فقره سرقت به ارزش 9 هزار دلار نیوزیلند (پنج هزار و 500 دلار آمریکا) از سه مغازه در اوکلند و ولینگتون اعتراف کرد. عصر پنجشنبه دادگاه اوکلند درخواست ترخیص بدون محکومیت او را رد و قهرمان را به پرداخت 1600 دلار نیوزیلند معادل حدود هزار دلار آمریکا جریمه کرد. او لباسهای دزدیده شده را برگردانده و از همه مال باختگان شخصا عذرخواهی کرده است.
اولین اتهامی که به این نماینده 43 ساله وارد شد دزدی از یک فروشگاه لباس برند لوکس به نام اسکاتیز بود. طبق ادعاهایی که آن زمان مطرح شد قهرمان در یکی از روزهای کریسمس به بوتیک «اسکاتیز» در اوکلند رفت و نزدیک به ارزش 15 هزار دلار از این فروشگاه جنس برداشت. البته این رقم اشتباه بود و مقدار دزدیهایی که او انجام داده روی هم 15هزار دلار نمیشود.
آنطور که گفته شده کارمندان این بوتیک سعی داشتند جلوی قهرمان را بگیرند تا بدون پرداخت از مغازه بیرون نرود اما موفق نشدند. او از باز کردن و نشان دادن محتویات داخل کیفش امتناع کرد و چندین جنس را که در کیف خود جا داده بود با خود برد. با این حال گفته شد چند ساعت بعد فردی ناشناس لباسها را به مغازه پس آورد. بعد از روشن شدن این اتهام اتهامات دزدی دیگری هم علیه او مطرح شد و قهرمان بیش از پیش اعتبار خود را نزد مردم از دست داد.
بعد از اعتراف او، گلریز قهرمان در مصاحبهای اعلام کرد دزدیهایش یک اقدام برای خودتخریبی بوده و در آن زمان حال روحی مناسبی نداشته است. او با استناد به بررسیهای تخصصی دادگاه گفت که از اختلال استرس پس از سانحه رنج میبرد. او دلایل این اختلال را بودن در سیاست و همینطور سالهای کودکیاش در ایران عنوان کرده است.
گلریز قهرمان کیست؟
در سال 2017 قهرمان اولین پناهندهای شد که توانست در پارلمان نیوزیلند به عنوان نماینده انتخاب شود. این نماینده مرداد ماه سال 1402 در جلسه چند پارلمانی این کشور با سفیر جمهوری اسلامی ایران در نیوزیلند درباره اعتراضات سال گذشته به مجادله پرداخته بود.
قهرمان که در تربت حیدریه مشهد به دنیا آمده، بعد از پایان جنگ ایران و عراق در 9 سالگی به همراه خانواده به نیوزیلند پناهنده شد. پدر او در ایران کارمند کشاورزی و مادرش فارغالتحصیل روانشناسی کودک بود. گلریز قهرمان مدرک کارشناسی خود را از دانشگاه اوکلند گرفت و برای کارشناسی ارشد رشته حقوق بشر بینالملل به دانشگاه آکسفورد رفت. او در ابتدا به عنوان وکیل جنایی در نیوزیلند آغاز به کار کرد و بعدها مدتی به عنوان وکیل سازمان ملل متحد در پروندههای مربوط به دادگاه بینالمللی کیفری برای رواندا و کامبوج فعالیت میکرد.
چایخانه آقای حسینینسب که چای ایرانی را بین هندیها محبوب کرد
به تازگی یکی از بلاگرهای ساکن هند، پای صحبت یک دکتر دندانپزشک مطرح بمبئی نشسته که داستان جالب چگونگی مهاجرت پدرش در دوازده سالگی از یزد به هند را تعریف میکند. او زهرا حسینینسب، مخترع کیت تشخیص سرطان دهان ناشی از مصرف تنباکوی خام است. یک بیماری که در هند و در بین اقشار فقیر شیوع بالایی دارد. او همچنین خواهر دکتر علی ایرانی است که یکی از مشهورترین فیزیوتراپیستهای هند و به مدت ده سال دکتر تیم ملی کریکت این کشور بوده است.
جالب است بدانید او دکتر بازیگران هندی زیادی از جمله شاهرخخان بوده و وقتی فیلم سینمایی «سلام بمبئی» در دست ساخت بود، با بازیگران هندی از جمله دیا میرزا مذاکره کرد تا در این فیلم بازی کند. برگردیم به ماجرای پدر آنها. خانم حسینینسب میگوید پدرش جزو اولین گروهی از ایرانیان بوده که به هند مهاجرت کردهاند. او در دوازده سالگی و بدون پدر و مادر با گروهی از افراد به هند آمد و به کارهای خدماتی مثل نظافت و کار در رستوران مشغول شد
آقای حسینی نسب سالهاست که فوت کرده اما در زمان حیاتش یکی از افراد ثروتمند هند بود و به گفته دخترش یک کارخانه تولید آهن هم در یزد به نام او فعالیت میکند. خانم حسینی نسب در این ویدئو ماجرای چگونگی مرسوم شدن مصرف چای ایرانی در بمبئی را به پدرش ربط میدهد. همه چیز از چایخانه ارزان قیمتی که پدرش توانست با زرنگی راهاندازی کند شروع شد. او در این باره تعریف میکند: «در گذشته، مثلا هشتاد سال پیش که پدر من به هند آمده بود، مغازههایی که در نبش ساختمانها قرار داشتند، در ذهن مردم بدشگون بودند به همین علت صاحبان آنها این مغازهها را با قیمتی ناچیز و حتی گاهی رایگان به دیگران میفروختند.
پدر من از این خرافه استفاده کرد و یکی از این مغازهها را خرید و یک چایخانه باز کرد. این اولین باری بود که یک ایرانی در بمبئی چای ایرانی میفروخت و اصلا پیش از او چای ایرانی در هند شناخته شده نبود. با اینکه هندیها مغازه نبش خیابان را بد یمن میدانستند اما به خاطر چای ایرانی که آن زمان خاص محسوب میشد از آن استقبال کردند. پدرم بعدها به جز چای غذاهای هندی هم به منوی خود اضافه کرد.» او میگوید موفقیت پدرش به جایی رسید که توانست 19 رستوران ایرانی در هند باز کند.
دومین رستورانی که آقای حسینی نسب راه اندازی کرد در یکی از بیمارستانهای لوکس بمبئی بود. او وقتی به ملاقات پدر همسرش در این بیمارستان رفته بود، مدیر بیمارستان به او پیشنهاد داد تا مدیریت رستوران بیمارستان را برعهده بگیرد. این رستوران به نام مونلایت هنوز در بمبئی فعال است و علی ایرانی هم در همین بیمارستان فعالیت میکند. حسینی نسب میگوید این بیمارستان به خاطر حضور برادر من مشهورتر شده و وقتی اسم این بیمارستان میآید همه میگویند همان بیمارستانی که علی ایرانی در آن کار میکند؟
دکتر حسینی نسب همچنین راه پدرش را که کمک به دانشجوهای ایرانی هند بوده ادامه داده است. او در این باره میگوید: «پدرم در طول زندگیاش هزینههای تحصیل چندین دانشجوی ایرانی را که برای کار به رستوران او آمده بودند تقبل کرد. وقتی هم که من دندانپزشک شدم پدرم گفت از تو میخواهم هر بیمار ایرانی که به سراغت آمد، رایگان درمان کنی. برای مدتی این کار را انجام دادم و بین ایرانیها بابت این کار شناخته شدم. دیگر داشتم ورشکست میشدم. به پدرم گفتم من نمیتوانم همه هزینهها را خودم بدهم. اینطور شد که قرار شد فقط هزینه مواد را از آنها بگیرم و برای دانشجوها رایگان کار کنم.» زهرا حسینی نسب هنوز هم این رویه را ادامه میدهد و اکثر مراجعانش ایرانی هستند.