یادداشت| ... چندان هم حرفهای نیست
روزنامه هفت صبح، صوفیا نصرالهی| تماشای فیلم «قاتل» دیوید فینچر برایم سرخوردگی به همراه داشت نه چون فیلم بدی بود چون توقعم از دیوید فینچر آنقدر بالاست که «قاتل» یکی از فهرست فیلمهای مورد انتظار امسالم بود که میخواستم چیزی از آن، مثل خیلی از فیلمهای دیوید فینچر تا ابد همراهم بماند.
با توجه به فیلمهایی که تا اینجای سال دیدهام و با احتساب اینکه فیلم مایکل مان و مارتین اسکورسیزی و لانتیموس هم در راه هستند در نهایت «قاتل» فینچر جزو 10 فیلم برتر ۲۰۲۳ قرار میگیرد اما باز هم مانع از سرخوردگیام نمیشود. دیوید فینچر استاد خلق شخصیتهای پیچیده و سیاه است. کاراکترهایی عموما باهوش که در تضاد با جهان یا آدمهای اطرافشان قرار دارند.
از اقتباسش از کتاب «باشگاه مشتزنی» بگیرید تا ایمی الیوت دان «دختر گمشده»، لیزبت سالاندر «دختری با خالکوبی اژدها» و از همه مهمتر و برجستهتر مارک زاکربرگ فیلم درخشان «شبکه اجتماعی». جالب است که به جز این آخری بقیهشان همه درواقع اقتباس هستند. «قاتل» هم اقتباس از یک کمیکبوک فرانسوی بوده. چرا «قاتل» تبدیل به اثر بزرگی مثل «شبکه اجتماعی» نمیشود؟
طبعا خیلی از ما در مواجهه اولیه با فیلم آن را با «سامورایی» ملویل مقایسه میکنیم. نه چون خود کارگردان در صحبتهایش درباره «سامورایی» حرف زده چون اصولا «سامورایی» تبدیل به فیلم مرجع درباره ضدقهرمان دوستداشتنی تنها و منزوی و سیر و سلوکش شده. من جزو طرفداران فیلم «سامورایی» ملویل هستم.
سبک کارگردانی مینیمال و خلوت ملویل و جهان تصویریاش به من کمک میکند تا وارد جهان منزوی آدمکش فیلمش بشوم. در مورد جهان بصری فینچر شاید تضاد میان ریتم و شلوغی تصویری کارهایش با قهرمان آرامش یک برگ برنده بالقوه بود اما در فیلم بالفعل نشده. برای همین همه چیز در مورد این قاتل در سطح میگذرد.
ما از چارچوبهای ذهنی این قاتل بیخبریم. آن جملههای طعنهآمیز قبل از هر کاری، «به نقشهات بچسب، پیشبینی کن، بداهه کاری را انجام نده، به هیچکس اعتماد نکن»، که حداقل دو بار بعد از رعایت تکتک این قوانینش شکست میخورد که شوخی سیاهی است، راهی به جهان اخلاقی یا جهانبینی او باز نمیکند. چرا آخرین پروژهاش را اینطوری تمام میکند؟ چه فرقی با قبلیها دارد؟
فیلم البته یک سکانس درخشان گفتوگوی میان فاسبندر و تیلدا سویینتون دارد که بیشتر از آنکه به شخصیتپردازی قهرمان کمک کند، یک کاراکتر فرعی محشر معرفی میکند و بازی بازیگران در این صحنه مخاطب را به وجد میآورد. این پایان خوش فیلم هم برایم ناامیدکننده است.
فینچر برای من کارگردانی بود که شوهر را در فیلم «دختر گمشده» وادار میکند کنار زنی که زندگیاش را به خطر انداخته بایستد و لبخند بزند و دستش را دور شانههایش بیاندازد و مو به تن تماشاگر سیخ شود که از این به بعد چه بازی مهیبی بین این زوج در جریان خواهد بود. کارگردانی که مارک زاکربرگ را بعد از موفقیت خلق بزرگترین شبکه اجتماعی جهان که باعث ثروت و شهرت بیحسابش میشود تنها جلوی مانیتوری مینشاند که صفحه را دائم به روز کند شاید دختری که دوستش دارد سراغش بیاید.
نه که پایان تاریک لزوما به معنای عمق فیلم باشد اما شاید با یک پایان متفاوت «قاتل» امتیازش بالاتر میرفت از این لحاظ که لااقل آخر فیلم ضربهای میخوردیم یا در نهایت این آدمکش برایمان تبدیل به آدمی میشد که شبیهاش را کم دیدهایم. الان به قول آخر فیلم یکی شبیه همه است و خب معمولا فیلمهایی ما را مسحور میکنند که یا قهرمانی متفاوت با همه داشته باشند یا دست روی نقطهای از آدمهای شبیه هم بگذارند که به آن کمتر دقت کرده بودیم. «قاتل» فیلمی شبیه خیلی از فیلمها درباره یک آدمکش است البته با یک کارگردانی همچنان چشمنواز از آقای فینچر.