کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۴۷۱۰۰
تاریخ خبر:

یادداشت| من نابودگر دنیا هستم

یادداشت| من نابودگر دنیا هستم

روزنامه هفت صبح، صوفیا نصرالهی| « من چهره‌ مرگ هستم. نابودگر دنیاها»؛ این نقل‌قول مشهور از رابرت اوپنهایمر، پدر بمب اتم است که در فیلم «اوپنهایمر» کریستوفر نولان هم روی آن تاکید می‌شود. «اوپنهایمر» در سال مهم سینمایی 2023 با حضور وس اندرسون، مارتین اسکورسیزی، دیوید فینچر و خیلی چهره‌های دیگر بلاک‌باستر و سینمای مستقل، خودش بمب سینمایی شد.

چه به لحاظ فروش و چه واکنش‌هایی که میان دوستداران سینما برانگیخت. فیلم‌های نولان چه زمانی که جنس سینمایش از آن مستقل‌های کم‌بودجه‌ مثل «ممنتو» بود و چه وقتی سراغ فیلم‌های پرهزینه مثل «شوالیه تاریکی» رفت، به‌خصوص به لحاظ ایده و تکنولوژی و تجربه‌های بصری جدید همیشه کنجکاوی‌برانگیز بوده است.

نکته‌ای که همیشه مطرح می‌شد این بود که جدا از تکنیک، به لحاظ محتوایی و فلسفی، آن‌گونه که نولان تلاش می‌کرد فیلم‌هایش جلوه کنند آیا این آثار واقعا عمیق بود یا نه؟! آیا برای درک کامل فیلمی از نولان لازم بود که فیزیک بدانیم؟ «میان‌ستاره‌ای» یا «تنت» واقعا دریچه‌ای به جهان علم است و مثل کتاب‌های ژول ورن ممکن است فیلم‌های نولان هم پیشگویی آینده باشند یا نه.

«اوپنهایمر» شبیه «دانکرک» وارد این بازی‌ها نمی‌شود چون فیلمی بیوگرافیک است درباره‌ کاراکتری واقعی به اسم رابرت اوپنهایمر و اینکه چطور او و همکارانش بمب اتم ساختند و چطور آمریکا از آن برای بمباران هیروشیما و ناگازاکی استفاده کرد. این جدی‌ترین فیلم نولان به لحاظ معنایی است که البته آن جاه‌طلبی‌های کارگردانی‌اش را هم در آن حفظ کرده است.

فیلمی درباره‌ اخلاقیات پیچیده و قهرمانی که به‌رغم جفایی که در حقش می‌شود، واقعا دوست‌داشتنی نیست. نه خودش نه همسرش هیچ‌کدام به لحاظ چارچوب‌های اخلاقی و عرفی و حتی دراماتیک دوست‌داشتنی نیستند اما در سکانس‌هایی تحسین‌برانگیز ظاهر می‌شوند مثل جایی که کیتی جواب راب را با خنده و طعنه می‌دهد. طراحی صدای فیلم فوق‌العاده است و از آن فیلم‌هایی که واقعا باید روی پرده‌ سینما دید چون جزئیات به‌خصوص صوتی‌اش در تلویزیون و بدتر از آن لپ‌تاپ قطعا حرام می‌شود.

وقتی از طراحی صدا حرف می‌زنیم فقط ماجرای صدای بلند و انفجارها نیست. اتفاقا ظرافت سکوت‌ها را باید در نظر گرفت. سکانس آزمایش بمب اتم کامل‌ترین سکانس در ترکیب سکوت و انفجار است. بعد از دیدن «اوپنهایمر» فهمیدم چرا سریال‌بین‌ها تا این حد قربان صدقه‌ تام شلبی «پیکی بلایندرز» می‌رفتند. کیلین مورفی از آن بازیگرهایی است که صورتش می‌تواند جزئیات احساسی را در سکوت به مخاطب منتقل کند.

کلوزآپ‌های صورت اوپنهایمر همه‌ آن سردرگمی و رنج و نبوغ و عذاب را می‌تواند به نمایش بگذارد. فیلم سوالی مطرح نمی‌کند اما به عنوان تماشاگر قطعا درگیر این دوراهی اخلاقی می‌شوید که آیا دانشمندی را به‌خاطر اختراع سلاحی مرگبار می‌شود سرزنش کرد؟ آیا آن‌طور که در فیلم خود اوپنهایمر مطرح می‌کند دانشمند نسبت به شیوه‌ استفاده از آنچه اختراع کرده مسئول است یا نه؟

پیچیدگی اخلاقی فیلم البته فراتر از حس گناه پدر بمب اتم نسبت به اختراعی است که هنوز زندگی همه‌ کره‌ زمین تحت‌الشعاعش است. ماجرای استراز، رئیس سازمان انرژی اتمی هم بخشی از این بازی اخلاقی است. هرچند موضع فیلم درباره‌ استراز به‌خصوص در پایان داستان ساده‌انگارانه و کاملا شخصی می‌شود اما موضع او نسبت به اوپنهایمر جالب است. اینکه با پرونده‌سازی برای اوپنهایمر نام او به‌عنوان یک قهرمان و نه قاتل هیروشیما منعکس می‌شود، دیدگاهی است که رگه‌هایی از حقیقت در آن وجود دارد.

«اوپنهایمر» فیلم خوبی است. از همه لحاظ قابل تحسین است و سکانس‌های به یادماندنی دارد و البته پایانی که کمی گل‌درشت حرفی را می‌زند که کل زمان فیلم مشغول شنیدنش بودیم اما نمی‌دانم چرا به‌نظرم هنوز فیلم بزرگی نیست. از آن فیلم‌هایی که تکانت بدهد. چیزی به مخاطبش بدهد که مسحورش کند.

قبول دارم که فیلم‌های زیادی در تاریخ سینما نیستند که این ویژگی را داشته باشند اما فیلمی درباره‌ چهره‌ مرگ، درباره‌ نابودگر دنیاها، آن هم در دوره‌ای که دنیا شاید حتی بیش از زمان جنگ جهانی دوم گرفتار تهدید کشف اوپنهایمر است، قابلیت تبدیل به یک فیلم بزرگ را داشت.

کدخبر: ۵۴۷۱۰۰
تاریخ خبر:
ارسال نظر