یادداشت| سامانه نظارت مردمی؟!
روزنامه هفت صبح، یاسر نوروزی| هفته گذشته خبر تلخی منتشر شد مبنی بر راهاندازی سامانهای برای نظارت مردمی آثار منتشره. اسمش هست «سامانه نظارت مردمی بر آثار منتشره»، دستپخت دفتر توسعه کتابخوانی وزارت ارشاد. اینکه رفقا کلی فکر کردهاند یا فکرهایشان را روی هم گذاشتهاند و در نهایت به این ایده نازل رسیدهاند، به خودشان مربوط است.
اما اینکه آنجا کسی نبوده به این عزیزان گوشزد کند راهاندازی چنین سامانهای چه مضراتی خواهد داشت، جای تأسف دارد. همین حرفها را روز گذشته در «رادیو ایران» هم مطرح کردم؛ اینکه چنین سامانهای فقط مشکل بر مشکل میافزاید و به ترویج بیاخلاقی میانجامد. چون کار این سامانه چیست؟ اینکه بنده، شما یا هر کس دیگری برود و زیرآب آن یکی را بزند! مثلا فرض کنید کتابی چند کلمهای دارد که خیلی هم به چشم نیامده و از سد ممیزی گذشته.
حالا از طریق این سامانه، کسی که با نویسنده مشکل شخصی دارد، میتواند برود، مسئله را گزارش کند و انتقامش را از نویسنده بگیرد! در واقع سامانهای راهاندازی شده برای گسترش کینهتوزی، نفرتپراکنی، خبرچینی و انتقام. البته دوستانی آمدند و دفاع کردند و گفتند مردم میتوانند از طریق سامانه تخلف کتابهای قاچاق را هم گزارش بدهند! منتها دوستان عزیزی که چنین چیزی گفتهاند یا نمیدانند یا اینکه میدانند و خودشان را به آن راه زدهاند؛ چون داخل سامانه شما فقط میتوانید گزارش کتابهایی را رد کنید که مجوز داشته باشند.
به این ترتیب اگر کتابی به شکل غیرقانونی منتشر شده باشد، نمیتوانید چیزی درباره آن بنویسید. پس چنین دلیلی بهکلی بیراه است. عدهای دیگر از مدافعان، در دفاعی سطحی عنوان کردهاند مردم اگر سرقت یا تخلفی دیدند، میتوانند از طریق این سامانه اقدام کنند. درحالیکه این دلیل هم موجه نیست.
مگر کار دایرههای حقوقی ارشاد جز این است؟! پس قصه سادهتر از این ماجراست و نیازی به توجیهات بیربط ندارد. کتاب برای ممیزی به اداره کتاب ارشاد میرود، آنجا آب میرود، بعد منتشر میشود و پس از انتشار هم قرار است دوباره آب برود! در واقع این طرح صرفا برای ممیزیهای بیشتر روی کتابها عملیاتی شده است.
درحالیکه بازار کتاب همین حالا بهخاطر انواع و اقسام اعمال سلیقههای نابجا رمق ندارد. دست هر بچهای هم یک گوشی موبایل است که بهخاطر فیلترهای نابهجای دولت، فیلترشکن نصب کرده است و میتواند از طریق آن بهراحتی به انواع و اقسام فیلمها و ویدئوها و گزارشها دسترسی داشته باشد.
با این اوصاف، چرا ممیزیهای ارشاد شصت هفتاد سال همچنان از شرایط جامعه عقب است! و چرا دیواری کوتاهتر از کتاب پیدا نشده است؟ سال گذشته در همین روزنامه و رسانههای مختلف، پروندهای را دنبال کردیم تحت عنوان «ناشران شارلاتان و پختهخوار، مترجمان جعلی». در این پرونده به حجم عظیمی از مبادلات ترجمهدزدی در ایران پرداختیم؛ کتابهایی که از روی دست ترجمههای بزرگ، رونویسی میشدند، اسامی مترجمان جعلی که روی کتاب قرار میگرفتند و بعد در حجم گسترده به فروش میرسیدند.
در حال حاضر تعداد این ناشران پختهخوار و مفتبر به بیشتر از 130 ناشر رسیده است. کار بهجایی رسید که حتی برخی مسئولین در وزارت ارشاد هم حق را به ما دادند و گفتند از این معضل باخبرند. با این حال چه کردند؟ امسال بعضی از همین ناشران مفتخوار را به نمایشگاه کتاب راه دادند!
در واقع وزارتخانهای که هیچ تلاشی برای ممانعت از انتشار آثار جعلی و فیک نکرده، چطور حالا به چنین ایدهای رسیده، جای پرسش دارد! فریاد مردم از قیمت کاغذ و کتاب به هواست، آنوقت دوستان نشستهاند و سامانهای طراحی کردهاند برای رواج بیاخلاقی و انتقام گرفتن ناشران و مترجمان و نویسندگان از همدیگر! ناشران پختهخوار کل بازار را دست گرفتهاند، رفقا جای حل این معضل، به چنین ایدههای عجیبی رسیدهاند! چرا؟