یادداشت| زندگی معمولی نمایشی
روزنامه هفت صبح، دکترامیررضا مافی | یکی از شرکتهای تاکسی اینترنتی، چند سال قبل هشتگی راه انداخته بود که در آن حدود شصت نفر از تأثیرگذاران اینستاگرام، در یک موقعیت انفرادی مشترک، پاسخ پرسشی را میدادند درباره میلشان به مقصد یک سفر ممکن. هرکدام از افراد حاضر در این ویدئوهای یکدقیقهای، چندده هزار دنبالکننده داشتند و این یعنی چند میلیون بازدید تبلیغ آن شرکت در روز و چرخش هدفمند پیام در شبکه اینستاگرام؛ یعنی اقتصاد غیررسمی آزاد، یعنی ریبرندینگ از مجرای اثرگذارتر واقعیت متورم به جای تلویزیون و روزنامه و مجله.
اما چرا این افراد انتخاب شده بودند؟ و چرا هرکدام از آنها چندده هزار دنبالکننده داشتند و دارند؟ مهمترین ویژگی مشترک در این صفحهها نمایش «زندگی» است. صاحبان صفحه «زندگیشان» را با یک میزانسن حسابشده و ازپیشطراحیشده به نمایش میگذاشتند؛ زندگی خوبی که برخلاف قرائت رسمی است. آدمهایی که ما را به منزلشان راه میدهند، همراه خود به مسافرت میبرند، تصویر خود را در لحظات مختلف هستیشان با ما به اشتراک میگذارند و با کپشنهای باربط و بیربط، بازتابی از یک زندگی آرمانی و پیشرو را انتقال میدهند:
زندگی بینقاب در یک قاب! آنها آدمهای بهظاهر خوشبخت با پز معمولی هستند؛ معمولیبودن امروز یک حسن است، چون به مخاطب میگوید تو هم میتوانی شکل من باشی. خوشبختی معمولی، یعنی فراوانی رنگهای اغراقشده در تصاویر؛ رنگهایی برخلاف زندگی تیره پرفشار دنبالکنندهها، گرم و نشاطبخش. رنگ، جذاب است و آدمها برای دیدن تصاویری که پر از رنگ است همواره ترغیب میشوند. رنگها راوی زندگیاند. کنار رنگها بگذارید لبخندها را.
حالا ما دنبالکننده آدمهایی هستیم که زندگی معمولی دارند، در رنگ و لبخند غوطهورند و ما را وارد حریم زندگی خصوصی خوشبخت خودشان میکنند. زندگی خصوصی آدمها همیشه جذاب است و تلویزیونهای واقعنمای دهه هشتاد و نود میلادی در آمریکا و استقبال چشمگیر مردم از آنها، نشاندهنده همین امر است.
ما حالا با تصاویر پر از رنگ از خوشبختیهای کوچک یک سری آدم معمولی مواجهیم، تصاویر متورمشده آدمهای یوگادوست سفردوست آشپز پر از لبخند مهربان مهمانیروی گهگاه کتابخوان شیک که وجه مشترکشان عصیان مهارشده در برابر نسل پیشین خود است. آدمهایی که شبیه قرائت رسمی نیستند؛ آزادند و آزادیشان را دوست دارند.
آدمهایی که زندگی را به نحو بسیار دقیق و زیبا و بزککرده قاب میکنند و تنها هنرشان قابکردن زیبایی احوالشان است. آنها نه نمک میریزند، نه هنر خاصی دارند و نه متن و تحلیل جدی ارائه میدهند؛ آنها فقط تصویر یک زندگی معمولی را وانمایی میکنند و ما امروز جامعهای داریم که دنبالکننده تصویر زندگی این آدمهای تأثیرگذار است.
آدمهای معمولی که خوب بلدند، عکس بگیرند، صحنه بچینند، رنگ بریزند، لباس شاد بپوشند و حس زندگی را منتقل کنند. آنها اصلاً شبیه مانکنها و مدلها رفتار نمیکنند. آنها فقط ادای زندگی سعادتمند زیبا را درمیآورند و ما امروز در پی آن زندگی، دنبالشان میکنیم.
آنها نمایش زندگی معمولی آرمانی را به رخ میکشند و مخاطب را تهی میکنند. زندگی معمولی که میتواند شادی و غم داشته باشد را از بین میبرند و بهمرور جامعه را در پی زندگی معمولی آرمانی گسیل میدارند و این فاجعه ذهنی عجیبی ایجاد میکند. باید مراقب باشیم تا مردم از زندگی معمولی واقعی به زندگی معمولی نمایشی سوق پیدا نکنند که این حادثه بیبازگشتی است.