کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۹۲۴۵۷
تاریخ خبر:

یادداشت| اندر فواید خاموشی وسط امتحان

روزنامه هفت صبح، یاسر نوروزی | وسط امتحان رفت. دقیقا رسیده بودم به بیتی از سعدی که برق رفت. یعنی خواندم: «تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد» و زرت! صدای پف از پاور کامپیوترم بلند شد و بوی دود به هوا خاست. چند دقیقه وقت دارم؟ ۲۰ دقیقه. آزمون را هم طوری طراحی کرده‌اند که در هر صفحه ۴ سوال بیشتر نیست و اگر بروی صفحه بعد، فینیشینگ! طراحان بازی مورتال کامبت را برای آزمون‌های کارشناسی ارشد ادبیات استخدام کرده‌اند.

همان لحظه نینجا را تصور کردم که دستش را کرده توی حلقم‌ تا با ضربه نهایی معده را بکشد بیرون. چون هم پاور کامپیوتر به جهت قطعی‌های مکرر برق سوخت و هم دو واحد داشت می‌رفت به فنا. اینجاست که سیستم سازمان عالی دست به دست سازمان برق کشور می‌دهد تا همین‌طور رابه‌را امید به خون‌ مردم بدمد. پمپاژ تدبیر هم که در این سال‌ها بی‌وقفه در شریان‌های مدیریتی کشور صورت گرفته و غم نداریم.‌

بیچارگی اما زمانی است که فوراً موبایل را برداشتم، وصل شدم به سیستم دانشگاه و دوباره برگشتم به امتحان و دیدم گوشه نمایشگر نوشته بیست. یعنی از صد تا قوّت، قدرتی خدا بیست تا بیشتر باقی نمانده بود و همین حالا بود که گوشی به پت پت بیفتد. بچه هم پشت گوشم بلند بلند داشت دفترچه راهنمای «روپولی» را می‌خواند. تازه سواددار شده و هر چیزی دستش بیاید بلند می‌خواند. برای همین نمی‌شد دق دلّی وضعیت پیش‌آمده را سرش خالی کنم و با پس‌گردنی بیندازمش بیرون.

در عوض سر صبر، شروع کردم به پاسخ دادن به ادامه سؤالات. مثل مردی که وزنه‌ای چند کیلویی به پایش آویزان است و در چاله‌ای پرآب افتاده. آب لحظه به لحظه بالاتر می‌آید و تو یک‌جایی می‌فهمی تقلا دیگر معنایی ندارد. به نظرم واحدهای عرفانی را دقیقا باید در چنین لحظاتی پاس کنید. چون معنای «فنا» و «محو» و «نیستی» را با عمق وجود درک می‌کنید. چند دقیقه بعد وقتی جمله‌ای را می‌خواندم از باب «اندر فواید خاموشی»، موبایل هم خاموش شد و تمام!

پسرم که جلوی پنجره نشسته بود و داشت با نور آفتاب صبحگاهی، دفترچه «روپولی» را می‌خواند، گفت: «بابا، برق نمیاد؟»‌ گفتم: «نه پسرم ولی جون‌مون چرا، داره بالا میاد!» محل نداد. هم‌زمان راهنمای خرید و فروش املاک و مستغلات داخل بازی را می‌خواند. وسطش پرسید: «برق رو کی برده بابا؟» گفتم: «لولو»! همسرم از توی پذیرایی داد زد: « این چیزها چیه به بچه می‌گی؟»

بعد برای اینکه در تربیت بچه خدشه‌ای وارد نشود، دوید توی اتاق و گفت: «نترسی یه وقت عزیزم! لولو وجود نداره.» هم‌زمان با اعصاب خرد و شکسته گفتم: «چرا، داره!» زنم چشم‌غره می‌رفت. بچه پرسید: «کجا هست؟» گفتم: «همه جا. توی آلودگی هوای تهران، توی قیمت جنس‌ها، توی تورم، توی کنترل کرونا، مدیریت واکسن، توی همه چیز! تو همه چیز بابا! تابستون‌ هم پاش می‌ره روی سیم برق!»

کدخبر: ۳۹۲۴۵۷
تاریخ خبر:
ارسال نظر