کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۰۴۸۹۱
تاریخ خبر:

یادداشت آنالی اکبری| رودخانه ققنوس

روزنامه هفت صبح، آنالی اکبری | گاهی برای اطمینان از اینکه چیزهایی که زمانی تحسین‌شان می‌کردم، هنوز برایم تحسین‌آمیز هستند یا نه دوباره سراغشان می‌روم. فیلم Stand by me را سال‌ها پیش دیده بودم. داستانی درباره سفر دو روزه چهار پسر نوجوان به قصد پیدا کردن یک جسد.پسرها کوله‌پشتی را بر می‌دارند و قمقمه‌ها را پر می‌کنند و ریل راه‌آهن را دنبال می‌کنند تا به مقصد برسند. هر کدام از آنها غیر از کوله‌پشتی، رنجی را با خود حمل می‌کنند.

راوی داستان نویسنده‌ای است که دارد خاطرات قدیمی‌اش را می‌نویسد.پسری که فکر می‌کند باید به جای برادر کم نقصِ ورزشکارش میمرد. دوستان دیگرش هم درگیر فقر و خلاف و اعتیاد خانواده‌های نه چندان روبه‌راهشان هستند. بچه‌ها فقط می‌خواهند زودتر آن جنازه مفقود را پیدا کنند و تبدیل به قهرمان موقت شهر شوند و عکس‌شان را به روزنامه محلی بفرستند.

کریس یکی از پسرهای گروه است.همانی که قلبا دوست دارد آدم خوبی باشد و جنگ‌ها را هل بدهد به سمت صلح و دوستانش را از خطر و حماقت دور کند،اما سابقه خانوادگی‌اش از او بزهکاری خرده پا ساخته که فکر می‌کند هرگز نمی‌تواند از شر سایه سیاه خانواده‌اش خلاص شود.

این بار هم مثل دفعه قبل، میخکوب بازی تماشایی آن پسرک نوجوان بودم. انگار بازیگری در رگ‌هایش جریان داشت. پسری که کم‌کم اسم زیبای غیرمعمولی‌اش سر زبان‌ها افتاد:ریوِر فینکس. پسری که بزرگ شد،درخشید اما هرگز پیر نشد.ریور ۲۳ ساله بود که یک شب بیرونِ یک نایت کلاب هالیوودی اُوردز کرد و زندگی‌اش به پایان رسید.

خانواده فینکس از اول چنین فامیلی برنده‌ای نداشتند. پدر و مادر خانواده از آن هیپی‌های رهای خوش سلیقه‌ای بودند که تخصص‌شان پیدا کردن اسم‌های خاص بود و از جایی به بعد تصمیم گرفتند صاحب یک فامیلی اسطوره‌ای باشند.بعد از ریوِر (رودخانه) نام فرزندان دیگرشان را سامر (تابستان)،رِین (باران)، لیبرتی (آزادی) و بدشانس‌ترینشان را واکین گذاشتند.

البته بدشانس‌ترین در نام، خوش‌شانس‌ترین بچه خانواده در دنیای بازیگری شد و حالا کمتر کسی هست که اسم واکین فینکس را نشنیده باشد.امروز بعد از تماشای فیلمی که هنوز می‌شود تحسینش کرد، به زندگی آن پسرک مو طلایی فکر کردم.در فیلم قرار بود سال‌ها بعد در دعوایی که نتوانسته بود به صلح تبدیلش کند، قبل از رسیدن به پیری چاقو بخورد و بمیرد. انگار او هیچ وقت قرار نبود عمری طولانی داشته باشد.

کدخبر: ۴۰۴۸۹۱
تاریخ خبر:
ارسال نظر