کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۴۷۷۹۷
تاریخ خبر:

کلمات محبوب ما| قربانت بروم، دوستت می‌دارم!

کلمات محبوب ما| قربانت بروم، دوستت می‌دارم!

روزنامه هفت صبح، سارا غضنفری| تکيه‌کلام محبوب شاعران، نویسندگان، بازیگران و تو و تو فروغ فرخزاد که با همین قربانت بروم‌ها محبوب شده‌ای. نامه‌های فروغ به شاهی که چاپ شد این تکيه‌کلام‌ها بیشتر دیده شد. فرزانه میلانی کتاب زندگی فروغ و نامه‌های چاپ نشده‌اش را چندسال قبل منتشر کرد. با صدای فروغ که سین‌اش می‌زند بخوانید. وقتی در ابتدای نامه‌هایش به شاهی جانش (ابراهیم گلستان) می‌نوشت: «قربان لب‌های عزیزت بروم. قربان چشم‌های عزیزت بروم. قربان بند کفش‌هایت بروم.

چه دوستت دارم، چه دوستت دارم، چه دوستت دارم… قربانت بروم، قربان سراپای وجودت، قربان موهای سفید پشت گردنت بروم، قربان مردمک‌های بی‌قرار چشم‌هایت بروم، قربان غم و شادی‌ات بروم.» این قربانت بروم‌ها مختص فروغ است. حتی وقتی می‌گوید قربان بودنت بروم. این تکيه‌کلامش خیلی به‌دل می‌نشیند. حواشی را نگارنده کار ندارد. این تکيه‌کلام اما انگار کلام واقعی عشق است. وقف معشوق چنان که قربانش بشود.

همین کلمه نگارنده هم تکيه‌کلام من است و در نوشته‌هایم زیاد دیده می‌شود. مثلا شاید یک روزی که پای یک مطلبی اسم نزدم یک نفر از این تکيه‌کلام فهمید پشت این نوشته چه کسی است. دیگری کلمه «محبوبِ من» است. محبوب من با اشعار و صدای محمد صالح‌علا. آنجا صدایش می‌لرزد و هر شعر را با این تکيه‌کلام آغاز می‌کند: «محبوب من، گاهی ما عاشق‌ها از خودمان می‌پرسیم راه رسیدن به محبوبم از کدام طرف است ما نمی‌دانیم همین که عاشق محبوب خود شدیم، دیگر رسیده‌ایم، رسیده؛

رسیده است و خود هیچ نمی‌داند…» یا محبوب من! من می‌دانم پاییز یک روز با ارابه زرینش مرا به دورها خواهد برد. هنگامی که باهمیم، همه‌چیز بسیار است. شما کجای جهان‌اید؟ و محبوب من تکيه‌کلام محمد صالح‌علا است که خب این روزها از صدایش و شعرهایش در شبکه چهار صداوسیما خبری نیست!

شب و نازی؛ من و تب! نازی تکيه‌کلام حسین پناهی بود. مرحوم حسین پناهی. با آن صدای صاف و ساده و با آن هیبت افتاده. شعرهایش با اسم نازی شروع می‌شد. دیالوگ‌ها با نازی بود. مثل شعر شب و نازی؛ من و تب! «کمکم کن نازی. ما باید خوب بخوابیم تا بتوانیم فردا، برسیم به کارمون! اگه ما کار نکنیم چطوری جوراب و شلغم بخریم؟» نازی تکيه‌کلام پناهی بود در حرف‌هایش. (نازی: اون کسی‌که چتر رو ساخت عاشق بود؟ من: نه عزیز‌دل من، آدم بود…)

بعدی صادق هدایت است. با آن تکيه‌كلام‌ها که مختص خودش است. آن تکيه‌‌کلام‌ها و لیچارها به قول خودش که همه در داستان‌هایش ردش پیداست. غیر از کلمه مرگ که وجه تشابه همه داستان‌هاست. غیر از شهوت که حتی برای مرگ هم به‌کار می‌برد. فکرش را بکنید در داستان زنده به‌گور بنویسد مرد، شهوت مرگ داشت!

این دو کلمه زیاد در نوشته‌ها و داستان‌هایش به‌چشم می‌خورد. مثل سگ ولگرد. مثل پیرمرد خِنزر پِنزِری یا لکاته. بعدها بقیه هم از روی هدایت تقلید کردند و هی در کلام و نوشته‌های‌شان این کلمات را به‌کار بردند. ولی خب این کلمات را فقط هدایت بلد بود خوب در جمله بنشاند، هرکسی نمی‌تواند «رجاله‌ها» را درست در جمله جا بدهد طوری که از این نیش‌کلام تن و بدنت به لرزه بیفتد.

آدم‌ها در نوشته‌های‌شان از این تکيه‌کلام‌ها زیاد دارند. حتی در گفته‌های‌شان. مثل احمد شاملو که تکيه‌کلامش «تنور دلت گرم» بوده است. مثل کیکاوس یاکیده که شعرهایش با بانو آغاز می‌شود. اما در فیلم‌ها و سریال‌ها هم از این تکيه‌کلام‌ها کم نداریم. محبوب‌ترینش در نزد نگارنده «مومنت، مونت‌های» اسدالله میرزا در سریال دایی جان ناپلئون است و صد البته تکيه‌کلام خود دایی جان ناپلئون که کار، کار انگلیسی‌هاست.

در فیلم سینمایی برباد رفته هم اسکارلت اوهارا با بازی ویوین لی یک تکيه‌کلام مشهور دارد که آدم باید برای کل زندگی‌اش این تکيه‌کلام را کنار بگذارد. اسکارلت که به وقت سختی یک جمله داشت: «فردا بهش فکر می‌کنم…»!

کدخبر: ۵۴۷۷۹۷
تاریخ خبر:
ارسال نظر