پایان سلطنت رضاخان چگونه رقم خورد؟
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | نفوذ آلمانها در حکومت پهلوی کار دست رضاشاه داد. آلمانها در ابتدای حکومت پهلوی با تکیه بر چراغ سبز همسایه شمالی ایران، مراودات خود را با ایران افزایش دادند. آنها مشتری نفت شرکت ایران و انگلیس شدند و در سال ۱۳۱۱ آلمان چهارمین شریک تجاری ایران بعد از انگلیس، شوروی و ترکیه بود.
با آمدن هیتلر این روابط تشدید هم شد و رضاشاه پروژههای بزرگ صنعتی و عمرانی را به آلمانیها میسپرد. از صنایع مهماتسازی تا مثلا استخراج از معادن مس انارک. در سال ۱۳۱۹(۱۹۴۰) آلمانیها رسما به مهمترین شریک تجاری ایران تبدیل شده بودند. در اواخر دوره پهلوی اول ۱۲۰۰تکنسین و مستشار آلمانی در ایران خدمت میکردند آنهم در کشوری که همیشه تحت نفوذ انگلیس بود و زیر سایه مهیب روسیه.
وقتی در تابستان ۱۳۱۸ جنگ دوم جهانی آغاز شد، ایران اعلام بیطرفی کرد. بیانیه را محمود جم، نخستوزیر وقت خواند و بلافاصله سفیر آلمان ذوقزده از این اتفاق، مراتب تشکر خود را نثار حکومت ایران کرد. انگلیس بهطور رسمی از ایران خواست که مستشاران آلمانی را اخراج کند. اما دولت ایران نپذیرفت، هرچند از تعداد آنها کاست که معروف است منجر به ناراحتی هیتلر شد.
رضاشاه دستور تقویت قوای نظامی را در مقابل حمله احتمالی متفقین داد اما احتمال این اتفاق(حمله متفقین) را ناچیز برآورد میکرد. رزمآرا، فرمانده ارتش امکان مقاومت در نبردی احتمالی را اندک خواند اما رضاشاه با پرخاشگری این فرضیه را رد کرد. درنهایت پس از حمله آلمان به روسیه در بهار سال ۱۹۴۱ که میشود بهار سال ۱۳۲۰، در سوم شهریور همین سال قوای شوروی و انگلیس از پنجمحور به ایران حمله کردند.
روسها از جلفا و آستارا و مرز ترکمنستان به سمت تبریز و رشت و مشهد حرکت کردند و انگلیسیها هم از سمت کرمانشاه و خوزستان به سمت تهران. در تهران رجبعلی منصور از نخستوزیری استعفا داد و رضاشاه دوباره دست به دامان محمدعلی فروغی کارکشته و مغضوب شد. هواپیماهای روسی بمبارانهای محدودی را هم شروع کردند و تبریز و لاهیجان و تهران و رشت را بمباران کردند.
درنهایت در روز ۹شهریور مردم قزوین شگفتزده شاهد تلاقی انبوه نیروهای روس و انگلیس در این شهر بودند. رضاخان عصبانی امرای ارتش را برکنار و حتی در یکیدو مورد آنها را مورد ضرب و شتم شدید قرار داد. فروغی شروع به رایزنی با سفرای انگلیس و شوروی کرد. انگلیسیها بر استعفای رضاشاه تاکید داشتند و اینکه از سلطنت پسرش حمایت خواهند کرد.
بالاخره روز ۲۵شهریور رضاشاه استعفا میدهد و سلطنت ۱۶سالهاش به پایان میرسد و پسرش همین روز در مجلس سوگند سلطنت میخورد. محمدرضا پهلوی به هنگام آغاز سلطنت ۲۲ساله بود و همسرش شاهزاده فوزیه، خواهر زیبای ملکفاروق، سلطان مصر بود که در سال ۱۳۱۸ ازدواج کرده بودند. محمدرضا از ۱۲ تا ۱۷سالگی در یک مدرسه گرانقیمت و شبانهروزی سوئیس پانسیون شده بود و در ۱۷سالگی قبل از این که بتواند دیپلم خود را بگیرد، به تهران بازگردانده میشود؛
هرچند بلافاصله از طرف پدرش به تحصیل در دانشکده افسری در تهران گماشته میشود و با درجه نظامی ستوان دومی از آنجا فارغالتحصیل میشود. او در همین دوران است که دل به ایراندخت، دختر بزرگ احمدشاه میبازد اما درنهایت با فشار رضاخان به ازدواج با فوزیه تن میدهد.
صبح روز ۲۶شهریور قوای روس و انگلیس به تهران حمله میکنند و آن را در اختیار خود میگیرند. رضاخان در یک سفر مشقتبار از راه جنوب ایران به هند و بعد به جزیره سنموریتس آفریقای جنوبی منتقل میشود و تا زمان مرگش در مرداد ۱۳۲۳ و در سن ۶۶سالگی در این جزیره دوران تبعید را میگذراند.
رضاشاه مستبد، دیکتاتور و دینستیز بود.
و طمع سیریناپذیری به در اختیار گرفتن اراضی و املاک داشت. سیدحسن مدرس، میرزاده عشقی و فرخی یزدی از مشهورترین آزادیخواهانی بودند که در دوران او به قتل رسیدند. او همچنین با دوستان درجهاولش مثل تیمورتاش و فروغی هم جابرانه برخورد کرد. قتل عام بستنشینان مسجد گوهرشاد و تاکید مستبدانهاش بر کشف حجاب، از دیگر برگهای تاریک پرونده اوست. هرچند تاثیرش بر زندگی نوین ایرانیان و خروج از دوران پرهرج و مرج قاجار و مقابله با صداهای پرتعداد تجزیه ایران را نمیتوان کتمان کرد.